■ نظریه ی توسعه ی عمودی
لوکوربوزیه بر این باور بود که معماری و شهرسازی جدایی ناپذیرند. تعدد فضاهای شهری، طبقه بندی کارکردهای شهری و بخردانه کردن زیستگاه همگانی از جمله نظریه های مهم اوست. (سیف الدینی، 1386: 100).
لوکوربوزیه به دیدگاه مدرنیسم تعلق داشت و جمله معروف «خانه ماشینی است برای زندگی» را بیان کرد. وی همانند هاوارد کلمه ی باغشهر را بکار برد. اما طرح های او با باغشهرهای هاوارد متفاوت بود. زیرا مفهوم او از باغشهر، شهری است با ساختمان های بلند و درخت هایی که به شکل بلوک های بزرگ، فضاهای خالی را می پوشاند. لوکوربوزیه نظریه شهر معاصر، طرح همجواری و شهر درخشان را نیز ارائه داد.
- شهر معاصر وی مجموعه ای از 24 برج و هر برج دارای 60 طبقه است. تراکم آن معادل 30 هزار نفر در هکتار است که در مقایسه با محلات قدیمی بسیار بالاست. فضاهای میان ساختمان ها و باغهای عمومی را خیابان های پهن پر کرده اند.
شهر معاصر یا باغ شهر لوکوربوزیه عناصر هدایت کننده استراتژی او را نشان می دهد:
• تخیل منظم : لوکوربوزیه با استفاده از نظم منتج از توزیع استدلالی فعالیت ها، از اغتشاش شکل شهر خود جلوگیری نمود. او شهر خود را همچون شهرهای ایده آل قرون وسطی در یک چارچوب ایجاد شده برای یک جامعه تخیلی در نظر می گیرد. شهر او یک کلیت انتزاعی است که بازتاب تفکرات و الگوهای لوکوربوزیه است. او در پلان اصلی خود یک سیستم محدود بسته وفشرده را مطرح می کند که با رشد ارگانیک شهرها در تضاد است. او شکست فرم های دارای رشد ارگانیک را پذیرفته و به آنها نزدیک نمی شود.
• نماد گرایی : شهر بصورت یک کلیت و تمامی عناصر درون آن از دیدگاه تخیلی معرفی شده اند. برج های شیشه ای و درخشان بخش اداری با حالت مرموز و ارتفاع زیاد و شاهراههای بلند و صیقلی، ایده های کلیدی موجود در طرح را بوجود آورده اند.
پیلوتی ها، ساختمان ها را بر بالای چشم انداز نگه داشته اند و به نمادهای بیانگر تکنولوژی و آزادی مردمی که قادر به ساختن تمامی چیزهایی هستند که می خواهند، بدل گردیده اند. باغهای پشت بام نیز ایده آل های سلامتی را متجلی می سازند.
• طبیعت : علاوه بر نظم هندسی، سازماندهی آزادانه پارک ها و فضای سبز بر فضای شهر حکم فرماست. این نشانه تأیید هر دو مطلب توسط لوکوربوزیه است. هندسه و طبیعت جزئی از یکدیگرند. سازماندهی زیست شناسانه دارای قلب (مرکز اداری)، ریه ها و فضای سبز، رگها (فضاهای ارتباطی) بیانگر این موضوع است . مسیرهای ارتباطی شهر نیز دارای بار ترافیکی متفاوت و جریان های یکنواخت، سریع، آرام ، ... هستند. لوکوربوزیه بیان می کند کارآیی شهرها به جریان سریع ترافیک در طول مسیرهای منتهی به مراکز کاری وابسته است. این راهها نشانه حرکت زندگی مدرن، و اتومبیل ها مهمترین مخلوقات عصر ماشین هستند.
• سلسله مراتب: در مجموعه بخش های ترکیب شده شهر، هر عنصر با توجه به تفسیر جایگاه آن در رابطه با سلسه مراتب کلی طراحی شده است. این عامل باعث جایگزینی هندسی فعالیت های تعیین شده و طبقه بندی آنها می شود.
• محدوده ها : محدوده های طراحی شده برای کارهای اداری، زندگی شهری، زندگی در حومه شهر، بخش های صنعتی و منطقه توسعه در آینده براساس سیستم طبقه بندی محدوده ها سازماندهی شده اند. در محل هایی نیز امکان توسعه مسیرهای ارتباطی و فضای شهری پیش بینی شده است. (بیکر، 1386 : 101 و 100).
- در طرح شهر همجواری او که برای بازسازی شهر پاریس طراحی شده در مجموع18 برج در نظر گرفته شده بود.
- شهر درخشان وی عملکردهای اداری، خدماتی، مسکونی، صنعتی، ساختمان های اداری 220 متری و خانه های نقشه ی دندانه ای با 50 متر ارتفاع را دارد.
وی شاندیدگار (چندیگار، چندیگر) پایتخت جدید ایالت پنجاب هند را طراحی کرد. این شهر همانند شهرهای امریکایی و اروپایی برای حرکت ماشینی کاملاً مناسب طراحی شده است. (پاپلی یزدی و رجبی سناجردی،1382 : 84).
■ منشور آتن و منشور 2000:
قرن 20 شاهد تحولات بی سابقه ای در زمینه های گوناگون سیاسی، علمی، فنی، اقتصادی و اجتماعی_فرهنگی بود. در همین زمان نهضت زیبا سازی شهری بوجود آمد تا ناهنجاری ها و زشتی های شهر صنعت زده پس از انقلاب صنعتی را سامان بخشد. لیکن هاوارد مبتکر باغ شهرها، این را کافی ندانست و یک تحول اساسی در تمامی جنبه های زندگی به منظور نظام بخشی به مسائل شهرهای از هم پاشیده و مغشوش دنیای صنعتی را پیشنهاد کرد. در این قرن مدرنیسم بوجود آمد و بشدت کلیه شئون زندگی را تحت تأثیر قرار داد.
نیاز به انبوه سازی، ارزان سازی و سریع سازی در بازسازیهای پس از جنگ اول و دوم اروپا و نیز توسعه ی شهری ناشی از افزایش جمعیت، نوعی شهرسازی را که عمدتاً براساس منشور آتن شکل گرفته تحت عنوان شهرسازی مدرن پایه ریزی کرده است.
در 1928 گروهی از معماران نوگرا (مدرنیست) در قصر لاساراز در سویس گرد آمدند و تصمیم گرفتند تا برای رودررو قرار دادن معماری با وظایف واقعی آن متشکل شوند. بدین شکل کنگره های معماری مدرن (CIAM) شکل گرفت. برپایی کنگره چهارم در آتن در 1933 منجر به راهکارهایی شد که به منشور آتن مشهور است. (در سال 1941 لوکوربوزیه آن را مدون و در پاریس منتشر کرد.)
منشور آتن در 95 اصل تهیه و تنظیم شده که موضوعات گوناگون شهری را چه به لحاظ فرم و چه از نظر عملکرد در بر می گیرد. (پاپلی یزدی و رجبی سناجردی ، 1382 : 115 و 116).
نحوه نگرش نسبت به مسأله ی شهر در دو منشور
منشور آتن |
منشور 2000 |
منشور آتن بطور گسترده و جامع به شهر می نگرد و در واقع ارتباط یک واحد مسکونی تا کل منطقه را با شهر در نظر می گیرد. |
سه مقیاس شهر، ناحیه و محله را در مطالعات شهر در نظر می گیرد شهر را در بستر اکولوژیک خود قابل مطالعه می داند و آن را در پیوند تنگاتنگ با محیط زیست می بیند هماهنگی شهر با نظام های طبیعی را بسیار پر اهمیت می داند. |
دیدگاه انعطاف ناپذیر و خشک ماشینی نسبت به شهر دارد. شهر را همچون ابزار و ماشینی می داند که هر کدام از اجزای آن باید در جای معینی قرار بگیرد. از همین زاویه است که به تفیک 4 کارکرد عمده شهر می اندیشد. |
با دیدگاه انعطاف پذیر و غیر ماشینی به ابعاد معنوی زندگی انسان توجه می کند. |
راه حل های خود را برای همه شهرها و جوامع قابل تعمیم می داند و تفاوت های موردی شهرها را نادیده می گیرد. |
هر شهر باید هویت خاص خود را با توجه به تفاوت های محیطی، فرهنگی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نشان دهد. |
مقایسه فرضیه های اساسی دو منشور (دیدگاه کلی طراحان)
منشور آتن |
منشور 2000 |
- ماشینیسم |
- تناسب اکولوژیک |
- ساختمان های بلند مناسب ترین شکل برای پاسخگویی به تقاضای انبوه مسکن است. |
- شکل های متنوع ممکن با تراکم های مختلف |
- دولت ها و حکومت ها نیروی اصلی شهرسازی است. |
- مکانیسم های خصوصی بیشتر در شهرسازی تأثیر دارد تا دولت ها |
- 4 عملکرد عمده درشهرسازی هست که باید قاطعانه تفکیک شود. |
- 4 عملکرد عمده بعلاوه سایر موارد و مسائلی همچون حس همبستگی محلی |
- انقطاع تاریخی و نگاه به پیش رو |
- رد جدایی کاربردی ها و پیشنهاد اختلاط عملکرد |
- استاندارد کردن محیط شهری و بناها و سبک بین المللی و یکسان بودن فضاهای شهری |
- هویت مستقل برای مناطق و شهرها با در نظر گرفتن تفاوت های قومی و نژادی و فرهنگی (کثرت گرایی) و ارزش گذاشتن به میراث تاریخی و استفاده به مورد از ارزش های گذشته و ترکیب آن با فنون جدید |
|
- مشارکت مردمی در فرآیند شهرسازی به عنوان یک اصل مهم پذیرفته شود. |
« نقد منشور آتن و آثار کالبدی آن می تواند همان شرایطی باشد که منجر به صدور منشور 2000 یا تلاش برای صدور بیانیه های مشابه می شود. با توجه به اصول 95 گانه، تصور شکل کالبدی شهری که براساس طرح جامع و مبتنی بر این اصول شکل گرفته باشد، آسان است. همان شکل های آشنای سبک بین المللی، آسمان خراش ها، بزرگراهها و آزاد راههای طولانی، پل ها، محلات مسکونی که همه شبیه هم هستند، حومه های گسترده و عملکرد های تفکیک شده در ذهن مجسم خواهد شد.(محمدزاده تیتکانلو، 1379 : صص 22-11).
زمانیکه منشورآتن تدوین شد، طراحی شهری بر فرضیاتی مبتنی بود که برای همان زمان مناسب بود. منشور 2000 نیز 7 اصل را برای بهبود وضع و دگرگونی در شهرهای کنونی پیشنهاد می کند. (پاپلی یزدی و رجبی سناجردی، 1382 : 118).
