. اولین تمدنهای جهان
1- جنوب بین النهرین تمدن سومری. 2- دره نیل ( مصر ). 3- دره سند ( هاراپا ) هند4- رود زرد(چین)5-امریکای مرکزی ( ازتک و مایا ) 6- پرو ( اینکا ).
قدم نهائی سرنوشت ساز بطرف تمدن شهری در انتظار انگیزه خارجی بود که به تغییرات اقلیمی منتج از پایان آخرین دوران یخبندان در حدود هزاره هفتم پیش از میلاد برداشته شد. ذوب ورقه های عظیم یخهای شمال « نه تنها مناطق استپ و توندرای اروپا را به جنگلهایی معتدل بدل کرد بلکه مرغزارهای جنوب مدیترانه و آسیا را به صحرایی با واحدهایی چند مبدل ساخت در این مرغزارهاهنگامیکه اروپای شمالی توند را و یا پوشیده از یخ بود علفهای وحشی روئیدند که در اثر پرورش به همان گندم و جو امروزی تبدیل می شدند. گاو و گوسفند مناسب برای اهلی شدن نیز وحشیانه به چرا مشغول بودند. در چنین محیطی جوامع انسانی می توانستند حالتی متجاوزانه نسبت به طبیعت اطراف داشته و به بهره برداری فعال از جهان طبیعی بپردازند. پرورش دام و کشت گیاهان اولین قدم انقلابی در راه رهائی انسان از وابستگی به جهان طبیعی خارج بود »
تمدن بین النهرین.این نکته که موقعیت مساعد برای انقلاب کشاورزی در آغاز ( در جنوب و مشرق مدیترانه و در حوالی مجلسی که به هلال خاصلخیز معروف است اتفاق افتاده مورد قبول عموم صاحبنظران می باشد هلال حاصلخیز عبارتی است که توسط پروفسور برستد برای اولین بار مطرح شد و مترادف با عبارت « گهواره تمدن می باشد». این منطقه حاصلخیزی که منشاء پیدایش تمامی دهکده ها و سپس تمدن شهری درخاورمیانه خاور نزدیک است. این منطقه شکلی شبیه داس داشته و از بالای خلیج فارس شروع شده و قبل از آنکه در جهت غرب برفراز فرات گسترش یابد، در جهت شمالی تا کوه های سرچشمه دجله ادامه می یابد. از اینجا به بعد این منطقه حاصلخیز درجهت سوریه و دره ها ودشتهای فلسطین انحنا می یابد. این تداوم توسط صحرای سینا از هم گسیخته شده، اما دلتای پهناور ودره باریک نیل مجدداً تداومی استوار درجهت جنوب و در داخل سرزمین مصر بوجود می آورد.
نمونه شهر بین النهرین شهر اور و اوروک
اوردر عهد سلسله سومی دارای سه بخش اصلی بوده است: شهر باستانی با دیواری در اطرافش، تمنوس، یا منطقه مذهبی، و شهر بیرونی. شهر محصور با شکلی نامنظم و بیضی مانند، حدوداً 4/3 مایل طول و نیم مایل عرض داشته است. این بخش برروی تپه ای قرار داشته که از بقایای خرابه های قدیم بوجود آمده بود. فرات در کناره غربی آن درجریان بوده و یک کانال قابل کشتیرانی در شمال و شرق شهر وجود داشت. دو بندر در شمال و غرب شهر، لنگر گاهی امن و مطمئن بوجود آورده .سرلئونارد وولی آنرا چنین توصیف می کند « این حصار که در ارتفاع 26 فوتی سطح دشت واقع شده بود، حکم دیوار حایل تپه ای را داشت که بناهای شهر بروی آن ساخته شده بود. بارو از خشت خام ساخته شده بود و در هیچ نقطه ای ضخامت پایه آن از 77 فوت کمتر نبوده است. آثار دیوار مخصوصی که از آجر پخته ساخته شده و برفراز بارو قرار داشت، هنگام حفاریهای آزمایشی از بین رفته است، اما به دلیل وجود آجرعلی بسیار بزرگی که در ساختمان آن بکار رفته، می توان تشخیص داد که بنایی بس استوار بوده است ».تمنوس بیشترین فضای بخش شمال غربی شهر را اشغال نموده بود. بجز بندر تمنوس تنها فضای باز شهری را شامل می شد، هرچند که این فضا مختص کاهنین و اعضای خانواده سلطنتی بود.
اوروک به نام وارکا
نیز خوانده شده و در تورات از آن به نام ارک یاد شده، در نزدیکی فرات و در حدود 60
مایلی شمال اور واقع شده بود. این شهر، بزرگترین شهر شناخته شده سومر می باشد،
منطقه ای به مساحت 1235 آکر را در میان حصار سه هزاره ق. م. خود جای داده است.
