در آنالیز این اثر به این نتیجه رسیدیم که در تمامی سطوح اثر، خطوط به نسبت با اندازه ها و فرمهای مختلف وجود دارد. قابل ذکر است که سزان شکل اجسام را تحلیل و گردش نور و رنگ را در تمامی کارهایش بررسی می کرد. برای هر خط که روی اجسام می دید ارزش قائل بود.
آنالیز سطوح رنگی (سرد)
رنگ های سرد در تمام کار دیده می شد-ولی بیشتر در اطراف فیگور و چهره . و در چهره فرد از رنگ سرد استفاده شده مثل آبی و سیاه برای مو ها که نشان دهنده ی این است که نقاش می خواسته یک حالت آرام و ساکن و غم الود و افسرده در چهره فرد ایجاد کند و از دو رنگ مکمل استفاده کرده آبی-نارنجی-سبز-قرمز-و از رنگ های سرد در پس زمینه بیشتر استفاده کرده از رنگ های سرد متناسب با تصویر در گوشه ها هم استفاده شده-رنگ آبی در چهره که یک نوع حالت آرام را به چهره می دهد.
آنالیز سطوح رنگی (گرم)
در بدن فیگور از رنگ های گرم که تنش دارد استفاده کرده است بیشتر سطوحی که به حالت مربع و مستطیل هستند را از رنگ های قرمز و گرم استفاده کرده پیش زمینه را بیشتر با رنگ های گرم پر کرده است و رنگ های گرم در تمام کار بطور متعادل دیده می شود که التحاب فضای بیرونی را نشان میدهد.
آنالیز سطوح تیره (سیاه)
رنگ های تیره را در بین سطوح قرار داد است تا رنگ های را از هم جدا کند و در آنالیز سطوح تیره به روشنی پیداست که رنگ های تیره به صورت سطوح و خطوط سیاه خاکستری ها را از هم جدا کرده و حالت شکل را حفظ کرده اند.
آنالیز سطوح خاکستری ( روشن )
در این نقاشی نقاش رنگ های گرم و سرد را طوری در کنار هم قرار داده که وقتی این نقاشی را از نظر سطوح خاکستری آنالیز می کنیم – خاکستری های یک رنگ در یکجا تجمع پیدا نمی کنند و از لحاظ تیره و روشن تر شدن رنگ های گرم و سرد همچنین نقاش طوری عمل کرده که سطوح خاکستری های همسان در قسمتی از نقاشی تجمع نشود. و همچنین سطوح خاکستری های مشابه را به وسیله یک رنگ تیره که در آنالیز خاکستری ها هم رنگی تیره بجای می گذارد از هم جدا کرده است .
نقاشی از ساندرو چیا
ونسان ون گوگ : شب پر ستاره
ماه مانند خورشید آتشین است . آسمان پر ستاره شکل پیچانی به خود گرفته . بخاطر توان نور درونی خود پیچان شده و این چنین حرکتی تند به خود گرفته . ستاره ها مثل یک راه شیری می مانند حرکت مار پیچ و هجوم برنده ی این راه شیری سمت بالا تکرار شدهو درخت ها چنان هستند که گویی خود را دارند از زمین آزاد می کنند در پشت این درخت ها مزارع و تپه های ییلاق در اطراف عناصر آرام کمپوزیسیون یعنی برج (کلیسا) و خانه های کوچک با پنجره های زرد و روشن موج می رفتند و سرشار از هیجان و احساس است.
زندگی ون گوگ پیوسته همراه با عدم موفقیت در جستجوی آرامش بوده و تنهایی جزئی از زندگی او بوده واین حالت کاملا در نقاشی و اثر او دیده می شود.
حالت این تابلو به گونه ای است که بیننده خیلی سریع با نقاشی تابلو ارتباط برقرار می کند یعنی تابلو با بیننده صحبت می کند نقاش در این اثر احساسش را بیان کرده است . بارزترین تیرگی در تابلو (سروها) نقش تعادلی در مقابل شدید ترین نور یعنی ( ماه) درسمت دیگر تابلو دارد . کلیسا (برج) با قطع کردن خطوط مداوم تپه ها در مقابل آسمان به ایجاد وحدت در تابلو کمک کرده – روابط این برج و تپه ها بیان دوباره ی رابطه ی سرو ها و ستاره ی دنباله دار است . این تکرار نیروی شدید و آشفته ی تابلو رو کم کرده – جهت حرکت و رد قلم تابع حالت روانی نقاش است . از حرکت قلم مشخص است که تابلو به سرعت کار شده است.
