معماری امروز
, معماری گذشته
به دنبال ضایعات به وجود آمده در اثر تخریب فاجعهبار آثار ارزشمند معماری و
شهرسازی، دلسوختگان فرهنگ و هنر این سرزمین را به فعالیت و تلاش برای حفظ آن چه که
هنوز از ارزشهای گذشته باقی مانده بود، واداشت و در اثر سعی و کوشش ایشان قوانین
و مقررات بازدارندهای تهیه و تدوین و در مراجع رسمی کشور مورد تصویب قرار گرفت.
یکی از مباحث اصلی و گهگاه جنجالبرانگیز در فضای معماری و شهرسازی امروز
کشورمان، موضوع حفظ فضاهای شهری و معماری گذشته و تاریخی و دیدگاههای متفاوت
درباره چگونگی حفظ این فضاها و ساختمانهای ارزشمند قدیمی است، که گاه اختلافنظرها
و دیدگاه های متفاوت در مورد نگرش به این مقوله در برخی موارد از حیطه مباحث
معماری و شهرسازی فراتر رفته و در حیطه مسائل اجتماعی سیاسی داخل میشود. جنجال
ایجاد شده در خصوص ساختمان برج جهاننما در اصفهان نمونه مشخص این موضوع است.
کشور ما به لحاظ فرهنگ معماری و شهرسازی و غنای آثار ارزشمند گذشتگان بدون شک یکی
از شاخصترین کشورهای جهان محسوب میشود. از سال ۱۳۰۰ شمسی بر اثر تغییرات
زیربنایی در ساختار اجتماعی و اقتصادی و به دنبال آن نیازهای جدید به وجود آمده در
اثر حرکت جامعه به سمت صنعتی شدن، کالبد جامعه سنتی دچار مشکلات بسیاری شد که در
اثر تغییرات به وجود آمده در ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه، این کالبد کارایی
گذشته خود را از دست داد و با توجه به رشد شتابان ورود تولیدات صنعتی و روند صنعتی
شدن و عدم آمادگی علمی و اجتماعی و فرهنگی دستاندرکاران برای مقابله با این
تحولات سریع، تغییرات و ناهنجاریهای جبرانناپذیری در کالبد شهرهای سنتی به وجود
آمد که ادامه این روند با رشد شهرنشینی و هجوم جمعیت مهاجر به سمت شهرها ابعاد
گستردهتری به خود گرفت تا جایی که تخریب و نوسازی نشانه تجدد و گرایش به مدرنیته
به عنوان یک ارزش محسوب میشود. البته در اینجا به دنبال بررسی زمینهها و دیدگاههای
فرهنگی اجتماعی که باعث به وجود آمدن این شرایط در جامعه آن روز ما شد، نیستیم.
اما در خصوص پیامدهای آن که تاثیرات مستقیم بر وضعیت موضوع مورد نظر ما دارد و در
حقیقت موضوع این نوشتار نیز هست به بحث و بررسی میپردازیم.
به دنبال ضایعات به وجود آمده در اثر تخریب فاجعهبار آثار ارزشمند معماری و
شهرسازی، دلسوختگان فرهنگ و هنر این سرزمین را به فعالیت و تلاش برای حفظ آن چه که
هنوز از ارزشهای گذشته باقی مانده بود، واداشت و در اثر سعی و کوشش ایشان قوانین
و مقررات بازدارندهای تهیه و تدوین و در مراجع رسمی کشور مورد تصویب قرار گرفت.
این مقررات اگر چه باکندی و عدم توان اجرایی در بسیاری از مواقع کارایی لازم را
دارا نبود ولی رفته رفته تاثیرات خود را بیشتر در جهت بازدارندگی و نه احیا و سازندگی،
به جای گذاشت. اما مشکل اصلی امروز در مواجهه با حفظ و احیای معماری و شهرسازی
گذشته، موضوع نگرش افراطی و محافظهکارانهایست که در مقابل نگرش تفریطی و مخربی
که در بالا به آن اشاره شد قرار دارد. این نگرش به بهانه مقابله و جلوگیری از حضور
سودجویان برای تخریب بافت ها و بناهای ارزشمند قدیمی هر گونه مداخله در جهت احیا
آنها را نیز با مشکل مواجه میسازد و در پناه یک تفکر محافظهکارانه عملا از رونق
دوباره این بافتهای قدیمی و فاقد کارایی جلوگیری و با اصرار بر این نگرش در عمل،
بافتها و بناهای ارزشمند شهرهایمان را به صورت موزههای ویرانهای حفظ کردهاند،
که در اثر گذشت زمان بر وسعت این ویرانههای تاریخی افزوده میشود تا جایی که این
نگرش محافظهکارانه در مواجهه با بافتها و بناهای تاریخی به یک ضد ارزش مبدل شده
و عملا مقاومت منفی مردم و ساکنان این محلات و بناها را به دنبال داشته است.
تا جایی که به علت فقدان زیرساختها و عدم تناسب فضاهای موجود با نیازهای فعلی
ساکنان و نیز ناتوانی دستگاههای ذیربط در ساماندهی این محلات، مردم مجبور به
تخریب و تغییر فضاها برای هماهنگ ساختن آنها با نیازهایشان شدند و در بسیاری از مواقع
با ترک این محلات و رها کردن آنها عملا این فضاها به ویرانههای ناامنی مبدل شدهاند.
تجربه کشورهای اروپایی در این خصوص موید این نکته است که برای حفظ این بافتها و
بناها، ساماندهی و احیای آنها از طریق جاری ساختن جریان زندگی روزمره مردم با
توجه به نیازهای امروزی شهرنشینی، امکانپذیر است و تنها در این صورت است که امکان
مشارکت مردم و ساکنان را برای بازسازی محلاتشان فراهم میشود و مسلما بدون مشارکت
و خواست مردم امکان حفظ و احیای این محلات و بناهای ارزشمند درون آنها وجود ندارد.