مقایسه ی نحوه برخورد دو منشور با عناصر و پدیده های شهری و عوامل اقتصادی،اجتماعی و سیاسی
شرح منشورهای مورد مقایسه |
منشور آتن (اصول 95 گانه) |
منشور 2000 (اصول 7 گانه) |
1- مهمترین عامل بحران در زمان طرح منشور |
ورود ماشین و پدیده سرعت (سرعت حمل ونقل و سرعت مبادلات و تراکم و تداخل راهبندان) |
بحران زیست محیطی و بحران انرژی |
2- اولویت های اساسی و اجبارها |
پاسخ به ماشینیزم و پدیده سرعت (حل مشکل راهبندان) پاسخ به مشکل مسکن در شرایط اروپای پس از جنگ |
کاهش مصرف انرژی ، کاهش هزینه های توسعه، کاهش آلودگی و پاسخ به تناسب اکولوژیک |
3- تأثیر عوامل اقتصادی |
تبعیت از اوضاع اقتصادی فوردیست (استاندارد گرایی و همسان سازی و یکسان سازی) |
تبعیت از شرایط پست فوردیست، فرا صنعتی (کثرت گرایی) و تولید سفارشی براساس خواست مردم |
4- جریان های حاکم بر اندیشه های طراحان |
نهضت مدرنیسم |
نهضت پست مدرنیسم |
5- الگوی مسکن |
ساخت مسکن مرتفع و با فاصله از هم |
تنوع در گونه های مسکن |
6- تراکم |
کاهش تراکم در روی زمین و ایجاد فضاهای باز |
افزایش تراکم و ایجاد بافت فشرده شهری |
7- طبیعت |
ایجاد ریه های سبز شهری و تماس با طبیعت در اوقات فراغت |
شهر باید خود را با نظام های طبیعی هماهنگ کند. |
8- عملکرد شهری |
فقط 4 عملکرد عمده است که باید کاملاً جدا شوند. |
4 عملکرد به اضافه عامل دیگر مثل هویت یا حس مکان |
9- برنامه ریزی و طراحی شهری |
تهیه طرح جامع + سرانه های ثابت و معین (انعطاف ناپذیر) |
طرح های قابل انعطاف در مقیاس محلی و مناسب با شرایط هر منطقه (متنوع و انعطاف پذیر) |
10- نقش معمار و شهرساز |
معماران بر سرنوشت شهر مدیریت دارند. |
برنامه ریزان، طراحان و مدیران شهری با مشارکت فعال مردم عمل می کنند. |
11- تاریخ و فرهنگ |
دید موزه ای به عناصر با ارزش تاریخی (انقطاع با گذشته) |
اهمیت ویژه برای تاریخ و فرهنگ (تداوم تاریخ) |
12- نقش دولت |
دولت نقش اصلی را در شهرسازی دارد(بودجه ،قدرت) |
بخش خصوصی ، سازمان های مردمی و دولت |
13- منافع بخش خصوصی |
منافع خصوصی باید تحت سلطه منافع عمومی باشد. |
چون بخش خصوصی هزینه بیشتری می پردازد منافع آن باید در اولویت باشد + منافع گروههای ذی نفع |
14- سیاست توسعه شهری |
اولویت شهری در مناطق جدید ،گسترش شهر به حومه ها و محدوده های طرح جامع، تخریب بافت قدیمی و احداث بافت جدید |
اولویت توسعه و بهسازی بافت موجود و احتراز از گسترش هر چه بیشتر حومه ها. |
■ دیدگاه لوکوربوزیه در مورد 4 مقوله ی سکونت/ وقت آزاد/ کار / ارتباطات درون شهر:
در این قسمت دیدگاههای لوکوربوزیه در مورد مشکلات مربوط به شهر و راهکارهای حل این مسائل به تفکیک در رابطه با سکونت، وقت آزاد، کار و ارتباطات از خلال اصول مدون در منشور آتن مطرح می شود.
( مشکلات مربوط به سکونت در شهر از دیدگاه لوکوربوزیه )
1. جمعیت خیلی متراکم شده است. در داخل قسمت قدیمی شهرها (مثل ناحیه های گسترش یافته شهرهای صنعتی قرن 20) تعداد ساکنین به هزار و حتی به هزار و پانصد نفر در هکتار می رسد :
هسته ی شهرهای قدیمی بین دیوارهای حفاظتی بنا شده و اغلب از ساختمان های نزدیک به هم و بدون فضا تشکیل شده بودند. ولی در عوض، پس از گذشتن از حلقه حصارها، بلافاصله دسترسی به فضای سبز امکان داشت و شخص خود را در هوای آزاد می یافت. در طی قرن ها حلقه ی دیگری از فضای شهری به هسته ی اولیه اضافه شدند. درخت ها جای خود را به سنگ و ... دادند و فضاهای سبز که به منزله ی ریه ی شهر بودند از میان برداشته شدند. در این شرایط تراکم های زیاد، به مثابه بدبختی و حضور مداوم بیماری می باشند. (لوکوربوزیه، 1382 : 88)
2- در بخش های پر جمعیت شهر، شرایط سکونت، به دلیل کمبود فضای سبز قابل استفاده و بالاخره به دلیل نگهداری نکردن از ساختمان ها (و اعمال کردن کاربری ها فقط بر مبنای سودجویی) وضع بدی به خود گرفته اند. این وضع به دلیل وجود ساکنین با سطح زندگی پایین و نامرفه که نمی توانند به تنهایی به وسایل پیش گیری از بیماری ها دست یابند به وخامت می گراید. (مرگ و میر به 20 درصد هم می رسد) (لوکوربوزیه، 1382 : 89).
3- رشد شهر به تدریج فضاهای سبز اطراف را که روزگاری چشم اندازهای روی حصارش بودند می بلعد. با دور شدن همیشگی اغلب عناصر طبیعی از مراکز مسکونی، وخامت وضع بهداشتی فزونی می یابد. (لوکوربوزیه، 1382 :90)
4- ساختمان هایی که به سکونت اختصاص یافته اند طوری در سطح شهر قرار گرفته اند که با احتیاجات بهداشتی مغایرت دارند :
وظیفه اول شهرسازی آن است که احتیاجات اولیه ی زندگی مردم را برآورد. سلامتی هر کس تا حد زیادی بستگی به آن دارد که او از «شرایط طبیعی» پیروی می کند. آفتاب / سبزه/ فضای باز/ سه عنصر اصلی شهرسازی هستند. تبعیت از این اصل امکان می دهد که وضع موجود را از یک دیدگاه حقیقتاًً انسانی مورد ارزیابی قرار دهیم.
5- محله های پر جمعیت تر در موقعیت های شهری بدتری قرار گرفته اند (مانند دامنه هایی که در جهت نامساعد قرار دارند، ...) (لوکوربوزیه، 1382 : 91).
6- ساختمان هایی که به سمت های مناسب باز می شوند، خانه های مرفه و مناطق ممتاز شهری را اشغال می کنند. در تعرض بادهای سخت قرار نمی گیرند، چشم اندازهای وسیع و بزرگ به طرف مناظر زیبایی از دریاچه ها ، دریاها، کوهها، ... داشته و به اندازه وفور از آفتاب برخوردار هستند.
(لوکوربوزیه، 1382 : 92).
7- این وضع ناعادلانه توزیع منازل مسکونی، از طرف مقررات ساختمانی تحت عنوان زونینگ توجیه شده و مدلل به حساب می آید:
زونینگ (تقسیم بندی شهر برای کاربردهای متفاوت) عملی است که روی نقشه ی شهر ایجاد می شود. با این مقصود که به هر یک از عملکرد ها و به هر فرد جای درستی را تفویض می کند. زونینگ بر تبعیضی استوار می شود که می بایست بین فعالیت های مختلف انسان که هر یک می باید خواستار فضایی مخصوص به خود باشند، اعمال گردد. فضاهای مسکونی، مراکز صنعتی یا بازرگانی، سالن ها و فضاهای باز برای تفریحات. اما اگر به جبر بعضی از عوامل، مسکن متمکن ها از مسکن فروتن ها متفاوت تر شده است کسی این حق را ندارد که قوانین جاودانی را بشکند. (لوکوربوزیه، 1382 : 93).
8- ساختمان هایی که در طول جاده و در اطراف محل تقاطع آنها بنا شده اند به علت وجود سروصدا ، گرد و خاک و گازهای مضر محیط، برای سکونت مساعد نیستند. (لوکوربوزیه، 1382 : 94).
9- ردیف کردن خانه های مسکونی در طول خیابان ها نور آفتاب را فقط برای تعداد قلیلی از خانه ها تضمین می کند :
ردیف کردن سنتی بناها در برهای خیابان ها، ایجاد کننده ی وضع خاصی در قرار گرفتن حجم های ساختمانی است. خیابان های موازی و یا زاویه دار، در سطح های چهارگوش، مستطیلی، ذوزنقه ای و مثلثی با وسعت های متفاوت از زمین چیزی بدست می دهد که «ایلو» نامیده می شود. لزوم روشنایی دادن به بخش مرکزی این سطح ها سبب زاده شدن حیاط های داخلی با وسعت های متفاوت می شود. (بهره جویان این فضای مرکزی را کوچک و محدود می سازند) در نتیجه، یکی از چهار نمای ما خواه رو به خیابان باشد و خواه رو به حیاط مشرف به شمال است و هرگز آفتاب نمی گیرد. در حالیکه به علت تنگ بودن خیابان ها و حیاط ها و سایه ای که بوجود می آید، سه نمای دیگر تا نیمه از آفتاب محروم می شوند. (لوکوربوزیه، 1382 : 95).
10- هسته های مسکونی هاله ی شهری، بدون داشتن طرح، توسعه می یابند و از داشتن رابطه و بستگی های معمول با شهر محروم هستند :
هاله شهری از زمینی که در آن آثار و علائم معینی از جاده وجود ندارد، بوجود می آید و در آن همه ی مازاد ها و زباله های شهری انباشته می شوند. در این فضاها، اغلب ، صنایع ظریفه کوچک با سرمایه های موقتی شروع به فعالیت کرده و بعضی از آن ها نیز رشد عظیم می یابند. (لوکوربوزیه، 1382 : 97).
11- فضاهای هاله ای اغلب مجموعه نامنظمی از خانه های محقر هستند که در آن ها بنای شبکه های راه یابی ضروری نیز نمی تواند کاری مفید صورت دهد :
هاله ی شهری با همه خیابان های کوچکش در محل ورود به شهرها به خیابان های بزرگ می چسبد و برای رفت و آمد خطر ایجاد می کند و بی نظمی و ناهماهنگی آن به چشم می خورد. (لوکوربوزیه، 1382 :99)
( راه حل )
1- محلات مسکونی می بایست بهترین جای شهری را اشغال کنند و با پیروی از شرایط اقلیمی و با استفاده از چگونگی پستی و بلندی زمین، به مناسب ترین وجهی در معرض و در دسترس آفتاب و فضاهای سبز لازم قرار گیرند :
شهرهای امروز در شرایط متضاد با منافع عمومی و منافع خصوصی ساخته شده اند. عصر ماشین به شکلی تجاوزکارانه بعضی شرایط را که از قرن ها استوار بوده اند تغییر داده و مجموعه ای شلوغ و سردرگم را بوجود آورده. مسأله خانه و سکونت بر همه مسائل ارجح است. بهترین محل های شهر را می بایست به خانه ها اختصاص داد. عوامل زیادی در مرفه کردن یک خانه مداخله دارد. می بایست بهترین دورنماها و منظره ها را جست. از سالم ترین هوا با در نظر گرفتن باد و رطوبت استفاده کرد. دامنه هایی را که طرز قرار گرفتن آنها بهتر است انتخاب کرد. (لوکوربوزیه، 1382 : 102)
3- بر حسب وضع طبیعی زمین و در رابطه با نوع خانه های مسکونی که پیشنهاد می شوند، گونه ای تراکم سکونتی منطقی می بایست مقرر و به مورد اجرا گزارده شود :
موقعی که عصر ماشین شروع شد، شهرها بدون کنترل و بدون توقف توسعه یافتند. شهرها برای بوجود آمدن و رشد خود دلیل های مخصوصی دارند که می بایست جهت تنظیم پیش بینی های قابل قبول در آینده ی شهر، در یک فضای زمانی مناسب دقیقاً مورد مطالعه قرار گیرند و به این منظور تعدادی معین جمعیت را برای شهر می توان در نظر داشت. آن ها را در خانه هایی که درفضایی مناسب قرار می گیرند مسکن داد و میزان «زمان _ فاصله» اش را که در محدوده اش جمع می تواند زندگی روزمره خود را بگذارند، همراه با تثبیت اندازه های لازم از سطح شهر و گنجایش پذیرایی آنها، طی برنامه ای، تعیین کرد. هرگاه ساکنین و اندازه زمین آنها تثبیت شوند، تراکم سکونتی شهر تعیین می شود.