نگاره ی جدا شده از یک نسخه ی شاهنامه (منسوب به سلطان محمد) به اسم رخش شیر را از پای در آورد .
این نگاره به احتمال زیاد برای شاهنامه ی نا تمام شاه اسماعیل تصویر شده است. گیاهان و صخره ها در هم آمیخته شده ، رنگ های درخشان ، ضرباهنگ پرتوان و ترکیب بندی پیچیده آن ، ویژگی نگارگری ترکمانان را نشان می دهد حرکت آرام رستم روی فرش هندسی شکل در تقابل با فضای پر تحرک بیشه و رزم رخش و شیر قرار دارد و باز تاب مبارزه ی رخش و شیر ، هجوم مار به لانه ی پرندگان در سمت چپ تصویر می باشد و زیر انداز مصنوع و هندسی که در زیر رستم قرار دارد در تضاد با فضای هماهنگ و پر پیچ و تاب طبیعی قرار گرفته و هم از لحاظ رنگی با هم تقابل دارند و همچنین حالت اریب آن یک حالت متزلزل و بی تعادل را نشان می دهد ظرافت قلم ، غنای رنگ ، و زیبایی تجسم صحنه از خصوصیات این تصویر است در این تصویر هم از رنگ های مکمل و شاد هم خیلی استفاده شده است از رنگ های سرزنده و گرم برای رخش که به بیننده حسی از شور و شوق القا می کند و برای شیر رنگی گرم تر از رخش استفاده کرده است ولی برای رستم از رنگ های سرد در نزدیکی سر استفاده کرده که یک حالت بی خیال و آرام ایجاد کند برای رنگ مار که به لانه ی پرندگان حمله کرده رنگ گرمی استفاده نکرده که چشم بیننده متمرکز نزاع رخش و شیر شود.
خطوط افقی ، عمودی و مایل
برای نشان دادن اشیاء ی محکم و بی حالتی مثل دیوار از خطوط عمودی و همچنین برای نشان دادن لبه ی میز از خطوط افقی بریده و برای نشان دادن وسایل و اشیایی که جاندار نیستند از خطوط خشک افقی و عمودی اریب استفاده کرده است.
خطوط منحنی
خطوط منحنی در تمام سطح کار به طور متعادل پراکنده شده و در کشیدن بیشتر عناصر مخصوصا عناصر زنده بکار رفته برای کشیدن میوه ها از خطوط منحنی استفاده کرده که خطوط منحنی تحرک بیشتری را در ما ایجاد می کنند – همچنان که رنگ سیب ها زرد است و زرد یک رنگ گرم می باشد خطوط منحنی با رنگ های گرم که تحرک بیشتری دارند ارتباط دارد خطوط منحنی در همه جا به اندازه های مختلف استفاده شده است از خطوط منحنی زیاد استفاده کرده که گرمای کار را نشان می دهد.
سطوح
سطوح هم در تمام کار به اندازه های مختلف دیده می شود برای نشان دادن اصل موضوع در جلو از سطوح گرد مانند استفاده کرده که تحرک بیشتری را به بیننده نشان بدهد سطوح متمرکز هستند و بیشتر در کل کار بار یک هماهنگی خاصی به هم وصل شده اند سطوح دیگر را قطع کردند که یک نوع وحدت به اثر بخشیده است.