حصار دفاعی که در تمامی پیرامون شهر امتداد داشته، متشکل از دو دیواره به طول 6
مایل می باشد که توسط تقریباً 1000 برج دیده بانی نیم دایره ای شکل تقویت شده بود(
تاریخ شکل شهر. ج موریس.1387 )
art-arena.com
مصربه گفته هنری فرانکفورت « هر فرعون محلی را در نزدیکی مکان قبر آینده خویش برای سکونت انتخاب نموده و در حالیکه عملیات ساختمانی هرم و معبد در جریان بود، بهترین ایام عمر خویش را در این محل می گذرانید. مقر حکومتی معمولاً در نزدیکترین شهر واقع بود. پس از مرگ فرعون، این مکان تنها به کشیشانی که مسئولیت حفظ آئین و انجام مراسم مذهبی و نگهداری از مقبره را برعهده داشتند واگذار می شد. مگر آنکه جانشین فرعون تصمیم می گرفت که مقبره خود را در همان نقطه برپاسازد ». بنابراین برای جلوگیری از اتلاف وقت در ساختن مقابر فراعنه، شهرهای مصری در یک مرحله و سریعاً ساخته می شدند. این امر در شهر باستانی تل العمارنه که تنها بخشی از آن حفاری شده است به وضوح دیده می شود. این شهر که بین قاهره و الاقصر واقع شده، تنها به مدت 40 سال مسکونی بوده است. شهربرکرانه شرقی رود نیل « در مکانی که صخره های عظیم منطقه ای نیم دایره ای به طول تقریبی 7 مایل و عرض 5/2 الی 3 مایل بوجود اورده » واقع شده است. از آنجا که فرعون اخناتون انجام اصلاحات مذهبی در پایتخت قبلی را مشکل یافت، به بنای شهر جدید در قسمت پایین تر رودخانه و در مکانی جدید اما دو سال پس از مرگ وی در سال 1356 ق. م. جانشین وی به شهر تبس و مذهب قدیم بازگشت نمود و شهر العمارته از آن پس متروک گشت و هیچگاه دوباره مسکون نگردید.نقشه شهر نشان دهنده توسعه ای خطی در طول نیل می باشد و سه جاده موازی که به موازات نیل کشیده شده است مناطق مختلف شهر را به هم متصل می کند. طویلترین بخش شهر 5 مایل است در فاصله نیم الی یک مایلی نیل واقع است. تقریباً هیچ اثری مبنی برشهرسازی آگاهانه و کنترل شده در طرح شهر به چشم نمی خورد. ساختمان های عمومی و مذهبی در یک مکان مشخص قرار نگرفته اند. و بنا به گفته هنری فرانکفورت « در حالیکه مجموعه ای متشکل از معبد عظیم خدای آفتاب، کاخ تشریفات خارجی و نخست وزیری وجود داشته، قصر شمال در 5/1 مایلی این مجموعه در یک سوی و پارک تفریحی در 5/3 مایلی این مجموعه در جنوب آن واقع شده است.»
به گفته پرفسور فیرمن ، در مناطق مسکونی، هیچ بلوک یا اینسولای مشخص و یا تفکیک مشخص اراضی وجود ندارد. چنین به نظر می رسد که ثروتمند ترین مردم مکان خانه های خود را معمولاً در حاشیه خیابانهای اصلی که حریم آنرا رعایت می کردند برگزیده و به ساختمان مشغول می شدند. سپس افراد متوسط جامعه در جاهای خالی و پشت خانه ثروتمندان به بنای مساکن خود پرداخته و بلاخره فرودستان به ساختن خانه های فشرده خود، بدون حفظ نظمی خاص و در هرجایی که فضایی یافت می شد می پرداختند. همه نوع خانه در یک محله یافت شده، و در عین این که مناطق حاشیه ای نیز وجود دارد ولی مشخص است که هیچ گونه منطقه بندی برای انواع کاربری ها وجود نداشته.
جزئیات طرح دهکده کارگری در تل العمارنه سرلئوناردوولی که حفاریهای مربوطه را انجام داده است. می نویسد « ما یک نمونه از دهکده های ساخته شده برای کارگرانی که مقبره های عظیم سنگی را در صحرا بنا نموده اند مورد حفاری قرار دادیم. ساختمان های ردیفی که به وسیله خیابانهای تنگ از هم جدا می شدند، منطقه مربع شکل و محصور را اشغال می کردند. این خانه ها جز درمحله مباشران که در نزدیکی دروازه شهر واقع بود، همگی کاملاً مشابه به هم بوده و در همه آنها آشپزخانه در بخش جلوئی و اطاق خوابها در قسمت عقب خانه، که بسیار شبیه الگوی ساز و کاری خانه های صنعتی امروز است، قرار داشتند.»