4- برای هر خانه مسکونی حداقل ساعاتی که لازم است از آفتاب بهره گیرد، باید تعیین گردد. (لوکوربوزیه، 1382 : 103)
5- می بایست از ردیف کردن خانه های مسکونی در طول خیابان ها و جاده ها جلوگیری کرد :
کارکردها و وظیفه خیابان ها متفاوت است و می بایست هم مناسب با پیاده ها باشند و هم به گردش توأم با توقف های ناشی از تقاطع با وسایط نقلیه عمومی مانند اتوبوس و ... و حتی وسائط سریعتر مثل اتومبیل های شخصی و ... پاسخ گویند. خانه های مسکونی باید از ترافیک وسائط مکانیزه فاصله داشته و در مسیر مخصوص این وسائط، هدایت شده و برای پیاده ها هم، مسیرهای ارتباطی بوجود آیند . (لوکوربوزیه، 1382 : 105).
6- از امکانات فنی مدرن برای بنا نهادن ساختمان های بلند می بایست استفاده کرد :
ارتفاع ساختمان در مطالعه دقیق مسائل شهری اهمیت دارد. تا آنجا که به خانه ها مربوط می شوند، دلایلی که بر یک راه حل خاص متمایل هستند عبارتند از : انتخاب دیدگاه خوشایند تر، جستجوی هوای بهتر و آفتاب گیری کامل تر و در خاتمه امکان بوجود آوردن خدمات اجتماعی همگانی در نزدیکی منازل : مراکز همکاری و کمک های عمومی و زمین های بازی که در حقیقت تداوم خانه را می سازند. تنها ساختمان های نسبتاً بلند می توانند بصورتی مناسب این احتیاجات موجه را جوابگویی کنند.
7- ساختمان های بلند که هر یک با فاصله ی زیاد نسبت به دیگری قرار می گیرند می بایست زمین را برای فضاهای بزرگ سبز آزاد بگذارند :
ساختمان های بلند می بایست با فاصله ی زیاد با یکدیگر ساخته شوند وگرنه ارتفاع آنها به جای آنکه سازنده ی بهبودی باشد تنها منجر به وخیم تر کردن وضع می شود. (لوکوربوزیه، 1382 : 106).
( مشکلات مربوط به وقت آزاد در شهر از دیدگاه لوکوربوزیه )
1- سطح های آزاد شهرها معمولاً کافی نیستند :
امروزه به جای فضای سبز، ساختمان های جدید شهر را پوشانده اند و به جای درختان، دیوارهایی از آجر به چشم می خورند. فضاهای آزاد و سبز، زمانیکه بینش اجتماعی فعلی وجود نداشت به عنوان یکی از برتری های خانواده های غنی تر محسوب می شوند ولی امروز سرنوشت دیگری یافته اند : ادامه مستقیم و غیر مستقیم فضای خانه ها به حساب می آیند. اگر این فضاهای آزاد و سبز، خانه ها را محاصره کرده باشند به صورتی مستقیم و اگر در نقطه ای دور از خانه های مسکونی قرار گرفته باشند به صورتی غیر مستقیم در خدمت ساکنان شهر هستند. در هر دوی این صور، هدف و استفاده یکسانی را برای شهر دارند و آن در بر گرفتن فعالیت های جمعی جوانان و ... است. (لوکوربوزیه، 1382 : 110)
2- وقتی فضاهای آزاد تا حد زیادی گسترده و پراکنده هستند، وضع توزیعی بدی داشته و به خوبی از طرف توده ساکنین شهر مورد استفاده قرار نمی گیرند :
در شهرهای مدرن، موقعیت بعضی از سطح های آزاد و نسبتاً بزرگ که می توانند مورد استفاده قرار گیرند نامناسب است. این فضاها در هاله ی شهر قرار می گیرند و یا در قلب محله های اشرافی واقع می شوند. در مورد اول، این فضاها به دلیل دوری از خانه های مسکونی مردم، تنها به هنگام تعطیلات مورد استفاده ی شهر نشینان قرار می گیرند در حالیکه زندگی روزمره آنها عاری از هر گونه تأثیرپذیری از این فضاهای سبز بوده. در صورت دوم عملاً دسترسی به این فضاها برای عموم مردم ممنوع است و کارکرد آنها به زیبا کردن محلات مسکونی تقلیل می یابد و بدون آنکه به مسأله ادامه خانه ی مسکونی در خارج از منزل جوابگویی کنند ، مسأله ی بهداشت بهبودی نخواهد یافت. (لوکوربوزیه، 1382 : 111).
3- مبادرت به احداث فضاهای آزاد و سبز و توزیع آنها بصورتی نامتعادل درشهرها می تواند به بهبود شرایط سکونت در بخش های شلوغ شهر کمک می کند :
شهرسازی وظیفه دارد که مقررات و ضوابطی مشخص برای مردم تدوین کند بگونه ای که نه تنها سلامتی جسمی آنها تأمین گردد بلکه سلامت روحی آنها نیز حفظ شود. ساعات کار( که اغلب برای عضلات و اعصاب کسل کننده است) می بایست درطول روزها بصورت متناوب با ساعات فراغت تنظیم گردد. این ساعات آزاد فراغت که در پی گسترش تمدن مکانیکی در شهر محققاً افزایش خواهد یافت می بایست به گردش در طبیعت اختصاص یابد، نگهداری یا بوجود آوردن فضاهای سبز آزاد یک احتیاج به شمار می رود و مسأله ای است وابسته به سلامت عمومی نوع بشر. رابطه ای صحیح بین حجم های ساخته شده و فضاهای سبز و آزاد : این تنها فرمولی است که می تواند مسأله ی سکونت را حل کند. (لوکوربوزیه،1382 : 112 و 111)
4- در اطراف شهرها، در زمین هایی که می بایست در آینده، محله های مسکونی و یا مناطق صنعتی در آن جای گیرند برای استفاده ساکنین مجاور، به احداث تأسیسات ورزشی اندک و محدودی اقدام شده است. این امر نشاندهنده ی نابه سامانی و تغییرات مداوم در وضع شهری است :
بعضی مؤسسات ورزشی در پی خواست مبنی بر انجام فعالیت های فرهنگی در ساعات فراغت به صورت موقت، درفضاهای هاله ای شهرها سامان یافته اند ولی از آنجا که موجودیت آنها به رسمیت شناخته نمی شود، معمولاً از نا به سامان ترین عنصرهای شهر به شمار می روند. ساعات آزاد فراغت روزانه می بایست در نزدیکی خانه صرف شود. ساعات فراغت هفتگی این امکان را می دهد که شخص از شهر خارج شود و در منطقه خویش سفر کند. ساعات فراغت سالانه یعنی تعطیلات امکان مسافرت های واقعی را به خارج شهر و به خارج از منطقه به مردم می دهند. مساله اوقات فراغت که به این صورت خط مشی آن مشخص می شود، بوجود آوردن ذخایر فضای سبز را به این ترتیب ایجاب می کند: 1- در اطراف خانه 2- در منطقه 3- در کشور(لوکوربوزیه،1382:112)
5- فضاهایی که می توانند به فراغت های هفتگی مردم شهرها اختصاص یابند، اغلب وضع ارتباطی بدی با شهر دارند: هرگاه در اطراف شهر نقاطی برای گردش و فراغت های هفتگی در نظر گرفته شوند، مساله ی وسایل نقلیه ی عمومی مطرح خواهند شد. از اولین لحظه ای که طرح منطقه ای به صورتی آتلیه تنظیم می شود این امر می بایست مورد توجه باشد. این امر نوع وسیله ی ارتباط دهنده را دربرمی گیرد: از خیابان ها و یا جاده ها گرفته تا راه آهن و رودخانه ها.(لوکوربوزیه،1382:113)
( راه حل )
1- هر محله ی مسکونی می بایست سطح سبز لازم برای جوابگویی به تشکل منطقی برای بازی ها و ورزش های دسته جمعی بچه ها، نوجوانان و سالخوردگان را داشته باشد.( لوکوربوزیه،1382:116)
2- هسته های ناسالم شهر می بایست تخریب شده و جای خود را به سطوح سبزی بدهند که به بهسازی محلات مسکونی نزدیک کمک می کنند:
هسته های ناسالم شهری می بایست تخریب شوند و جای آنها برای احداث پارک مورد استفاده قرار گیرد. این اولین قدم در جهت بهسازی خواهد بود اما در هر صورت بعضی از این هسته های شهری ممکن است در وضع ساختمانی قرار گرفته و برای احداث بناهایی که جهت زندگی ساکنین لازم اند مناسب باشند. شهرسازی می باید این زمین ها را در رابطه با طرح جامع منطقه ای و طرح جامع شهری به مناسب ترین کارکردها اختصاص دهد.( لوکوربوزیه،1382:117)
3- سطوح سبز جدید شهری می بایست در خدمت اهدافی که دقیقاً تعیین شده اند، قرار گیرند: دربرگرفتن مهد کودک ها، مدارس، مراکز جوانان و همه ی بناهایی که دارای استفاده عمومی هستند و از نزدیک به خانه ها پیوند دارند:
سطوح سبز که به حجم های ساخته شده پیوند داشته و داخل فضاهای مسکونی قرار دارند فقط به کار زیبا کردن شهر نمی آیند. بسترهای سبز این سطوح می باید بوسیله ی تأسیسات عمومی اشغال شوند. مثل مهد کودک ها، باشگاههای جوانان، سالن های بازی، تالارهایی برای قرائت ... این بناها تداوم زندگی مسکونی را در خارج از منزل میسر ساخته و می بایست همانند سکونت از یک طرح جامع پیروی کند. (لوکوربوزیه،118:1382) .
4- ساعات فراغت هفتگی می بایست در اماکنی که قبلاً به این منظور و به صورتی مناسب تعیین شده اند، گذرانده شوند. پارک ها، بیشه ها، زمین های ورزشی، استادیوم ها، ... :
بطور کلی برای تفریح های هفتگی تقریباً هیچ جایی پیش بینی نشده است. در منطقه ای که شهر را احاطه کرده باید فضاهای گسترده ای پیش بینی شده و وسائط نقلیه ی نسبتاً راحت و به تعداد زیاد برای دسترسی به آن نقاط فراهم شود. هر شهر در اطراف خود دارای فضاهایی خواهد بود. که به این برنامه جواب گویی کند.
5- می بایست عناصر موجود را نگه داشت : رودخانه ها، جنگل ها، تپه ها، کوهها، دره ها، دریاچه ها، ... با تأکید بر کارایی وسائط حمل و نقل مسأله فاصله ها دیگر زیاد مهم نبوده و بهتر آن است که برای بهترین وضع انتخاب حتی نقاط دورتر را جستجو کرد. مسأله فقط این نیست که زیبایی های طبیعی دست نخورده بمانند بلکه می باید برای جبران آسیب هایی که بعضی از آن ها دیده اند در پی درمان بود. (لوکوربوزیه،119:1382).
( مشکلات مربوط به کار درشهر از دیدگاه لوکوربوزیه )
1 - اماکن کار در شرایط کنونی به صورتی منطقی در مجموعه ی شهری توزیع نشده اند : صنعت / کاردستی/ معاملات/ ادارات/ بازرگانی
در گذشته واحد مسکونی و کارگاه ترکیب یافته بودند و به خاطر پیوندهای صمیمی و دائمی یکی در کنار دیگری یافت می شدند. توسعه ناگهانی «ماشینیزم» این رابطه هماهنگ کننده را در هم شکست و شکل فضایی شهرها را تغییر داد. سنت های صنایع دستی چند قرنی را بر هم ریخت و سبب زاده شدن نیروی کاری نو شد بدون نام و نشان و بی ثبات. توسعه ی صنعتی اساساً به وسایل دسترسی دهنده، تحویل مواد اولیه و آسانی پخش محصولات تمام شده بستگی دارد. بنابراین با بیان صنایع با اتکا بر بهره گیری از شهرهای موجود در زمینه ی واحدهای مسکونی و در زمینه ی تغذیه مؤسسات خود را داخل شهرها و یا در نزدیکی آنها احداث کردند بی آنکه به نا به سامانی ناشی از این امر توجه کنند در نتیجه کارگاههای صنعتی که داخل محلات مسکونی قرار گرفته اند گرد و غبار و صدا پخش می کنند. احداث آنها در اطراف شهرها و دور از محلات مسکونی کارگران را مجبور به طی مسافتی طویل در شرایطی خستگی آور می کنند. از هم پاشیدن تشکیلات کهن کار، بی نظمی غیر قابل وصفی را به وجود آورده و مصیبت بزرگ عصر جدید زاده شد: بی خانمانی جمعیت های کارگر. (لوکوربوزیه،1382:123).