رئالیسم یا همان واقع گرایی : گوستاو کوربه – ماجرای صدقه ی گدا به گدا
رئالیسم شیوه ای است که به تجسم حقیقت ها و واقعیت ها توجه دارد فرق عمده این شیوه با شیوه های قبلیش این است که رئالیسم شعار پردازی ندارد و وعده نمی دهد و واقعیت را همانطور که هست نشان می دهد و تصاویر را با دیدی دقیق همانطور که دیده می شود به تصویر می کشد و ایده ها و نظرات خود را به آن وارد نمی کند و بر اثر شرایط نامطلوب زمان در قالب بیانی صریح و آشکار بنیان نهاده شده نمایند اصلی رئالیسم گوستاو کوربه نقاش فرانسوی از مشهور ترین آثار او می توانیم صدقه ی گدا به گدا را نام ببریم . او در یک نقاشی می خواهد به وسیله نقاشی اش یک اعتراض را نشان بدهد – فرق رئالیسم با منریسم در این است که منریسم ها تصاویر واقعی را به تصویر نمی کشیدند ولی رئالیست ها تصاویر واقعی و عینا همان چیزی را که می دیدند می کشیدند و ایده های خود را وارد نقاشی نمی کردند و فرق رئال با رکوکو هم در این بود که رکوکو تجمل گرایی داشته ولی هنرمند سبک رئال سعی کرده اند که زندگی قشر پایین جامعه را همانطوری که هست به تصویر بکشند و یک اعتراض را نشان دهند .
نقاشی از سبزان
کادر مرجع <= کادر مربع برای حالتی استفاده می شود- که نقاش بخواهد به قسمتی از نقاشی یا بر روی موضوعی خاص تاکید کند و یک نوع تمرکز در کار ایجاد می کند در کادرهای مربع بیشتر از موضوع های متمرکز و تاکید کننده استفاده می شد همان طور که در (راهنمایی و رانندگی و علائم و نشانه های آن ها را در کادرهای مربع نشان می دهند)
کادر<= افقی <= از کادرهای افقی معمولا در حالتی استفاده می شود که نقاش بخواهد حالتی کلی و کامل از اثر را به نمایش بگذارد وکل اثر را شرح دهد . کادرهای افقی معمولا حالتی آرام در بیننده ایجاد می کنند . در نقاشی های وسیع با موضوعات طولانی اغلب از کادرهای افقی استفاده می شود در جاهایی که نقاش بخواهد ادامه دار بودن نقاشی را هم نشان دهد از کادر افقی استفاده می کند- این کادر دارای نگرشی کلی و بزرگ می باشد.
کادر عمودی <= در مواقعی می توان حالتی از فرود و صعود را نشان دهد حالتی بالا رونده را هم می تواند نشان دهد کادرهای عمودی معمولا حالتی محکم ایستا و کوبنده دارند مثلا در یک اثر حالتی کوبنده یا ایستا هیچ وقت در یک کادر افقی ظاهر نمی شود قبلا برای نشان دادن استقامت یک چیز آن را در کادر عمودی جای می دهیم.
روکوکو : ویلیام هوگارت ازدواج مطابق مد روز
تجمل افراطی و جلال و شکوه کاملا در این نقاشی پیداست تنوع رنگی زیادی است. تزئینات صدفی شکل می باشند در روکوکو خانه های شهری کوچک تر و راحت تر از کاخ های باروک به وجود آمدند- نقاشی ها و پیکره ها بیشتر حالت منحنی های صدف شکل پیدا کردند طراوت و سر زندگی و شوخ طبیعی وارد کار آن ها شد- با هنر درباری و خشک باروک تضاد است حساسیت و ظرافت را جایگزین ابهت و واقعگرایی باروک کرد یک هنر تزیینی بود. روکوکو جنبه های تجمل افراطی کارانه ی باروک را کنار گذاشت و خودش را با احساساتی گری افراطی به هنر اجتماعات مرفه تمایل داد و از مشخصه های آن ترکیب بندی نا متقارن است که صمیمیت و شوخ طبعی کاملا در آن پیداست و با هنر خشک باروک تضاد دارد تنوع رنگی در این سبک زیاد شده است.