هریک از این شهرها دارای قلعه ای بوده اند که در غرب شهر و کاملاً مجزای از منطقه شهر سفلی قرار داشته است. این قلعه ها برسکوهایی از خشت خام بنا شده و با دیواری حصین محصور گشته اند. احتمالاً این سکوها برای حفاظت در برابر خطر سیلاب و نیز حملات نظامی ساخته شده اند. گو اینکه شهر سفلی نیز دارای سیستم حفاظتی مشابهی بوده ولی مشاهدات حفاری نشان می دهد که قلعه در مواقع سیلالهای موسمی، پناهگاهی مناسب محسوب می شده است.علت جدائی قلعه از شهر سفلی و نحوه عملکرد آن از جمله مسائلی است که باستان شناسان باید پاسخگوی آن باشند. اگر شهرهای هاراپا نیز چون شهرهای بین النهرین دارای رشدی ارگانیک بودند، می بایست قلعه در داخل شهر و احتملاً در مرتفع ترین نقطه آن واقع می شد. این بدان دلیل بود که اولاً قلعه می بایستی بر روی تپه که بطور مداوم اشغال بوده بنا شده و نیز به علت داشتن دیوارهایی حصین شهر می بایستی پیرامون آن توسعه یابد. ( که در مواقع حمله و هجوم دشمنان مردم براحتی و در کوتاهترین مدت بتونند به درون قلعه پناه برند ) و در چنین صورتی تنها در یک مورد وجود قلعه در خارج از شهر را می شد استثنائی بریک قانون کلی تلقی نمود و آنرا نتیجه رشیدی اتفاقی دانست. با این همه این نظریه در مورد شهرهای هاراپا، که صدها مایل از یکدیگر دور افتاده اند و از یک شکل کلی پیروی می کنند، صادق نیست. برای درک علت شکل گیری خاص این شهرها می باید به دنبال دلایلی جز صرفاً اتفاق بود.پاسخ این سئوال را شاید بتوان در مدارک و شواهد دومین جنبه جالب شکل شهری هاراپا جست. شهر سفلی غالباً دارای شبکه شطرنجی نسبتاً منظمی است و از خیابانهای اصلی شمالی – جنوبی و جاده های متقاطع شرقی – غربی که به قلعه ختم می شوند تشکیل می شود. برخلاف رشد ارگانیک یک شبکه شطرنجی به خودی خود به وجود نمی آید، این شکل باید آگاهانه تعیین گشته و در محلی معین پیاده و اجرا گردد. ولی باید توجه داشت که این عمل را نمی توان شهر سازی به معنانی کامل کلمه دانست. چون قبلاً دیدیم که نظام شبکه شطرنجی خیابانهای کاهون در 2670 ق. م. تنها به آن دلیل که این شبکه هدفی جز ساختن سریع و ساده اردوگاه کارگران نداشته، به عنوان نمودی از شهر سازی مردود شناخته شده است( تاریخ شکل شهر. ج موریس.1387 )
هند
· اسکانهای شهری ابتدا در غرب حوضه رود سند که آب و هوایی مشابه بین النهرین داشته، بوجود آمد و سپس در سراسر پهنه تا گنگ گسترش یافت. تمدنی که این مجتمع های زیستی را در منطقه بوجود آورد به نام هاراپا، یکی از شهرهای مهم آن دوره نامیده شد. ( تاریخ شکل شهر. ج موریس.1387 )نخستین فرهنگ بزرگ هند، در هزارة سوم پیش از میلاد، در اطراف بخش علیای درة سند متمرکز شده بود. در پاکستان امروزی موهنجودارو و هاراپا از مناطق اصلی گسترش این فرهنگ بود.برخلاف بین النهرین، معبد از شهر خارج شده و شهر در پایین معبد قرار می گرفته است. در نتیجه، شاهد شهر کاستی هستیم جدایی طبقات بالاا زمردم.تمدن هند ا زفناوری مجهزی سود می برده است و به عنوان نمونه، آنها آجر و عایق کاری را می شناختند (خانه شهر سازان ایرانع یالپانیان1386 )