2- ارتباط بین خانه ها و اماکن کار معمولی نیست و پیمودن مسیرهای خیلی طویل به مردم تحمیل می شود :
امروزه روابط معمولی بین دو کارکرد اساسی شهر در هم شکسته اند یعنی سکونت / کار. هاله های مسکونی شهری از کارگاهها و کارخانه ها پر شده و صنایع بزرگ که مدام در حال توسعه اند به کنار شهر رانده شده اند. چون وقتی شهر اشباع شد، نمی توانست ساکنین جدید را بپذیرد، محلات سکونتی حاشیه ای کناره های شهر را پوشاندند. نیروی کار که پیوندهایی ثابت با کارخانجات صنعتی ندارند با رفت و آمدهای دائمی شلوغ وسائط حمل و نقل عمومی رو به روست و در این مسیرهای بی نظم وقت انسان ها از دست می رود. (لوکوربوزیه،124:1382).
3- ساعات تراکم زیاد ترافیک از یک وضع بحرانی خبر می دهد :
در ساعات تراکم ، حرکت وسایل حمل و نقل عمومی بصورت متشنج بوده. این تشکیلات در آن واحد، پرزحمت و پر خرج هستند یعنی آنچه مسافرین می پردازند برای پاسخگویی به مخارج کافی نیست و خسارات عمومی هنگفتی بوجود می آید. برای جبران این وضعیت راه حل های متضادی پیشنهاد شده اند. میسر کردن زندگی برای وسایل حمل و نقل یا میسر کردن زندگی برای استفاده کنندگان از آن ها را می بایست انتخاب کرد .
4- از فقدان هرگونه برنامه است که رشد مراقبت نشده، کمبود پیش بینی ها، سوء استفاده از اراضی و ... ناشی می شوند و صنعت نیز بصورتی اتفاقی در آن ها جای گرفته و از هیچ قاعده ای پیروی نمی کند.
سطح زمین شهرها و تقریباً تمامی منطقه های مجاور آن ها اکثراً به اشخاص تعلق دارد و صنعت نیز در دست شرکت های خصوصی است که در وضعی معمولاً ناپایدار به سر می برند به منزله ی مشروط کردن توسعه ی صنعتی با قواعد منطقی اقدامی به عمل نیامده و همه چیز به نسنجیده عمل کردن سپرده شده اگر چه گاهی به نفع فرد تمام می شود ولی همیشه جامعه است که سنگینی آن را تحمل می کند. (لوکوربوزیه،125:1382).
5- در شهرها، دوائر و مؤسسات در محله های بازرگانی متمرکز می شوند و محلات بازرگانی نیز در نقاط ممتازتر این محلات طعمه ی سودجویی قرار می گیرند و چون فقط صحبت از معاملات شخص در میان است، این فضاها بتدریج فاقد تأسیسات و تشکیلاتی می شوند که وجود شان به نفع توسعه ی طبیعی آن هاست :
توسعه ی صنعتی به دنباله ی خود رشد معاملات بوروکراتیک بخش خصوصی و بازرگانی را دارد. می باید خرید و فروش صورت گیرد بین کارخانه و کارگاه و بین فروشنده و خریدار تماس حاصل شود. این روابط احتیاج به دفاتر دارند دفاتر هم مکان هایی هستند که به تأسیسات مشخص و دقیق برای سرعت عمل در معاملات، نیاز دارند. این تجهیزات وقتی بصورتی مجزا باشند بسیارگرانبها تمام می شود. همه چیز به گردآوری و تجمعی دعوت می کند که بتواند به هر یک از دفاتر بهترین شرایط را برای کار عرضه کند. راحتی آمد وشد / ارتباطات ساده با بیرون/ نور/ آرامش/ هوای خوب/ تأسیسات حرارتی و تهویه/ مراکز پست و تلگراف و رادیو، (لوکوربوزیه،1382:126).
( راه حل )
1- فاصله ی بین اماکن کار و سکونت باید به حداقل خود تقلیل یابند :
این امر مستلزم طرح توزیع تازه ای برای همه ی اماکن است که به کار اختصاص دارند. صنایع می بایست به محل تبادل مواد اولیه در طول آبراههای بزرگ، جاده ها و خطوط راه آهن انتقال یابند. مکان تبادل و گذرگاه یک عنصر خطی است. شهرهای صنعتی، به جای اینکه تک مرکزی و شعاعی باشند، بصورت خطی در خواهند آمد. (لوکوربوزیه،1382:129).
2- بخش های صنعتی می بایست از بخش های سکونتی مستقل بوده و از دیگر بخش ها بوسیله فضای سبز جدا شوند :
محله صنعتی در طول کانال یا آبراهها، جاده ها یا خطوط آهن و یا آنجا که این سه راه با یکدیگر پیوند دارند گسترده می شود.
با خطی شدن و شعاعی نبودن محله ی صنعتی می تواند به موازات خود و به همراه توسعه ی خود بخش سکونتی مربوطه را به صورت خطی استقرار دهد. یک سطح سبز این بخش آخر را از بناهای صنعتی جدا خواهد ساخت. خانه که در دشت سبز محاط خواهد بود بطور کامل از غوغا و گرد و خاک، حفاظت شده و در عین حال از طی کردن گذرهای طویل روزمره ممانعت خواهد کرد. «شرایطی طبیعی» که به این صورت بدست خواهد آمد به اسکان کوچ نشین های کارگر کمک خواهد کرد. (لوکوربوزیه،130:1382).
3- فضاهای صنعتی می بایست در مجاورت راه آهن، آبراه و جاده ها باشند.
4- صنعتگر که از نزدیک به زندگی شهری بستگی داشته باید بتواند اماکنی را که بدین منظور و به خوبی تعیین شده اند ، اشغال نماید :
به خاطر طبیعت خاص خود، صنایع دستی ظریفه و هنری با «صنعت» تفاوت داشته و نظام مناسبی را می طلبد. صنایع دستی مستقیماً از ذخایری که در مراکز شهر گرد آمده اند برمی خیزد. فعالیت های مربوط به چاپ، خیاطی، ... محرک ها و مشوق های لازمه ی خود را در مرکز تفکر شهری می یابند : صحبت از فعالیت هایی است که اصولاً شهری بوده و اماکن مربوطه آنها می توانند در نقاط بیشتر متراکم شهر استقرار یابند. (لوکوربوزیه،1382:131).
5- مجله تجاری و معاملات که به کارهای خصوصی و دولتی اختصاص یافته می بایست از ارتباطات مناسب چه نسبت به محلات مسکونی، چه صنایع و چه نسبت به فعالیت های صنایع دستی که در شهر قدیم و یا نزدیک آن مانده اند، برخوردار باشند :
مرکز معاملات می بایست در نقطه ی ورود راههای حمل و نقل که در یک زمان در خدمت بخش های گوناگون صنعت، صنایع دستی، ادارات دولتی، بعضی هتل ها و بعضی ایستگاهها (راه آهن/ جاده ها/ بنادر/ فرودگاهها) هستند قرار گیرد. (لوکوربوزیه131:1382).
( مشکلات مربوط به ارتباطات در شهر از دیدگاه لوکوربوزیه )
1- بعد نامناسب خیابان ها، مانع استفاده از سرعت های مکانیکی جدید و توسعه ی شهرها می شود:
مساله از عدم امکان تلفیق و هماهنگ کردن سرعت های طبیعی مانند سرعت پیاده با سرعت های ماشین زاده شده است. سرعت اتومبیل ها، کامیون ها، اتوبوس ها، .... و تداخل آنها هزار تضاد به بار می آورد. عابر پیاده در شرایط عدم ایمنی مداوم گردش می کند. در حالیکه وسائط موتوری که مدام مجبور به ایستادن و ترمز کردن هستند، خود را فلج شده می یابند، امری که مانع آن نخواهد بود که افراد پیاده همیشه در معرض حوادث و خطر مرگ قرار نگیرند. (لوکوربوزیه، 1382: 135)
2- فواصل بین تقاطع های خیابان ها خیلی کوتاه هستند:
قبل از رسیدن به وضع معمولی، وسائط موتوری احتیاج به حرکت و فزونی کردن شتاب خود دارند و نمی توانند بدون آنکه خسارتی به دستگاههای اصلی شان وارد نشود ناگهان ترمز کنند. می بایست به محاسبه ی یک واحد فاصله ی سنجیده بین دو نطقه ی حرکت وسائط نقلیه ای دست یافت. (لوکوربوزیه، 1382: 136)
3- پهنای خیابان ها کافی نیست و فزونی بخشیدن به این پهنا نیز اکثراً عملی پرخرج و بی نتیجه است:
برای خیابان ها، یک پهنای استاندارد و یکنواخت وجود ندارد همه چیز به حرکت در کمیت و کیفیت وسائط نقلیه بستگی دارد خیابان های اصلی از زمان زاده شدن شهرها، پستی و بلندی ها و وضع جغرافیایی به آنها تحمیل شده و بدنه ی انشعابات خیابانی بی شماری هستند و رفت و آمد متراکمی دارند این جاده ها، خیابان های اصلی و.... بسیار تنگ هستند.
4- در مقابل سرعت های مکانیکی، شبکه ی خیابانی غیر منطقی به نظر می رسد چون فاقد دقت، انعطاف، تنوع و تطابق است: ارتباطات مدرن یکی از پیچیده ترین کارهاست. خیابان هایی که برای جوابگویی به استنادهایی چند احداث شده اند می بایست در آن واحد این امکان را فراهم کنند که: اتومبیل ها از یک در خانه به در دیگر بروند. پیاده ها از یک در ورودی به دری دیگر نقل مکان کنند. اتوبوس ها، ... مسیرهای الزامی را بپیمایند. هر یک از این فعالیت ها مسیر خصوصی به خود طلب می کند بصورتی که بتواند به احتیاجات مشخصه مربوط جواب گوید . پس باید به وضع فعلی توجه داشت و باید راه حل هایی را تعیین کرد که بتواند به احتیاجات متمایز پاسخ گوید (لوکوربوزیه، 382: 137)
5- در بسیاری از موارد، احداث شبکه های راه آهن همزمان با توسعه ی شهرها به صورت مانعی سنگین در راه گسترش و توسعه شهر در مراحل بعد است چون محلات مسکونی را کاملاً از یکدیگر جدا می کند و آنها را از تماس با عناصر زندگی بخشنده ی شهر باز می دارد :
در دخول به شهرها، این خطوط، به صورت دلخواه فضاهای کاملی را از هم می برند. خط آهن خیابانی است که نمی توان از آن عبور کرد و چیزی است که یک فضای شهری را به دو نیم جدا می کند. فضاهایی که بتدریج از سکونت پوشیده شده و خود را فاقد امکان برقراری تماس های لازم می یابند، در بعضی شهرها عواقب وخیمی برای اقتصاد عمومی از این امر ناشی می شوند. (لوکوربوزیه، 1382: 139)
( راه حل )
1- بر پایه ی آمار دقیق می بایست مطالعات تحلیلی لازم روی ترافیک جامع شهر و منطقه ی آن صورت گیرد. این کار جهت های ترافیک و کیفیت حرکت را رهنمون خواهد بود :
ترافیک یکی از کارکردهای حیاتی است و وضع موجودش می بایست توسط نمودارهایی نمایانده شود. نخست، علت های تعیین کننده و عوارض ناشی از فشردگی های آن بدین ترتیب روشن می شود و سپس نقاط بحرانی اش ساده خواهد شد. یک بینش روشن از وضع موجود، عملی کردن بهبودی اجتناب ناپذیر را میسر می دارد: اختصاص یافتن به عملکردهایی که باید هر راه، عبوری داشته باشند مانند جوابگویی به عبور پیاده ها، و اتومبیل ها و .... دادن ابعاد و ویژگی های فرعی به این راه ها، در رابطه با عملکردی که می بایست داشته باشند؛ نوع زیر سازی خیابان، پهنای مسیرها، بنای اقسام چهارراهها و ... (لوکوربوزیه، 1382: 143)
2- راههای عبور و مرور می بایست بر حسب خصوصیات آنها طبقه بندی و در روابط با عملکرد و سایل نقلیه و سرعت آنها ساخته شوند :
اولین اقدام مفید آن است که بصورتی اصولی سرنوشت پیاده ها را از وسایط نقلیه ی موتوری جدا کنیم. دوم آنکه وسایط نقلیه ی سنگین را از راههای مخصوص عبور دهیم. سوم آنکه برای رفت و آمدهای بزرگ اصلی، راههای عبوری مستقل را نسبت به راههای معمولی که برای رفت و آمدهای موضعی کار می کند، اختصاص دهیم. (لوکوربوزیه، 1382: 143)
3- عابر پیاده باید بتواند برای خود، راههایی برگزیند که از مسیرهای خودروها متمایز باشند :
این امر باعث می شود که اصلاحات ریشه ای در وضع رفت و آمد شهری بوجود آید.