منریسم یا شیوه گری : سن-آنتونی پای مرد جوان را شفا می بخشد-اثر تی سن
منریسم یا شیوه گری از سال 1530 (پایان رنسانس) آغاز شد و تا سال 1590 به طول انجامید این نهضت هنری، خبر از استفاده ی افراطی از شیوه و اسلوبی اختصاصی و شخصی شگردهای سبک پردازانه و به بیانی دقیق تر ، مکتبی تقلیدی و التقاطی می دهد منریست ها آثار خود را نه بر پایه های دریافتهای بصری بی واسط ، بلکه براساس باورهای ذهنی به وجود آوردند و مدلهای خود را نه در طبیعت بلکه در آثار استادان خود جستجو کردند- در حقیقت به عوض آنکه طبیعت استاد آنها باشد، هنر این وظیفه را به عهده گرفت مثل میکل آنژ بر این باور بودند که هنرمند حق دارد قوانین و قواعد را به شیوه ی شخصی خود تفسیر کند- بر این مبنا منریست ها هر کدام شکل هایی را از هنر کلاسیک و رنسانس اقتباس کردند- لیکن مبالغه در بیان احساسات ، پویایی فزونی یافته ،رنگ های شدید، و اعوجاج اندام و اجزاء جایگزین ویژگی های هنر رنسانس شد منریسم ها فقط به فیگور انسانی می پرداختند و متداول ترین حالت نقاشی های آن ها به صورت حالتی از رقص یا پانتومیم (لال بازی) پیچیده و بغرنج بود که آن را بیننده القا می کردند- و ترکیب بندی ها و حالت ها و ژست های غیر واقعی ، تعمدا و در هم پیچیده بودند.
رستم و شغاد : شاهنامه دموت
نگاره ی رستم مجروح شغاد را به هلاکت می رساند.
در این نگاره تمام صحنه ها رنگ آمیزی شده قوس تنه ی درخت به قهرمان صحنه، که در اینجا رستم است محاط می شود در عین حال بازتابی از حرکت در هم پیچیده ی رخش در سمت چپ تصویر است که در میان نیزه های بسیاری که در بدنش فرو آمده چنبره زده است با وجود گل و بوته های فراوانی که در صحنه دیده می شود، تنه ی خاکستری رنگ درخت از هر گونه شاخ و برگی تهی است و مکمل است بر سه قتل : رستم ، رخش و شغاد
برای تشدید فضای سوگواری صحنه، نگارگر از لایه های خاکستری رنگ بهره برده- رنگ های درخشان ظرافت ، ظرافت در خط و طرح و توان بیان درون از طریق حالت حرکت و نگاه نشان داده شده در این کار بیشتر از رنگ های آبی و طلایی استفاده شده که بیشتر نگاره های شاهنامه ی دموت هم همین طور بوده و است.
زاری مریم بر جسد مسیح: اثر جوتو نقاشی دیواری
این نقاشی سوگواری مادر مسیح و رسولان و زنان مقدس را بر منجی خویش نشان میدهد. در این اثر جوتو قدرت روایتگری خود را به نمایش گذاشته. فرشتگان در آسمان نمایانده شدند که از شدت اندوه سردرگم به این سو و آن سو پرواز می کنند.
حالت عاطفی پیکره ها، تصنعی و اغراق شده به نظر می رسد. پیکره ها حالت سنگین و مجسمه وار دارند. هماهنگی میان موضوع روایت و ترکیب بندی اثر یکی از خصوصیات مهم این اثر است. هر بخش اثر، سهمی در پدید آوردن نظم موزون این ترکیب بندی دارد. خط اریب صخره ها و درخت سمت راست با گروه مرکزی ارتباط برقرار می کند. اعضای این گروه با حرکات و نگاه هایشان توجه بیننده را به سر مسیح جلب می کنند. پیکره هایی که پشت دیده می شوند. از لحاظ بصری موجب می شوند تا تصویر عمق پیدا کند. حالت قرار گرفتن مادر در کنار پیکره مسیح نشان دهنده حالت عاطفی شدید مادر به فرزندش است که مادر را در غرق و اندوه نشان می دهد . در این تابلو حزن همسانی در افرادی که به زمین نشسته اند را حس می کنیم.