کشورهای اروپایی در روند بازسازی، مراحل متفاوتی را مطالعه، بررسی و تجربه کردهاند
که این مراحل از تفکرات محافظهکارانه حفاظت صرف تا مراحل دخالت برای ساماندهی و
بازسازی و نوسازی را شامل میشود.
ماحصل این تجارب موید یک نکته بسیار بااهمیت است و آن این که اصولا ما نمیتوانیم
بدون در نظر گرفتن نیازهای دوران خودمان فضاهای معماری و شهری را صرفا مطابق
الگوهای ذهنی سازماندهی کنیم در این خصوص یادآور میشود که اصولا معماری تابع
شرایط محیط خود شکل میگیرد و نیازهای هر دوره است که بر شکل معماری و شهرسازی
تاثیر میگذارد و ارزشمند بودن این بناها به این جهت است که آنها محصول نیازهای
مردمی بودهاند که آنها را به وجود آوردهاند که طبیعتا با امکانات تکنیکی،
اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی زمان خودشان کاملا هماهنگ بودهاند. نهایت اینکه این
بناها و این محلات محصول زمان خود هستند، لذا میبایست در حفظ و حراست از این
بناها به عنوان نشانه فرهنگ ملی و ارتباط نسل دیروز و امروز و آینده نهایت سعی خود
را کنیم.
اصولا ارزش یک معماری در هر دوره به این است که آن بنا بتواند پاسخگوی واقعی
نیازهای زمان خود باشد. حال اگر قرار باشد ما در کنار یک اثر تاریخی بنایی احداث
کنیم آیا برای احترام و ارزشگذاری و حفظ هویت آن بنا میبایست ساختمان جدید مطابق
همان معیارها به لحاظ فرم، شکل و حتی استفاده از همان مصالح ساخته شود؟
در این صورت یادمانهای دوره ما برای آیندگان چه خواهد بود؟ توجه به این نکته مهم
ضرورت دارد که اصولا ساختمانی ارزشمند است که توانسته باشد نیازهای زمان خود را
پاسخگو باشد و هر چه در این راه موفقتر عمل کند ارزش آن بنا بیشتر خواهد بود، حال
چنان چه مثلا در کنار مسجد شیخ لطفالله مسجدی بسازیم که همان فرمها و همان مصالح
و نهایتا همان گنبد را تکرار کند آیا این بنا میتواند به عنوان یک بنای با ارزش و
نشانه معماری دوران ما برای آیندگان واجد هویت و ارزش باشد؟ آیا گنبد زیبای مسجد
شیخ لطفالله که در اوج هنرمندی و خلاقیت با تکنولوژی محدود زمان خود اعجاب ما را
برانگیخته، همان ارزشی را دارد که ما در کنار آن، مسجدی با همان گنبد ولی با پوسته
بتونی و تکنولوژی امروزی بسازیم؟
آیا تکرار عناصر تاریخی به صرف ارزشهای فرهنگی آنها و به صرف الگوهای ذهنی از
گذشته، یک فرمالیسم و ضد ارزش نخواهد بود. بررسی چند نمونه از تجارب انجام گرفته
در دورههای مختلف در کشورهای صاحب نام اروپایی میتواند در این خصوص مفید فایده
قرار بگیرد.
در اروپای قرن نوزدهم و در زمانی که اروپا در بحران معماری و شهرسازی و رکود ایدههای
هنری گرفتار بود، تفکرات خشک و خسته کننده آکادمیک با تاکید بر ارزشهای معماری
گذشته به خصوص معماری کلاسیک اجازه هر گونه نوعآوری و تحول را ناممکن ساخته بود،
به علت عدم تطابق این معماری را با نیازهای زمان خود که زمان انقلاب صنعتی و نوعآوری
تکنیک و تکنولوژی در تمام زمینهها بود، از یک سو، شهرهای صنعتی دچار کمبود
تیپولوژیهای مختلف ساختمانی شد و به دنبال آن بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی
دامنگیر جوامع غربی شد. از سوی دیگر، دستاندرکاران معماری و شهرسازی غرق در
مباحث آکادمیک و بیتوجه به نیازهای روزافزون معماری و شهرسازی، ارتباط خود را با
جامعه و مردم از دست داده بودند.
در این شرایط، متخصصان دیگر بیکار ننشسته و با نوآوریهای خود به کمک نیازهای ساختمانی
مردم شتافتند. این نوعآوریها که زاییده صنعت و صنعتی شدن جوامع شهری بود دقیقا
با استفاده از فرآوردههای صنعتی و تکنولوژیهای نو، علیرغم مقاوم شدید محافظهکاران
موفق شدند با ایدههای متهورانه راهگشای ورود به جوامع مدرن و پشت سر گذاشتن سنتهای
دست و پاگیر مبتنی بر کلاسیسیسم شوند. در یکی از این اقدامات در شهر پاریس یعنی
مرکز آکادمی هنر و معماری محافظهکاران اروپا، در نمایشگاه جهانی ۱۸۸۹ برجی ساخته
شد که امروزه سمبل بلامنازعه پاریس یعنی عروس شهرهای جهان است.
درباره اهمیت این بنا نیاز به هیچگونه زیادهگویی نیست اما شاید بیمناسبت نباشد
به گوشهای از وضعیت و شرایطی که در زمان ساخت این برج بر فرانسه و به خصوص شهر
پاریس حاکم بود، اشاره داشته باشیم.