4- خیابان ها می بایست بر حسب عملکردهایشان از یکدیگر تفکیک شوند. خیابان های مسکونی، تفریحی برای گردش، بزرگراهها :
بزرگ راهها به جای آنکه مورد استفاده هر چیز و همه کس قرار گیرند می بایست برحسب رده خود از مقررات متفاوتی پیروی کنند. برای اینکه خانه ها و «تداوم های » آنها بتوانند از آرامش لازم برخوردار شوند، می بایست وسائط مکانیکی روی شبکه ی مخصوص راه یابی شوند. خطوط اصلی ترافیک با راههای کوچک رفت و آمد تماس نخواهند داشت مگر در نقاط تبادل و گره. خیابان های تفریحی برای گردش نیز باید پیش بینی شوند که با ممنوع کردن سرعت و کم کردن وسائط نقلیه، تماس و دست یابی پیاده ها با آن بدون اشکال میسر شود. (لوکوربوزیه، 1382: 144)
■ انسان ، شهر و شهر سازی در دیدگاه لوکوربوزیه
لوکوربوزیه در شمارش مسائل شهر سازی، تنها به مشکلات شهرهای اروپایی و امریکایی زمان خود پرداخت : «مساله ما در اینجا مربوط به شرایط زیستن و هدف برقرار ساختن شرایط زندگی بهتر است. شرایطی منفی کنونی محیط صنعتی عبارتند از :
الف- آشفتگی شدید و پر هیاهو
ب_ نبود مطلق طبیعت
ج_ دوری تحقیر آمیز مناطق مسکونی (حمل و نقل مکانیکی روزانه که برای فرد مصرف کننده ،پر خرج و برای جمع، ویرانگر است)
د- وجود شهرهای متمرکز_ شعاعی صنعتی شده امروزی و فراوانی نیروی کار در بازار که پیامد آن بی ثباتی و خانه به دوشی کارگران است.
ه_ ترک روستاها
شرایط مثبتی که باید در محیط صنعتی برقرار کرد عبارتند از :
الف_ نظم و پاکیزگی
ب_ باز زنده سازی طبیعت
ج_ نزدیک ساختن سکونتگاهها به یکدیگر وحذف سفرهای طولانی روزانه ای آدمها
د_ از میان بردن خانه به دوشی از راه ساخت شهر صنعتی خطی؛ این نوع شهرها همانند دستگاههایی هستند که اجزایشان در رابطه ای منطقی نسبت به هم قرار دارند.
ه_ ایجاد برخوردهای واقعی و موزون با زندگی دهقانی (لوکوربوزیه، 1354: 75)
لوکوربوزیه به مشکلات برآمده از انقلاب صنعتی پرداخت و نوشت: « در سده ی نوزدهم، ابتدا بخار و سپس برق، بنیان نهایی صنعت را می نهند و سرعت های نوینی برای حمل و نقل محصولات پدید می آورد. این سرعت ها 20 برابر بیشتر از سرعت های گذشته است (مانند سرعت های راه آهن، کشتی بخار و حمل و نقل های مکانیکی به روی جاده های صاف، و سپس در سده ی بیستم ، سرعت های هوانوردی) برق حامل سرعت بینهایت در زمینه ی انتقال داده ها، فرمان ها و کنترل است. (مانند تلگراف، تلفن و رادیو) اکنون حجم مواد اولیه، محصولات و تقاضا برای آنها، به طرز شگفت انگیزی بالا گرفته، و در محیطی پر از هرج و مرج، بی توجهی و خودسری و بدون هر گونه رهبری، توسعه یافته است. زمین، مرحله به مرحله و بدون هیچ گونه دلیلی، از محصولات، عرضه ها و تقاضاها پر و خالی می شود. در میان این آشفتگی، حرص و آز به تاخت و تاز می پردازد، استثمارگران و استثمار شوندگان به صورت طبقات متخاصم در برابر هم می ایستند و رنج و بدبختی ژرفی استقرار می یابد. برآیند این رویدادها انباشتگی بی نظم و خطرناک شهرها و خالی شدن روستاهاست. (لوکوربوزیه، 1354: 82)
لوکوربوزیه بر این باور بود که در سه ربع سده ای که گذشت زندگی اجتماعی «غرب» با شدت بسیاری که در تاریخ بی مانند بود با چارچوب سنتی خود که با محیط جغرافیایی هماهنگی داشت پیوند را گسست. به زعم او ماده ی منفجره ای که این گسستگی را پدید آورد سرعت تولید و سرعت حمل و نقل آدمها و اشیاء بود. (لوکوربوزیه، 1354: 9)
او شرایط پدید آمده را محکوم می کرد و به سرمستی جامعه ی سرمایه داری به خاطر حرکت و سرعت، معترض بود: «اکنون مراکز تجمع انسان، یعنی شهر و ده دوره ی بحران غم انگیزی را می گذارنند. مراکز مسکونی بدون هیچ گونه شکل و نظمی، به طور نامحدود گسترش می یابند. شهر همچون سازمانی همگون از میان می رود. ده نیز که تاکنون موجودی همگون بود نشانه های سقوط شتاباهنگی را از خود نشان می دهد و هنگامی که به یکباره در تماس با شهرهای بزرگ قرار می گیرد تعادل خود را از دست می دهد و متروک می شود. به نظر می آید که جامعه مست از حرکت و سرعت شده است.(لوکوربوزیه، 1354:9)
او مشکلات اصلی شهرهای صنعتی دهه ی 30 سده ی بیستم را شهرهای فشرده و شعاعی با خانه های تاریک و خفه، که پنجره ی آپارتمان ها رو به خیابان های شلوغ پر سواره باز می شود و کودکان جایی برای بازی ندارند می دانست : «ویژگی جعبه های اجاره ای محقر ما، درون قوطی گذاشتن، و خوار شمردن انسان است. این جعبه های اجاره ای، از آنجا که رو به خیابان شلوغ باز می شود از سرو صدا آکنده اند. همچنین وسایط نقلیه ی مکانیکی که دشمن جانی بچه ها هستند، در میان ساکنان این جعبه ها ی اجاره ای وحشت می آفرینند بسیاری می پندارند که می توانند فرسودگی اعصاب و هزاران ناراحتی زندگی شهر را از راه کوچیدن به حومه شهر و زندگی در خانه ای کوچک جبران کنند.این نیاز به گریز، کاملاً طبیعی است حتی باید گفت که نپذیرفتن شرایط کنونی زندگی در شهرها، خاستگاه نظریه ای است که همه ی معماران بزرگ نوین با آن همسازند» (لوکوربوزیه، 1354: 10)
او کارهای بهسازی رایج در شهر را نه تنها ناکافی، بلکه هدر دادن هزینه می دانست و باور داشت که می باید با استفاده منطقی از زمین، به جنگ این معضلات رفت: « این بی نظمی پدیده ی شهری یکی از هزینه های کمرشکنی است که در جامعه ی جدید بر ما تحمیل شده است. 50 درصد ثمره کار مردم را دستگاه حکومتی می گیرد تا صرف این حیف و میل گردد: در حالی که استفاده های منطقی از زمین می تواند کار و زحمت مردم را به نصف کاهش دهد » او مخالف تراکم نبود و تجمع را یکی از گرایشات غریزی انسان ها می دانست. وی حتی تراکم بیشتر را چاره ای در صرفه جویی وقت و هزینه می دانست. به همین خاطر با ایده ی باغشهر مقابله می کرد و آن را گونه ای کژراهه می دانست «طراحان باغشهر، این مسببین پراکندگی شهرها، به صدای بلند گفته اند: که هر کسی باید خانه خودش، باغ خودش، آزادی خودش را داشته باشد ؛ اما این دروغ و سوء استفاده از اعتماد مردم است. شبانه روز تنها 24 ساعت است و این کافی نیست. علیه پراکندگی ناشی از وحشت باید به یک قانون طبیعی پناه برد. انسان ها می کوشند گرد هم بیایند تا به یکدیگر کمک کنند. از هم دفاع و در زحمات خود صرفه جویی نمایند. اگر همچون امروز، انسان ها در تقسیم بندی های زمین پراکنده شوند بدان معنی خواهد بود که شهر بیمار است و دیگر به وظایف خود عمل نمی کنند. (لوکوربوزیه، 1354: 11)
تصور لوکوربوزیه از شهرسازی بسیار ساده انگارانه بود. او چنین می انگاشت که مسائل اصلی شهر، کالبدی و معمارانه است. برای همین از خود می پرسید که چه کسی باید این بیماری را درمان کند؟ به باور لوکوربوزیه، این معمار است که می باید وظیفه ی شهرسازی را بر عهده گیرد : «شهرساز کسی جز معمار نیست. اولی فضاهای معماری را تنظیم و جا و هدف حجم های ساختمانی را تعیین می کند، و هر چیزی را در زمان و مکانی معین، به یک شبکه آمدو شد می پیوندد، اما معمار برای نمونه، روی یک خانه مسکونی ساده کار می کند و از یک آشپزخانه ساده حجمی به وجود می آورد. البته او نیز به تعیین شبکه ی رفت و آمد می پردازد، اما به هر حال از دید نوآوری، معمار و شهر ساز با هم برابرند. (لوکوربوزیه، 1354: 12)
برای او شهر سازی در جانمایی و تنظیم کاربری ها خلاصه می شد: «از آنجا که شهرسازی جانمایی و تنظیم کاربری ها و پیوند آن به یک شبکه ی آمدو شد است این کار از عهده ی معمار نیز بر می آید.»