· در حوضه رود سند از نظر سازمان جامعه هیچ اثر بدیهی و آشکاری از اقتدار سلطنتی چه به شکل کاخ ها، مقبره ها و یا نشانه ایی سلطنتی وجود ندارد، چنین به نظر می رسد علت وجودی این شیوه زندگی منظم، اعتقادات مذهبی بوده است. (منبع خلاصه مباحث کارشناسی ارشد شهر سازی ش جنگجو.1381)از جمله موارد قابل ذکر :
1- ساخت آجرهایی با ابعاد استاندادر 9/27×42/13×35/6 سانتیمتر
2- تعبیه شبکه فاضلاب براساس قواعد فنی
3- ساخت خانه یا نقشه و مساحت یکسان
4- برقراری عدالت اجتماعی
(خانه شهر سازان ایران ع یالپانیان1386 )
تمدن چین اطلاعات ناچیزی از مرکز شهری دوره شانگ در دست است. شهر آن یانگ بعنوان پایتخت پادشاه پان کنگ ساخته شده، اما این شهر در اواخر این عهد بنا شده و شهرهایی قبل از این نیز باید وجود داشته باشند. جامعه شانگ دارای نظام طبقاتی انعطاف ناپذیری بود. طبقه جنگجو و با سواد شهری در پناه حصارهای شهر برتوده های کشاورز حکومت داشتند، وضعیتی که فقط رژیم کنونی در پی تغییر آن در آمده است. چنین موقعیتی با شهر نشینی وسیع و گسترده تناسب نداشته و چنین برمی آید که تعداد مراکز شهری شانگ کم و پراکنده بوده اند.شهر چانگ آن بعنوان پایتخت چین در اوایل دوره حکومت سلسله هان ( 206 ق. م. – 220 میلادی ) پایه گذاری شد به گفته بوید « در ابتدا این تغییر مکان پایتخت حاکی از تغییر در حکومت بود. علی رغم مربع بودن طرح اولیه، به علت نامنظم بودن زمین، شهر مربع کامل نبوده و فاقد گوشه های شمال غربی و جنوب شرقی بوده است. این پایتخت در اوایل حکومت سلسه هان و زمانیکه هنوز درگیری نظامی در بسیاری از نقاط مملکت وجود داشته تأسیس شد.» بالاخره سلسله هان پاشیده شد که خود پنج قرن متوالی عدم سبات سیاسی را به دنبال داشت.. نقشه عمومی چانگ آن، مستطیل الحاقی به شمال شهر اصلی، قصر تفریحی تامینک کونگ است. در مرکز بخش شمالی قصر سلطنتی سلسله های سوی و تانگ که منطقه ای به طول 1 مایل و عرض 4/3 مایل را اشغال کرده، قرار دارد و بلافاصله در شمال آن شهر اداری با 24 بلوک کوچک طراحی شده استقرار یافته است. ( تاریخ شکل شهر. ج موریس.1387 )
امریکای مرکزی (ازتک واولمک ومایا واینکا)
آزتکها و اولمکها نیز همانند مصریان، دارای هرمهایی، قابل مقایسه با مصر بوده اند. این هرمها از دو قسمت برونی (مجازی) و اصلی در داخل آن، تشیکل می شدند (به منظور دفاع). این اهرام، همانند زیگورات، پله ای بودند (رسیدن به آسمان، مرحله است).
اولمک در لاونتا و اتینوچتیتلان (که اینک نیومکزیکو است) از شهرهای بزرگ این تمدن بودند. ولی از بزرگ ترین مراکز فوق تئوتیهوآکان در شمال شرقی مکزیکوسیتی است. تئو تیهو آکان در زمان خود بزرگ ترین مرکز شهری آمریکای مرکزی بود. این شهراز حیث اندازه و تراکم شهرنشینی بی نظیر بود. اولین شهری بود که به صورت یک سری متوالی از مراکز قدرت از تک تئوچتیلان به اوح رسیذ. شهر تئو تیهو آکان به عنوان یک مرکز شهری کامل توسط رنه میلون و همکارانش به دقت مورد بررسی قرار گرفته است. زمان اوج شهر حدود سا ل450 بعد از میلاد می باشد
علاوه بر تمدن آزتکها و اولمکها، دو تمدن دیگر نیز در منطقه آمریکای مرکزی وجود داشتند :
◘ تمدن مایاmaya : در محل گوآتمالای امروزی قرار داشته است و به تمدن یونانی آمریکا معروف است. این تمدن، دارای جاده ها و زمینهای کشاورزی عظیم (برخلاف آزتکها) بوده است و از چرخ در این تمدن استفاده می شده است.