تابلوی ندیمه ها: اثر دیگو ولاسکوئز
این تابلو شاهزاده کوچکی از دربار اسپانیا را در میان ندیمه هایش نشان می دهد. این نقاشی را این احساس را به ما القاء می کند که گویی با جزئیات واقع گریانه کشیده شده است و لاسکوئز نه تنها رشته ی مو، حتی توده قابل تشخیص آن را هم نقاشی نمی کند او مو را نقاشی نمی کند بلکه او نوری را که ماده ای مانند مو روی شبیکه چشم منعکس می نماید را نقاشی می کند. او این نور منعکس شده را به شکل تیره روشنی های رنگی در می آورد تا فقط نمود رنگ، بافت و شکل مو را با نور به ما بنمایاند.
این نقاشی صحنه ای از زندگی روزمره و چهره سازی دسته جمعی است. ولاسکوئز خودش را نیز در حال نقاشی کردن نشان داده است. در ته سالن تصویر شاه و ملکه که مشغول تماشای او در حال نقاشی هستند منعکس شده. در مرکز صحنه شاهزاده خانم مارگاریتا میان هم بازی ها و ندیمه هایش ایستاده، و سگی را در پایین کادر و درست راست تصویر می بینید که نشان دهنده ندیمه هایی است. که در اطراف شاهزاده هستند و ایستادن ندیمه ها در دور شاهزاده حسی از دوستی و صمیمیت را القاء می کند.
زن کوتاه قد و زشت منظر و پسر بچه ای را می بینیم که سگی را اذیت می کنند که در این جا نقش سرگرم کننده را دارند. دو آدم بزرگی که به حالت جدی در پشت زمینه دیده می شوند ناظر رفتار حضارند و صورتهای پدر و مادر شاهزاده یعنی پادشاه و ملکه اسپانیا در آینه روی دیوار مقابل منعکس شده است. در پس زمینه مردی را می بینیم که در میان چهار چوب روشن یک در ایستاده. روی دیوار مقابل، بر دیوار بالای درگاهی تابلوهایی از دیگر نقاشان آویخته شده است که به زحمت قابل تشخیص هستند. این صحنه به طرز معجزه آسایی طبیعی به نظر می رسند. می توان آنرا صحنه ای از زندگی روزمره یا بازدیدی از کارگاه هنرمند دانست.
خود تابلو از صحنه ای منعکس شده بر روی یک آینه بزرگ نقاشی شده. ( با توجه به ترکیب عناصر، تابلوهای آویخته بر دیوار، تصویر پادشاه و ملکه بر آینه و حالت نقاش، چنین به نظر می رسد که نقاش می خواسته خود و کارگاه ش را نقاشی کند.)
مهم ترین تاثیر این تابلو بر بیننده این است که یک گروه غیر رسمی خانوادگی را در برابر خود می بیند.
ضرب المثل نابینایان به وسیله یان بروگل از روی نسخه سال 1568 در موزه ملی ناپل کپی شده، رنگ روغن روی چوب.
این افراد نابینا در یک صف واحد، روی زمین شیب دار که منتهی به نهری می شود جلو می رود. سر دسته آنها لغزیده است و نفر آخر به آنچه اتفاق می افتد بد گمان نیست. او به دنباله روی و اطاعت خود ادامه می دهد تا به بلای افراد دیگر دچار می گردد و به تدریج دچار بدگمانی می شود. بدگمانی در بقیه افراد این تابلو از نفری به نفر دیگر به تدریج افزایش یافته و به فاجعه ای ناگوار منتهی گردیده است. زیرا این افراد به کسانی تکیه کرده اند. که از نظر توانایی در پیش بینی فاجعه بر آنها برتری ندارند . اگر این تابلو فقط تصویر نابینایانی بود که به داخل نهر می افتادند آنگاه چیز دردناکی می شد. اما آن یک ضرب المثل در مورد خصلت انسان است و تفسیری است از افرادی که کورکورانه دنباله روی می کنند. مردان نابینا این تابلو ممکن است قابل ترحم باشند اما نابینایان ضرب المثل قابل ترحم نیستند.
به خاطر دلایل اکسپرسیوی این تابلو تمام ایده های معمول تعادل را کنار می گذارد و همه چیز را به سوی گوشه پایین روانه می سازد. چهره هر فرد حالت فکری او را منعکس می سازد در این جا ابداعات در چهره ها به کار گرفته شده است. نفر آخر این تصویر به صورت سطوح ساده ترسیم شده.