لوکوربوزیه یک کارکرد باور بود که توجه به سنت و تقلید از گذشته را تقبیح کرده آن را صحنه پردازی تشریفاتی می دانست. به زعم وی «شهرسازی ما هنوز نوزادی بیش نیست و تا کنون بیشتر به گذشته، موزه شناسی و تقلید می پرداخته و بیشتر نگران آفرینش صحنه ای به مانند زینت و پوشش مناطق، اعم از شهر و روستا بوده است، پوشش و لباسی که نقش و فایده ای نداشته و تنها تشریفاتی است. (لوکوربوزیه، 1354: 12)
بنابراین می باید به عقلانی کردن شهر سازی پرداخت و این از عهده هیچ کس جز معمار نوگرا بر نمی آید. او حتی نظریه پردازی و یا به گفته ی خود ایجاد مکتب اصولی جدید را تنها در حیطه ی قدرت معمار می دانست به همین خاطر، خاطر نشان کرد که :« اگر به موقع مکتب اصولی جدیدی بوجود آید شاید برای صاحبان مشاغل تازه، شهر سازی همچون مشعلی باشد که راه آنان را روشن سازد «پیش از اینکه زمان نبرد جدید نوسازی، که نبردی قهر آمیز خواهد بود، فرا رسد، هنوز برخوردهای عاقلانه می تواند قد برافرازد و مساله ای واقعی، یعنی زندگی در شرایط امروز را تنها با کوشش بسیار و گروهی همه ملت و با شرکت پر شور کسانی که مسئول آن هستند یعنی معمارانی که شهر ساز شده اند، حل کنند» (لوکوربوزیه، 1354: 14)
تصویری که لوکوربوزیه از معمار داشت تصویر یک مهندس بود او مهندسان را برای آنکه مغزشان در محاسبات ریاضی و فرم های اولیه ی هندسی فرو رفته، هماهنگ با قانون طبیعت می دانست. به باور او، اگر معماران می توانستند بیشتر شبیه مهندسان باشند در آن صورت ساختمان ها همانند آفریده های محض روح سر بر می آوردند که با آوای واحدی همراه با نظم جهانی به حرکت در می آمدند. لوکوربوزیه تعدیلی در دیدگاه فنی خود ایجاد کرد. وی متوجه شد که «زیبایی شناسی مهندسی» و«مسکن به عنوان ماشین زندگی» شعارهایی تک بعدی و آسیب پذیر هستند او در برابر انتقادات تجزیه گرایان در جایگاهی تدافعی نشسته و کوشید رابطه میان کمیت و کیفیت، نیازهای مادی و روانی را با منطق خود حلاجی نماید: « دیدگاه فنی در برابر دیدگاه معنوی قرار ندارد. یکی ماده ی اولیه ی کار است و دیگری تنظیم خلاقانه آن. هیچ کدام نمی تواند بدون دیگری زندگی کند. فناوری یعنی ماده ی اولیه ی ایستا و قبل از هر چیز مجموعه ای از اختراعات ناب است که به خودی خود آزادانه و بدون منظور، تصادفا، و یا در آزمایشگاهها پدید آمده اند. فناوری همچون پیشرفت بی انتها به سوی هدف بی پایانی است که مسائل را به سوی هدف های دیگر سوق می دهد. این هدف ها بیشتر نامنتظره و دگرگون ساز است. هیچ گاه اختراعات به خودی خود بزرگ یا کوچک نیستند، بلکه این پیامد آنهاست که بزرگ یا کوچک است. باروت و چاپ، به تنهایی کافی نبودند که سرآغاز صفحات بزرگی از تاریخ گردند.» (لوکوربوزیه، 1354: 15)
او در پاسخ به این پرسش که چه چیز اختراعات و اکتشافات (پیشرفت) را باعث می شوند سه نیاز انسانی را نام برد: « همان گونه که نیازها گوناگونند ، انسان ها نیز به مسائل مختلفی توجه دارند : شکم، سکس (مسائل جنسی) و مغز آدمی، برنامه ها را دیکته می کند و موفقیت اقتصادی و اخلاقی اختراعات اولیه را تضمین می نمایند »
او که شیفته ی پیشرفت و فناوری بود و برون رفت از معضلات کنونی را در نوآوری و فرار به جلو می دانست، به منتقدان خود تاخته و با لحنی سفسطه آمیز نوشت: « امروزه برخی معتقدند که باید با لگد به جان اختراعات افتاد و آنها را به دور انداخت و یا در فعالیت های ساختمانی، خود را از بندشان، آزاد ساخت. این رفتاری اشتباه آمیز است که تنها می تواند نشان دهنده ی ضعف، ترس و کمی قوه تصور و نوآوری باشد. این اشخاص می خواهند راه را بر اختراعات ببندند تا اینکه موجب اختلال نگردد و یا بهتر بگوییم اثرات دگرگون ساز آنها کاملاً متوقف شده از میان بروند، به گونه ای که زمان های گذشته باز گردند، زمان هایی که اکنون از کشش فوق العاده ای برخودارند. اینان برای موفقیت در مقصود خود به معنویت پناه برده و آن را در برابر تکنیک قرار داده اند. به احساس توسل جسته و خواسته اند نشان دهند که چگونه مکتب اصالت تکنیک / فن سالاری، به احساس ما توهین کرده و آن را منقلب و جریحه دار ساخته است. آنها این دو را همانند دو حریف در برابر هم قرار داده اند : تکنیک در برابر احساس، تکنیک در برابر معنویت، و به کشور، به افکار عمومی و به احساسات مردم هشدار داده اند . (لوکوربوزیه، 1354: 16)
برای لوکوربوزیه چنین تضادی وجود نداشت. از آنجا که حتی معنویت نیز به باور وی، موضوعی عقلانی است _ یا باید باشد_ تکنیک را دشمن معنویت نمی دانست، بلکه بر عکس یکی از حادترین شکل های تظاهر آن می دانست : «تکنیک جنبه ی مطلق منطق و نتیجه گیری های منطقی و ضرورت ریاضی و هندسی است. دیدگاه معنوی در جایگاهی نشسته که از اعمال، تجربیات و مواد و مصالح کار جداست. معنویت با عقل و قضاوت و به وسیله ی اندازه ای که در مقیاس ما انسان ها باشد، به وجدان و آگاهی نزدیکتر می شود. زندگی به گونه ای طبیعی میان این دو قطب انجام می پذیرد. زندگی در پیوستگی، همجواری، تعاقب، تماس و هماهنگی این دو قطب است، نه در گسست رابطه و رو در رویی آنها» و بی درنگ ادامه داد که : «روابطی که یادآور شدیم می تواند موجب دو گونه تصمیم شوند. این دو گونه تصمیم، تصمیماتی معقول و در عین حال شجاعانه هستند :
1- توسل به همه ی منابع فنی و تکنیکی، برای ایجاد وسایل متناسب با مرحله ی نوینی که بشریت بدان دست یافته است.
2- دعوت و توسلی به همه ی نیروهای معنوی که اینها پیش از اینکه دارای ارزش های ملی، منطقه ای و محلی باشند، دارای ارزش های انسانی اند. گرایش به یک زندگی دیگر، میل به گریز از این سردرگمی و ابهام عمومی _ که کارهای روزمره ی ما را ناچیز و خوار می کند_ و در برابر این گریز، بر پا کردن شور زندگانی _ یعنی تنها هدف واقعی یک تمدن _ همگی این موضوعات، آروزی مردم سراسر جهان را تشکیل می دهد. (لوکوربوزیه، 1354 : 18 و 17).
او دنیا را دستگاهی هماهنگ و درهم تنیده می دانست که انسان همچون گونه ای جهانی و فارغ از وابستگی های فرهنگی، بومی و اقلیمی، در رأس آن قرار دارد: «همه ی منابع طبیعی و نیروهای مصنوعی، به طور فشرده ای در یک مجموعه ی موزون تنظیم شده و در رأس همه ی آنها، انسان، یعنی تنها نقطه ی نگرانی های ما قرار دارد. انسان بمثابه جسم و روح، بمثابه عقل و احساس ، این است آن نتیجه ای که ما در مبارزه ی غیر منطقی بین دیدگاه تکنیکی و معنوی آرزوی آن را داریم » (لوکوربوزیه،1354: 18).
انسان مورد نظر او انسان مدرن بود، انسانی که به علت تغییرات رخ داده در طول انقلاب صنعتی، تغییر کرده و اکنون می باید خود را با شرایط جدید و سرعت ناشی از آن تطبیق دهد : «هزاران سال فعالیت بشر بر پایه ی سرعت 4 کیلومتر در ساعت_ یعنی مسافتی که قدم انسان، اسب و گاو در طی یک ساعت می پیماید _انجام می شد و تعادل موجود هم بر پایه ی همین سرعت بود . اکنون دیگر در برابر آن آهنگ، سرعت های 50 تا 100 کیلومتری وسایط نقلیه در روی جاده های صاف و کشتی ها و سرعت های 300 _ 500 کیلومتری هواپیما و سرعت های غیر قابل اندازه گیری تلگراف، تلفن و رادیو قرار دارند.
پیامد این سرعت ها به زودی آشکار شد و انسان و اندیشه های او را به هیجان و حرکت های شدیدی واداشت. حتی مواد اولیه و محصولات نیز بر مدار تازه ای قرار گرفت. امکانات فرماندهی و کنترل به میزان زیادی گسترش یافت. این آهنگ جدید، ویران کننده ی عادات قرون و خلق کننده عادت ها و رفتارهای جدید بود. بویژه آنکه، شرایط کار و استراحت انسانی تغییر یافت.» (لوکوربوزیه، 1354 : 19).
او تغییرات را محدود به فعالیت های روزمره ندانسته و به درستی دریافته بود. که در شرایط جدید «رسوم و قراردادهای خانوادگی و روابط اجتماعی نیز زیر و رو شده اند. «با اختراع برق، انسان بر تاریکی چیره شد و قاعده ای چندین هزار ساله را درهم می شکند. به نظر می آید که شهرها آنچنان با جذبه های خیره کننده ای آرایش یافته اند که مهاجرت تقدیری روستاییان، به دویدنی به سوی شهرها تبدیل می گردد. این تاریخ جهان است و پدیده ای است با اهمیت جهانی، جای پیشه وری را صنعت و جای پیشه ور را ماشین می گیرد که به فرمان کارگر کار می کند. وحدت خانوادگی در هم می شکند. هر بامداد پدر و گاهی هم مادر و دختر و پسر، هر یک به سر کار می روند تا زندگی خود را تأمین کنند. هر کدام به سوی سرنوشتی می روند و این سرنوشت ها نه تنها متفاوت بلکه گاهی کاملاً متضادند. دیگر امروزه مصرف کنندگان، تولیدگران را نمی شناسد. این موضوع اهمیتی تعیین کننده دارد و به ما نشان می دهد که چگونه نظم سنتی روابط انسانی که بر مبنای اعتماد قرار داشت، درهم شکسته است. هیچ یک از روش های ارزیابی گذشته، دیگر نمی تواند رفتار جامعه ای را که از سنت های خود جدا شده و نخستین گام را در زمینه های ناشناخته تمدن مکانیکی جدید برداشته، ارزیابی نماید» (لوکوربوزیه، 1354: 21و 20).
او پیشرفت فناوری را در تضاد با «انسان» مورد نظر خود ندانسته بلکه آن را در خدمت رشد عقلانی و وسعت دید نسل بشر می دانست: «با تکمیل ماشین، مطبوعات تبدیل به ابزار جهانی انتقال اندیشه ها می شود که در اختیار همه ی اعضای جامعه قرار دارد. اندیشه ها و تصاویر در عرصه ی علم و هنر، از تاریخ و جغرافیا گرفته تا اقتصاد و سیاست، همگی با مطبوعات نشر و انتقال می یابند. اندکی بعد، انتقال اندیشه ها از ابزاری فوق العاده جدید یعنی از دوربین (ماشین) عکاسی و فیلمبرداری استفاده می کند» (لوکوربوزیه، 1354: 19).
«هزاران سال انسان در جهانی زندگی می کرد که مرزهای آن در شعاع 20 -15 کیلومتری خانه او بود. اما امروزه، نوشته ها و تصاویر ، تمام کره ی زمین را برای او دست یافتنی کرده اند. امروزه جغرافیا (جغرافیای مناطق، حیوانات، گیاهان، محصولات زمین و صنعت) شناختی همه سویه به انسان داده است. اسناد مصور یا سینمایی، زندگی انسانها را برای هم جلوه گر می سازد. در این اسناد تمام جوانب زندگی مردم، عادات و رسوم و شیوه های ساختمانی آنها روشن می گردد. آب و هوای زمین از قطب شمال (شمالگان) تا قطب جنوب (جنوبگان) شناخته می شود.» (لوکوربوزیه،1354: 20).
لوکوربوزیه به واکنش های منفی انسان در برابر این تغییرات سریع اشاره کرد و آن را نگرانی و ترس از «نو» نامید: « پیامد توسعه ی افق آگاهی، افزایش فوق العاده ی عطش شناخت، تجزیه و تحلیل و مشاهده کردن بود. نخستین واکنشی که در برابر این حرکت پیدا شد، نگرانی و ترس از نو بود. به همین دلیل، برای پاسخ به این گرایش، به بررسی کهنه و گذشته پرداخته شد تا اینکه چیز مطمئنی در دست باشد. باستان شناسی، شاهانه حکومت کرده و بر مدارس معماری تسلط یافت. این مدارس از شاگردان خود می خواستند که از نوآوری بپرهیزند و آن ذوق و شور و شوقی را که ویژه ی خطرهای کار نوآوری است، از دست بدهند.»