◘ تمدن اینکاها incas: در ارتفاع آمریکای لاتین و پروی امروزی قرار داشته است (در ارتفاع 1600 متری از سطح دریا). در این تمدن به منظور مقابله با زلزله، از سرب و نقره در ساخت استفاده می شده است.پایان سه تمدن آمریکای مرکزی (ازتک، اینکا و مایا)، سا ل1490 میلادی و همزمان با حمله اسپانیا به قاره آمریکا بوده است
طبقات اجتماعی این تمدن عبارت است از :
نخبگان◘ روحانیون◘ جنگجویان◘ دبیران◘ صنعتگران◘ کشاورزی(خانه شهر سازان ایران ع یالپانیان1386 )
یونان
شهرسازی یونانی
پس از فتح سرزمین ها توسط یونانی ها، سکونتگاههای جدید شکل گرفت که در طول زمان و با انگیزه استقلال سیاسی ، به ایجاد دولتشهرها منجر گردید.خاستگاه شهرسازی اولیه یونان را می بایست در شهرهای قلعه ای، تجارب و آئینی میسنی جستجو کرد با اسکان یونانیان در این آبادی ها، و با ایجاد آبادیهای جدید، سنت های ماقبل یونانی و عادت های سکونتی شهرنشینان جدید با هم اختلاط یافته و معجون جدیدی را به وجود آوردند(تاریخ شهر .ج پاکزاد1389 )
در طول تاریخ، عوامل جغرافیایی کمتر تأثیری چنین تعیین کننده بر بینش و شیوه زندگی مردم داشته اند.اولین این عوامل پستی و بلندی زمین بوده است. پستی و بلندی و عوارض زمین، نظام حکومتی یونان را به صورت دولت شهرهایی مستقل با حوزه های نفوذی مشخص در آورد. هم یونان و هم ساحل ایونی در آسیای صغیر، دو مرکز اصلی دولتشهرهای، کوهستانی بوده و زمینهای حاصلخیز آن که در دره های پراکنده و دشتها و فلاتها قرار داشت، محدود بود چنین موقعیت جغرافیایی، دولت شهرهای کوچک و مستقل را بوجود می آورد. دولت شهرهایی که هر یک به طور کلی مشتمل بریک مرکز شهری بوده و مناطق کشاورزی و مجتمع های روستایی کشاورزی آن را احاطه کرده بودند. بدین معنا که چندین روستایی یک منطقه با هم متحد شده و اهالی آن به یک شهر مرکزی نقل مکان می کردند. ولی اراضی و املاک آنها در روستاهای باقی مانده و توسط بردگان یا ساکنین بومی قدیمی کشت و زرع می شود.به این شهرهای احداث شده به تدریج تجار و بیشه وران بیشتری مهاجرت کرده، و ساختار گونه ای دولتشهر یونانی را از نظر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شکل می دهنددو نام نسبتاً مترادف به این پدیده شهری – روستایی اطلاق شده است، دولت شهرreal state) (و پلیس(polis) (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387).
1- ادغام آکروپلیس یا قلعه قدیمی شهر دریافت شهری و استفاده ی آئینی یا نظامی از آن.
2- ایجاد بناهای آئینی غالباً در نقاط مقدس و آئینی اقوام قبل از خود.
3- ایجاد یک بستر عمومی برای تعاملات اجتماعی، بنام آگورا ( agora ) که به تدریج تبدیل به قلب تپنده ی دولتشهر یونانی و مرکزی برای زندگی جمعی شهروندان می گردد.
بافت ارگانیک، رشد و گسترش پراکنده ی سکونتگاه ها در محدوده ی شهر را یونانیان باستان قدیم و یا سبک قدیم می نامیدند. نکته جالب توجه این است که اکثر این شهرها منشاء لیدیایی دارند:
1- محل استقرار این شهرها تقریباً همگی در کنار ساحل بوده و عملکردی بندری داشته اند.
2- مهاجرنشینها برخلاف مادرشهرهای خود در شبه جزیره ی یونان مستقیماً در کنار دریای آزاد قرار نگرفته اند بلکه در داخل خلیجی محفوظ مطرح شده اند.(Egli, 1962, B,I: 168).
3- موقعیت توپوگرافیک این شهرها که معمولاً روی کوهپایه یا تپه ای با شیب زیاد ساخته می شدند، نشان می دهد که به مسئله ی امنیت و امور تدافعی اهمیت زیادی داده می شده است.
4.بررسی شهرها جهت گیری جغرافیایی مشخصی را نشان نمی دهد.
وهمچنین در دوره کلاسیک با بسط مردم سالاری وتفکیک عادلانه تسریع در تفکیک اراضی مسکونی برای تشویق حرکت مهاجرین <سبک جدیدی >از شهرسازی را در حوزه فرهنگی یونان پدید آورد که به « نوع یا سبک جدید » یا طرح شطرنجی معروف گردید. (تاریخ شهر .ج پاکزاد1389 )
دستاورد شهرسازی هلنیستی
مورخین اروپایی بر این باورند که حکومت های هلنیستی در واقع سه دستاورد برای شهرسازی بشری داشته اند:
1- تلفیق بافت شطرنجی با سنت های بومی مناطق تسخیر شده در جهت القای شکوه و عظمت حکومت.
2- ایجاد یک شبکه کمربند دفاعی معروف به سد سکندر که از دریای خزر در ترکم صحرا شروع شد و تا کشمیر ادامه داشت.