وی این واکنش احساسی را محکوم کرده، جنبه های مثبت تغییرات را به رخ کشید. او در حسرت گذشته نبود، بلکه می کوشید تا واقعیات را بپذیرد و به دیگران نیز بقبولاند: « بیشتر آدمیان فانی، از چیزهای نو می گریزند، می ترسند و وحشت دارند. فکرشان به اینجا نمی رسد که می تواند از عادتی به عادت دیگر گذر کرد. این ترس، ترمز بزرگ جوامع ماست.» (لوکوربوزیه، 1354 : 64)
او از نوآوری های عرضه شده استقبال می کرد، اما آن را ناکافی می دانست. به باور وی زمان آن فرا رسیده است تا این اختراعات انسانی تر شوند و از این می باید تدابیری اندیشیده شود تا انسان زیر بار اختراعات خود خرد نشود: « در سده ی نوزدهم، مدارس بزرگی بوجود می آیند که به علوم جدید و تربیت مهندسان اختصاص دارد. اکنون هر چیزی مورد تفحص و پژوهش واقع می شود و تحقیق و اختراع در ردیف نخست ایستاده است. پیشرفت های علوم عملی شگفت انگیز است : سرعت های جدید با خودرو و هواپیما تحقق می یابد و رادیو را با امواج بیشمار خود که حامل عقاید و شعارهای گوناگونی هستند، می پوشاند. این رویدادها همانند گلوله های برفی بر روی خود می غلتند، بزرگ و بزرگتر می شوند و سرانجام به بهمنی عظیم تبدیل می شوند. در اینجاست که نوآوری های فراوان، انسان را در هم می شکند و او در زیر وزنه ی اختراعات خود خرد می شود. اکنون جامعه به طبقات متخاصم تقسیم شده و افراد در کار روزانه ی خویش رنج می برند و آزادی ندارند.» (لوکوربوزیه، 1354 : 21).
لوکوربوزیه از تقسیم جامعه و طبقات متخاصم ناراضی بود، اما نمی خواست در این مبارزه ی طبقاتی شرکت کند ؛ تنها بر آن بود تا شرایط پدید آمده را تعدیل نماید. او در جایگاه معمار کوشید تا از دستاوردهای فنی نوین برای بهبود شرایط زیست انسان ها استفاده نماید: «بی گمان امروزه دستاوردهای عظیم تکنیک، وظایف معماران و شهرسازان را آسان کرده است. امروزه معماران و شهرسازان باید مجموعه ای از مسائل را حل کنند که ناشی از نوآوری های تکنیکی این سده است. انقلاب معماری که به دنبال این نوآوری ها رخ داده، دستاوردهای خود را برای سازماندهی شهرهای معاصر در اختیار آنها قرار می دهد.» (لوکوربوزیه، 1354 : 22)
او از پیشرفت فن ساختمان خشنود بود و امکان ایجاد ساختمان های بلند مرتبه را راهکار مناسبی در راستای ایجاد آرزوی یکصد ساله ی اروپاییان برای نور و تهویه می دانست :
«ارتفاع ساختمان دستاوردی است که راه حل برخی از بزرگترین مسائل شهرسازی جدید را در بر می گیرد، مانند امکان برخورداری بیشتر از طبیعت یعنی آفتاب، فضا و فضای سبز. جدایی پیاده از خودرو و ایجاد تجهیزاتی برای خانه های مسکونی، توانست افق های جدیدی را برای پرورش کودکان و بهسازی نسل، گشوده و شیوه های تازه ای از زندگی را به جوانان و بزرگسالان ارائه دهند. همه ی این جریانات این امکان را می دهد که سازمانی از تجهیزات اجتماعی را مجسم و طرح آن را تهیه کرد و به اجرا درآورد. تمدن ماشین ها، سرانجام بیان موزون خود را پیدا می کند و بعد از یک سده از ابزارهایی برخوردار می شود که با طبیعتش همخوانی دارد و برتری و مقام شاخص انسان را به او باز می گرداند. با انجام انقلاب فناوری، نوزایی (رنسانس) معماری عصر ما نیز آغاز می گردد که به زودی به یک نظام واحد ساختمانی می انجامید» (لوکوربوزیه، 1354 : 25)
لوکوربوزیه انسانگرا، حاکمیت ماشین بر انسان را نمی پذیرفت، بلکه به دنبال خدمتگزاری ماشین برای انسان بود. پیشنهاد او برای پاسخگویی به مسایل موجود، عقلانی کردن طراحی بود: « از 1850 پیامبری شریف و اصیل به نام جان راسکین ضرورت آگاهی جدیدی را اعلام داشت که بتواند بار سرنوشت تمدن نوین را بر دوش بکشد. دعوت او مربوط به هنر و بویژه معماری بود که بیش از هر چیز دیگری به شخص انسان نزدیک است. او زرق و برق بچگانه، پرخرج و زننده ی معماری رسمی را رد نمود و به تحلیل مسکن انسان جدید، اعم از دارا و ندار پرداخت و در درون خانه، به چیزهایی که همراه زندگی ما هستند توجه نشان داد. دیدگاه راسکین کاملاً نو بود، برای آنکه وزنه ی عرف و عاداتی که نسل اندر نسل به ما رسیده بود تکانی به خود بدهد، نسلی به مطالعه و به کشف طبیعت پرداخت و دیر یا زود، گریز ناپذیر بود که مسأله به طور درست و با اجزای واقعی خود مطرح شود. اکنون دیگر اجزای مسأله در زمینه ی زیباشناسی نبود، بلکه جنبه ی اقتصادی و اجتماعی داشت؛ مانند استفاده از زمین و بودن تا نبودن علتی وجودی برای ساختمان. بدین ترتیب شهرسازی از خوابی خرگوشی و نامیمون بیرون آمد و بمانند نظامی جاودان که به زندگی جامعه بستگی دارد، حیاتی دوباره یافت. از این زمان به بعد شهرسازی و معماری، در پیوستگی کامل با یکدیگر، دوباره بیانگر آن هنر سه بعدی شدند که می تواند مساعدترین شرایط زندگی مادی و روانی را برای انسان تضمین کند» اما برای لوکوربوزیه «زیبایی بصری» مهمترین نیاز روانی انسانی است. به همین خاطر برای برآوردن این نیاز، به سوی بهبود بصری ساختمان ها حرکت می کند ؛ «بنابراین، تکنیک و آگاهی، دو ستونی هستند که هنر ساختن بر روی آنها تکیه دارد. هر نوعی از معماری، اگر چه به پدیده های مقاومت مصالح مربوط می شود، اما از جهتی به ناگزیر با پدیده ای بصری، یعنی بیان تجسمی ارتباط دارد. معماری ترکیبی هنرمندانه، دقیق و درخشان اشکال در پرتو نور است.»( لوکوربوزیه، 1354 : 26)
لوکوربوزیه اعتقاد داشت که ساختمان ها را نیز می توان همانند کتب خواند. برای این کار، واژگانی افلاطونی از اشکال و صورت های محض و مطلق تدوین کرد؛ مکعب، مخروط، کره، استوانه، هرم، مربع، مستطیل و ... او بر این باور بود که زیبایی معماری باید بر پایه ی چنین صورت (فرم) های ثابت اولیه و ازلی افلاطونی باشد.
لوکوربوزیه هنرمندی مجسمه ساز نیز بود و برپایه ی اندیشه های مدرنیستی و معمارانه، مرکز توجه هنری اش به ساختمان بود و ناخودآگاه بافت شهر را به فراموشی سپرد. او برداشتی خطی و گام به گام از توسعه داشت و برای همین اعتقاد داشت که در گام نخست می باید مسائل فنی و عقلانی معماری حل شود. از این رو سبک معماری، از دید او هنوز می باید جهانشمول باقی بماند. « اگر جنگ دوم جهانی فرا نمی رسید، تجربه ی معماری نوین در سراسر جهان انجام می یافت، و در چارچوب این هنر نو که بیان یک اجتماع با عناصر اولیه ی مشترک است، برخی از مشخصات ویژه ناشی از آب و هوا و رسوم مختلف نیز می توانستند اثرات خود را بر جای بگذارد» او درجایی دیگر نوشت : « کشوری نیست که تحت تأثیر این جریان نوسازی قرار نگرفته باشد. این ثمره ی شیوه های نوین محاسبه یعنی مقوله ای عام، و ثمره ی وجدان جدیدی است که در آغاز عصر صنعتی زاده شده است. این گونه از شهرسازی و معماری که در سراسر جهان رواج یافته دارای خط سیمای مشترکی است که پس از چند سال رشد و توسعه، ویژگیهای بومی برخاسته از آب و هوا و عادات زندگی نیز در آنها رفته رفته پدیدار می شود»( لوکوربوزیه، 1354 : 32).
جالب توجه است که او در جایگاهی تدافعی ایستاده و بر خلاف نظرات پیشین خود و واقعیات تاریخی، می گفت که مخالفان و نه هوادران معماری نوگرا، اصطلاح سبک بین المللی را مطرح کرده اند: «به منظور خوار و بی مقدار ساختن معماری معاصر، مخالفانش آن را معماری بین المللی نام نهادند و به این ترتیب، پذیرفته که میان معماران و مصرف کنندگان معماری همه ی کشورها، در سراسر طول و عرض های جغرافیایی، سازشی همگانی وجود دارد. اما آنان همین نکته را گناه می شمردند و به صفت بین المللی مفهومی تقبیحی می دادند. به این شیوه، از روحیه ی ارتجاع و از ترسی که ترسیده ترها در برابر زیاده روی تغییرات این دوره دچارش شده بودند، پیروی می شد. گیدئون در کتاب بزرگ تاریخ معماری خود به نام فضا، زمان و معماری می نویسد: « برای نخستین بار پس از باروک، معماری امروز صاحب سبکی است که به اندازه ی کافی انعطاف پذیر است، به طوری که هر منطقه یا ملتی که توانایی آن را داشته باشد، می تواند با آن به زبان ویژه ی خود صحبت کند» (لوکوربوزیه، 1354 : 26)
اما لوکوربوزیه در معرفی ویژگیهای شهر دلخواه و آرمانی خود، به تشریح شهری مثالی یا جهان شمول می پرداخت و تصویری را ارائه می داد که هر کجا بویژه در جوامع صنعتی یا به گفته ی خودش مکانیزه، مورد خواست او بود. برای لوکوربوزیه تنها دو نوع شهر وجود داشت :
1- شهرهای صنعتی که محل فعالیت تولید می باشند.
2- شهرهای موجود که در آن پخش، داد و ستد و امور اداری کالا رخ می دهد. این شهرها اشکالی ساده و مرکب داشته، بیشتر درمحل تقاطع راههای آمد و شد و جاده ها شکل گرفته اند. به طور کلی این شهرها متمرکز و شعاعی هستند.
لوکوربوزیه شهر صنعتی را شهری خطی پیشنهاد می کرد و از این لحاظ با تئوری نوار شهر همخوانی داشت : او دو اصل نوار شهر را برای شهر صنعتی خود وام گرفت :
الف_ محل هایی که انسان بیش از هر چیز با آنها سروکار دارد باید گردهم ساخته شوند تا از جابجایی بی مورد جلوگیری شود.
ب_ فضاهای تفریحی می توانند از دیگر مناطق کار و فعالیت به دور باشد.
از نظر لوکوربوزیه شهر صنعتی در راستای راههای اصلی حمل و نقل (کانال، جاده، راه آهن و ...) گسترش می یابد. توسعه ی شهر خطی تا بی نهایت نخواهد بود و در نقاط برخورد یا مراکز قدیمی از گسترش باز می ماند.