3ایجاد پادگان های نظامی چهارگوش که بعدها تبدیل به الگویی برای پادگان ها و شهرهای رومی شد. ایجاد پادگان های نظامی چهارگوش که بعدها تبدیل به الگویی برای پادگان ها و شهرهای رومی شد.(تاریخ شهر .ج پاکزاد1389 )
ویژگی های اصلی شهرهای یونانی را می توان در قالب موارد زیر بیان کرد:
شهر تا دوره هلنی معمولاً بندری است که در دامنه ی یک تپه قرار می گیرد. جهت شیب از شمال به جنوب است. در قسمت فوقانی دامنه تپه، مزارع و تاکستان ها در قسمت پایینی، خانه های مسکونی و فضاهای شهری قرار دارند.
در دوره هلنی، احداث شهرها در دشت های سرزمین های مفتوحه نیز به آن اضافه شد که البته مهم ترین آنها دارای خواهر شهری به صورت بندری می باشند ( مانند انطاکیه و سلوکیه ).
سازمان یونانی در اویل قرن 5 ق. م. به عنوان اساس شیوه ای سیستماتیک برای سازماندهی شهرها می باشد. برخلاف تصور عموم، یونانیان اولین طراحان شهر نبوده اند و این افتخار احتمالاً اگر نه به پیشینیان آنها حداقل به کاهنان هارپا تعلق داشته و ریشه ای ناشناخته در خارج از دره سند دارد.همچنین تضاد روشن میان دو جریان توسعه شهری در دوره یونان قابل توجه می باشد: شکل طراحی شده شهری، چه به صورت نوشهرها و یا مناطق شهری بازسازی شده و الگوی رشد طبیعی، که شهر آتن مهمترین نمونه آن می باشد. (تاریخ شهر .ج پاکزاد1389 )
عناصر اصلی شهر یونان عبارتند از: آکر و پلیس، حصار شهر، آگورا، محلات مسکونی، یک یا چند محل تفریحی و فرهنگی، یک منطقه مذهبی ( اگر جدای از آکروپلیس باشد)، اسکله و بندر و احتمالاً یک منطقه صنعتی. پرینه، بهترین نمونه شکل گیری این عناصر – جز دو عنصر اخیر – در قالب یک شهر می باشد.
آکروپلیس هرچند تقریباً از قرن ششم و پنجم ق. م. و ابتدا در ابونیا، ارزش سرمایه های مادی و معنوی موجود خارج آکروپلیس به حدی رسید که ایجاد حصاری دفاعی را ضروری ساخت. یونان دمکراتیک این زمان نیز تأمین امنیت کل جامعه را امری لازم و ضروری تشخیص می داد، و حصار دفاعی مجزای آکروپلیس غیر دمکراتیک و نمادی از استبداد تلقی می شد. ارسطو درباره حصار شهر می گوید که آکروپلیس ( که در مکانی مرتفع تر از سایر بخشهای شهر ساخته می شد ) مناسب حکومت مستبدان و خواص میباشد، در حالیکه هم سطحی مناسب نظام دموکراسی است.
حصار همه شهرهای یونانی دارای استحکامات دفاعی نبودند. آتن، و میلتوس و پرینه نمونه هایی هستند که در آنها دیوارها پیرامون مناطق بدون طرح و طراحی شده کشیده شده و از حالت طبیعی زمین حداکثر بهره برداری می شود. برخلاف حصار انعطاف ناپذیری که در بدو تأسیس اغلب شهرهای دوره امپراتوری روم بناشده اند حصار شهرهای یونانی بیشتر یک عارضه پی آمد می باشد. تعادل جمعیتی میان شهر و ده در دولت شهرها و سیاست محدودیت جمعیت از طریق ایجاد نوشهرها، دو دلیل انعطاف پذیری بیشتر حصار شهرهای یونانی به نسبت محدودیتهای فرم شهری در اعصار بعدی می باشد.
آگورا agora فقط یک فضای عمومی در شهر نبوده بلکه مرکز شهر و قلب تپنده ان محسوب می شده است. علی رغم پراکندگی و اختصاصی شدن اجتناب ناپذیر فعالیتها طی زمان، آگورا بخش اعظم فعالیتهای گوناگون خود را حفظ نمود. آگورا اساساً تمامیت خود را حفظ نموده و حداقل در برابر پراکندگی و فروپاشی به شدت مقاومت نموده. این مکان که محل اجتماع همیشگی تمام شهروندان بوده، به یکباره بوجود نیامده بلکه صحنه حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی روزانه جامعه بوده است ».در شهرهای طراحی شده آگورا تا حدامکان در مرکز فیزیکی شهر واقع شده بود و در شهرهای بندری نیز آگورا در کنار بند قرار می گرفت. در شهرهای طراحی نشده محل طبیعی آگورا در حد فاصل میان دروازه شهر و آکروپلیس بوده، در آتن این نکته بوضوح دیده می شود. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387).
باروهای اولیه شهرهای یونانی در ابتدا به شکل خاکریز ظاهر شدند و به تدریج جداره خاکریز را با سنگ پوشانیده و یا اینکه برروی آن دیواره ای احداث می کردند و با گذشت زمان اندکی تمام بارو به صورت سنگی ساخته می شد.باروی شهر یونانی تابع نظم هندسی خاصی نبود بلکه مطابق شیب طبیعی و عوارض موجود در سطح زمین، حرکت می کرد. بارو از کنار بندرگاه شروع شده و پس از دربر گرفتن شهر آکروپولیس دوباره تا ساحل امتداد می یافت.فن ساختن استحکامات شهر در دوران کلاسیک پیشرفت شایانی نموده و باروهای شهر به طور معمول از دیواری دو جداره تشکیل می شد که فضای میان آنها را با خاک و لاشه سنگ پر می کردند.عدم تبعیت یا بهتر بگوییم عدم پرداختن به اشکال هندسی ( مربع،
مستطیل، دایره، بیضی و غیره ) از خصوصیات حصار کشی تمدن یونانی است. زیرا پلیس یا دولتشهر برای یونانیان نه یک مفهوم جغرافیایی – حقوقی بلکه مفهومی اجتماعی / سیاسی داشت.
برج های شهریبرج ها در واقع دارای دوکار کرد متفاوت بودند. آنها علاوه بر اینکه به عنوان تقویت کننده سازه ی باروها عمل می کردند، برای وسعت دادن به خط دفاعی نیز به کار می رفتند. فاصله بین برج ها در تمدن یونان متفاوت بود. (تاریخ شهر .ج پاکزاد1389 )
تمدن رومی
براساس افسانه های باستان شهر روم در سال 753 ق. م. پایه گذاری شده است. تاریخ روم به سه دوره تقسیم می شود دوره پادشاهی 510-753 ق. م. دوره جمهوری 27-509 ق. م و دوره امپراتوری ( روم امپراتوری ) 27 ق. م. 330 میلادی تا سال207 ق م مبداء پیدایش رم شهر هفت تپه، دهکده هائی چند بوده که توسط قبایل لاتین پس از کوچ از کوههای جنوب شرقی به دشت تیبر، آنها را بنا نمودند. شش تپه از این هفت تپه که در واقع چیزی جز پشته هائی خاک که بالاتر از سطح دشت سیلابی تیبر و در ساحل چپ آن نیستند عبارتند از پالاتین، کاپیتولین، کائلیان، اسکونلین، ویمینال، و بالاخره کویرینال. این تپه ها در تورفتگی یا دره ای که در زمانهائی دور، مردابی بوده واقع شده اند. این سرزمین سپس مرکز رم گردید. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387).
شهرسازی رومی گام به گام و با گسترش سیاسی و نظامی روم شکل گرفت و رشد یافت. شهرسازی رومی در ابتدا به تمدن های همجوار خود ارزش های جدیدی به همراه نیاورد و مجبور بود از تمدن های دیگر الهام گیرد. تجسم فضایی شهرسازی اولیه رومیان ترکیبی بود از شهرسازی اتروسکی و یونانی . تا زمان سلطه ی سیاسی – فرهنگی اتروسک ها بر روم، شهرهای احداث شده دارای بافت ارگانیک بوده و قانونمندی خاصی را القا نمی کردند ولی از زمان آشنایی بیشتر با فرهنگ هلنیستی چنان مجذوب این فرهنگ شدند که از جانشینان اسکندر الهام گرفته و ایجاد استقرار شهرهای یونانی وار شبه نظامی ( مانند اسکندریه، انطاکیه و .... ) را بزرگترین سرمشق خود قرار دادند.شهرسازی اصلی این تمدن با ایجاد مهاجرنشین های رومی در ایتالیا آغاز شد و در اروپا و سواحل مدیترانه د رشرق و جنوب بسط یافت. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)تضاد بارز میان رشد ارگانیک و بی نظم شهر رم و نظم رسمی بسیاری از شهرهای کوچکتر رومی حتی از اختلاف میان آتن و شهرهای طراحی شده متعدد یونان بعد از عهد هیپوداموس بارزتر است. این امر، یکی به دلیل وسعت و جمعیت بیش از حد رم – جمعیت شهر در قرن دوم میلادی حداقل 1200000 نفر تخمین زده شده است. و همچنین پیچیدگی ارتباط ساختمانهای آن بوده و تا حدی نیز به علت سادگی طرحهای مورد نظر مهندسان رومی برای شهرهای طراحی شده و کوچکتر می باشد.احتمالاً رم اعجاب انگیزترین و پیچیده ترین ترکیب شهری دوره باستان بوده است. اما قبل از توصیف بعضی جنبه های مهم آن، اصول و روشهای کلی شهرسازی رومی می بایستی مورد بررسی قرار گیرد. رومیان به منظور اعمال حاکمیت و حفظ آن در پهنه چنین امپراتوری وسیعی، هزاران اردوگاه نظامی محصور بنام کستراcastra را بنا نهادند. بسیاری از این اردوگاه ها تنها به عنوان مرکز موقعیت پشتیبانی عملیات نظامی در مناطق عمل می نمودند. این اردوگاه ها که میبایستی در کوتاه ترین مدت بهره برداری قرار گیرند دقیقاً براساس قواعد عملی ساختن کسترا بنا می شدند. کستراها بدون استثناء براساس طرحی شطرنجی که حصار دفاعی مربعی شکل پیرامون آن نیز ار پیش تعیین شده بود بنا می شدند هرچند اکثر کستراها تنها اردوگاههای موقعتی بودند، تعداد زیادی از آنها اساس شهرهای پایداری را بوجود آوردند. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387) الگوی رسومی را که در ساخت یک اردوگاه و بعدها یک شهر رومی به کار می رفت، در موارد زیر خلاصه می کند:
1- انتخاب محل بوسیله ی علامتگذاری.