شهر خطی باید تنها در یک سوی جاده ها و راههای گذری گسترش یابد و نه در هر دو سوی آن، زیرا در غیر این صورت، تقاطع ها همواره راهها را قطع می کنند. کناره دیگر راهها باید از آن دنیای روستایی باشد. در انتهای هر قطعه از شهر خطی، منطقه ای حفاظت شده نیز در راستای ذخیره ی زمین برای آینده درنظر گرفته شود. به این شیوه، شهر صنعتی به صورت قمری خطی برای مراکز فرهنگی و شهرهای از پیش موجودی در می آید که به صورت متمرکز و شعاعی هستند. شهر صنعتی در راستای مستعدترین جهت ها توسعه می یابد تا اینکه سرانجام در هنگام پیوست دو جاده یا راه، مثلث شهری پدیدار می شود که رئوس آن مراکز تجمع شعاعی با کارکرد فرهنگی و اداری قرار گرفته و اضلاع آن در یک سو دارای کارخانه های سبز هستند و در میانه ی مثلث نیز زندگی دهقانی شکل گرفته است. هدف از این شهر صنعتی بهره برداری موزون از زمین، هماهنگی و احترام دو سویه ی صنعت و جهان دهقانی است.
به نظر لوکوربوزیه، چه شهرهای صنعتی و چه شهرهای متعارف باید بر پایه ی تمایز فعالیت های مشابه (پهنه بندی) باشند. او چهار پهنه و منطقه ی اصلی برای شهر تعریف می کند. وی این پهنه ها را «واحد» می نامد :
الف_ واحد مسکونی و پیوست های آن
ب_ واحد کاری، تجاری، صنعتی، اداری، خدماتی
ج_ واحد تفریحی
د_ واحد آمد و شد افقی و عمودی
او گذشته از واحد های بالا، واحد دیگری را تعریف کرده و آن را مکمل واحدهای بالا می داند :
ه_ واحد منظره
الف ) واحد مسکونی یعنی خانه و پیوست های آن
واحد مسکونی مجاور اصلی ترین عناصر شهر پیشنهادی لوکوربوزیه است. از دیدگاه او خانه جایی است برای برآوردن نیازهای مادی انسان همچون یک ماشین (راه رفتن، خوابیدن و ...) و نیازهای روحی بر پایه ی عادت های هزار ساله (آفتاب، فضا و فضای سبز، و ...) به نظر لوکوربوزیه «پیوست های مسکن بر دو گونه است : در گام نخست پیوست های صرفاً مادی، مانند تأمین خوار و بار و آذوقه، سرویس های خانگی، خدمات بهداشتی، مواظبت و بهبود بخشیدن به شرایط جسمانی، سپس پیوست های نوع دوم که به گونه ای ویژه، دارای جنبه ی معنوی می باشند ؛ مانند شیرخوارگاه، کودکستان، دبستان ومدرسه حرفه ای» او خانه های فردی جدا از هم، مانند باغشهرها را برای مراکز مسکونی کوچک مناسب می دانست، اما در مراکز بزرگ تابع زمان، فاصله را در خدمات، زیر ساخت ها و تجهیزات مطرح کرد و معتقد بود که : « هر چه شهر بزرگتر بشود، حیف و میل در مواردی مانند حمل و نقل، لوله کشی و ... بیشتر می شود و آزادی فردی در باغشهر ها به قیمت از دست دادن خدمات مناسب تأمین می گردد» (لوکوربوزیه، 1354 : 47)
برای مجتمع های زیستی بزرگ، «باغشهر عمودی» با واحد مسکونی مجاور (آپارتمان _ ویلا) را به جای باغشهر افقی پیشنهاد کرد؛ به این ترتیب که خانه ها به جای این که درکنار هم قرار گیرد، بر روی یکدیگر ساخته شود که هر کدام دارای یک تراس _ باغ باشند تا آزادی فردی انسان در یک تشکیلات گروهی حفظ گردد. خانه ها چشم اندازی به افق دارد و از نور آفتاب و سبزه برخوردارند. محیط این خانه ها را آفتاب، فضا وفضای سبز می سازد که با مقررات دقیقی تنظیم شده است. اینها خواسته هایی است که در منشور سیام سال 1933 انتشار یافته است. به این ترتیب به رغم ترتیب عمودی سلول های مسکونی، همان امتیازات «باغشهر» افقی به دست می آید، اما بویژه درمسأله ی سازماندهی خدمات عمومی است که ویژگی باغشهر عمومی مشخص می شود. هر باغشهر عمومی دارای یک طبقه ی تجاری در میانه ی خود است که همه ی خدمات مورد نیاز واحدهای مسکونی را ارائه می دهد. در حقیقت هر باغشهر عمودی محله ای با تمام امکانات در ارتفاع است که در پارکی تفریحی جای دارد.
مجموعه روی پایه / پیلوتی قرار گرفته و طبیعت در زیر واحدهای مسکونی گسترش می یابد و تا بی نهایت ادامه پیدا می کند. بخشی از طبیعت آزاد شده برای ورزش روزانه است؛ (پیست ، زمین ورزش، استخر و ...) و بخش دیگر به باغهای سبزی کاری و باغچه های خصوصی اختصاص می یابد. از ویژگیهای طبیعی زمین، برای ساخت چشم اندازهای زیبا استفاده می شود. (لوکوربوزیه، 1354 48)
ب) واحد کار
واحد کار، محل تغییر مواد اولیه (همچون کارگاه، کارخانه و آزمایشگاه)، محل کارهای اداری و عمومی و خصوصی (مانند ادارات) و ... را در بر می گیرد. جاهای پیش گفته، مغازه ها و وسایل کشاورزی، همگی عناصری کاملاً معین و وسایلی دقیق هستند که بر پایه ی قوانین زیست شناسی انسانی، آمد و شد و حمل و نقل قرار دارند هدف در این واحد ها می باید «فضایی کاملاً روشن، هوایی سالم، بدون گرد و خاک، ورود و خروج منظم و به هنگام مواد اولیه و فرآورده ها» باشد. (لوکوربوزیه، 1354 :50)
مراکز صنعتی ، این مراکز کارخانه های سبز هستند که با داشتن پنجره های بزرگ به سوی طبیعت و جداسازی کارگاهها با فضای سبز، شرایطی مطبوع و انسانی برای کارگران پدید می آورند. کارخانه های سبز در شهر خطی قرار گرفته با فضای سبز از نواحی مسکونی جدا می شود.
مراکز تجاری : این مراکز به صورت مجتمع و فروشگاه های بزرگ (سوپر مارکت ها) مطرح شده، بر خلاف شهرهای سنتی که مغازه ها و بازار در مراکز پر ازدحام شهر هستند، در میان طبیعت تصور می شوند. دلایل این کار عبارتند از :
- کمبود جای پارک خودرو در وسط شهرهایی با تمرکز سنتی
- عامل اقتصادی و صرفه جویی درمکان، زمان و ترافیک.
مراکز اداری : محل جای گیری طبیعی اداره ها، در مرکز آمد و شد شهری است. اداره ها به مانند جایی برای تماس های بی شمار باید نزدیک یکدیگر باشند و عملاٌ در همه ی شهرها، در یک محله یا ناحیه بخصوص به نام محله ی داد و ستد و با یک ساختمان واحد به نام مرکز داد و ستد، گرد آیند. مرکزداد و ستد، تماس و استقلال دو سویه و همچنین صرفه جویی در وقت و سرعت در کار را تضمین می کند. ویژگیهای این مراکز عبارتند از فضای کاملاً روشن، هوای سالم، سکوت مناسب و ... (لوکوربوزیه، 1354 : 52)
مراکز خدماتی وابسته به زندگی شهری : علاوه بر خدماتی که در باغشهرهای عمودی ارایه می شود، دیگر خدمات مشترک در پرجنب و جوش ترین نقاط زندگی شهری جای می گیرد و همگی درون یک واحد قرار دارند.
ج ) واحد تفریح
واحد تفریح جای فعالیتهای ورزشی، فرهنگی (کتابخانه، تئاتر، باشگاه و ..) و محل انجمن ها و ... می باشد. البته مکانهای سنتی تفریح بویژه کافه، رستوران و مغازه هایی که به آن اشاره کردیم، همچون آثار به جامانده از جاده ی فعلی (یعنی محل بی نظمی های مورچه وار) باقی می مانند، اما در درون نظام جدیدی که بیشترین کارایی را به آنها می بخشد، ترتیب، جایگاه و رابطه ی جدیدی خواهند یافت. به این ترتیب فعالیتهای اجتماعی کوچه ها و جاده ها به این واحد منتقل می شود. این واحد مکان دوستی و همجوشی با مردم و پر از سروصدا است. این واحد در جایی قرار می گیرد که شلوغ بوده و برای تفریح و خوشی مناسب باشد. (لوکوربوزیه، 1354 : 55)
د ) واحد آمد وشد
اهمیتی که لوکوربوزیه برای حل مسائل شهری از راه افزایش شمار طبقات و آزاد گذاردن زمین قائل بود، سبب مطرح شدن دو گونه آمد وشد افقی و عمودی از سوی وی شد ؛
آمد و شد افقی : به باور وی، نخستین وظیفه ی آمد و شد افقی این بود که با تفکیکی مناسب، در هم آمیختگی میان سرعت طبیعی (گام انسان) و سرعت مکانیکی (خودرو، اتوبوس، تراموا، دوچرخه، موتور سیکلت و ...) را از بین ببرد. در نتیجه باید در بیرون از مسیرهای آمد و شد، مناطق پارکینگی پدید آید.
واژه ی «جاده» از نظر او نماد بی نظمی های مورچه وار بود و می باید به جای واژه ی جاده و کوچه، از مسیر پیاده رو و مسیر سواره رو یا اتوبان استفاده کرد. داده های مسأله ی آمد و شد را کاربری ها تعیین می کنند. به اعتقاد او آمد و شد به شکلهای زیر توزیع می شود :
- رفت وآمد گذری پیاده: از داخل پارک ها و طبیعت گسترده، جدای از مسیر اتومبیل رو
- رفت وآمد توزیعی پیاده : که از زیر پیلوتی ها به نقاط معینی در کنار واحد مسکونی می انجامد.
- رفت و آمد گذری وسائط : اتوبان ها و پارک وی ها با کناره های موازی و پیچ های ملایم و تقاطع ناهمسطح.
- رفت و آمد آهسته ی پیاده ها و وسائط : قدم زدن کند، تنظیم شبکه ی درهم پیرامون نقاط معینی مانند مغازه های بزرگ، مکانهای تفریح و ... در میان چمن های پر گل، کافه هایی در هوای آزاد (لوکوربوزیه، 1354 : 58-56)
آمد و شد عمومی : تأمین فضاهای مناسب واحدهای سکونت، کار،تفریح و آزاد کردن زمین های پیرامون آن با بلند مرتبه کردن ساختمان ها امکان پذیر است. آمد و شد عمومی با بالابر (آسانسور) آمد و شد افقی را کاهش داده، در وقت، هزینه های تأسیسات، توسعه و گسترش افقی و ... صرفه جویی می کند.
ه ) واحد منظره / چشم انداز
محیط و چشم انداز طبیعی برای ایجاد تعادل در برابر خودرو، درهمه ی واحدها مطرح می شوند. لوکوربوزیه واحد منظره را گیاهان سبز، پهنه های صاف، زمین هایی با پستی و بلندی و افق های کم و بیش دور تعریف می کرد.
او به جای ساختمان های درون گرا که پیرامون فضایی باز شکل گرفته، ساختمان های برون گرایی را مطرح می کرد که در میان محیطی باز و گشاده نشسته اند و از نقاط گوناگون محیط پیرامون مانند یک مجسمه، به آن دید وجود دارد.
از دیدگاه لوکوربوزیه برای منظره سازی باید فضای آزاد را حفظ نمود و از این راه اشیا را برجسته کرد. باید ساختمان های انگشت شمار زیبا و شایسته ای را در فضای سبز و آسمانی ساخت. این امر نشان دهنده ی قدرت و فناوری آن روزگار می باشد. آنها حجمهایی را به صورت منفرد در نظر گرفته به زیبا شناسی مجموعه ها بی توجه مانده اند. (لوکوربوزیه، 1354 : 61).
پایان بخش دوم – ادامه دارد