2- مشخص کردن محدوده ی شهر و تقسیم بندی آن.
3- مشخص کردن جهت جغرافیایی شهر و احداث خیابان شرقی – غربی آن.
4- واگذاری شهر به خدایان جهت حمایت و نگهداری از آن، به وسیله مراسم افتتاح
5- احداث یک مذبح گرد در محل نقاطع دو محور اصلی برای ایجاد رابطه با دنیای زیر زمینی.
اردوگاه های رومی بیش از آنکه جنبه ی دفاعی داشته باشند، برای تدارک حمله ایجاد شده بودند. این اردوگاهها، پایگاه تجهیزات و ستاد ارتش و لژیون هایی بودند که تا حد زیادی حیات آنها مستلزم حرکت بود. بنابراین دسترسی مناسب به راه های مهم منطقه – ای یکی از ضوابط مکان یابی آنها محسوس می شد و به این دلیل رومی ها محل تلقی جاده ها و گذررودخانه ها را برای ایجاد اردوگاههای نظامی خود انتخاب می کردند. (تاریخ شهر .ج پاکزاد1389 )
علاوه براین شهرهای بسیار دیگری نیز برای نیل به مقاصد اقتصادی و سیاسی بنیانگذاری شدند.همه ی اسکانهای شهری پایدار، چه کسترا و چه شهرهائی که از منشائی خاص سرچشمه گرفته بودند، بطور همانند دارای طرحهای استاندارد و ساده بودند. ونتاسیلوریوم ventasilurum یک شهر رومی بریتانیائی و تیمگادtimgad در شمال آفریقا نمونه های خوبی هستند. نحوه توسعه بلوکهای مسکونی آنها متفاوت است. شکل شهر معمولاً مربع یا مستطیل بوده و در داخل این محوطه دو خیابان اصلی متقاطع ساخت خیابانها را پایه ریزی می کند. دکومانوس decumaanus که از وسط شهر گذشته و کاردوcardo که معمولاً دکومانوس را بطور عمود قطع می نماید و تنها در جهت یک ضلع امتداد دارد. در نقطه ی تلاقی آنها مکانی برای تعبیه یک یادگار مقدس ایجاد می گردید. این مکان محل مطلوبی برای ایجاد میدان عمومی و یا فوروم بود که ترکیبی از فضای قدسی اکروپولیس و آگورای دنیوی به شمار می آمد. گرچه اصول استقرار شهر بریک ریشه مذهبی استوار بود اما طرح شطرنجی و عوارض زمین. یا چیزهایی که قبلاً احداث شده بود، در تغییر طرح شهر مؤثر واقع می شد تا طرح با واقعیات عینی بخواند. خیابانهای فرعی طرح شطرنجی را کامل کرده و بلوکهای ساختمانی معروف به اینوسولا را بوجود میاورند. منطقه فوروم رومی مشابه آگورای یونانی – معمولاً بریکی از زوایای ایجاد شده در تقاطع دکومانوس و کاردو قرار دارد.در بعضی از موارد بعلت تجهیزات قوی امپراتوری در مرزها، حصار حذف می شدند، اما بعدها در ادوار پرآشوب تاریخ لزوم وجود این حصارها پیرامون شهر ثابت.رومیان این نکته را خوب میدانستند که حفظ حاکمیت در مناطق جدید تنها توسط نیروی نظامی ممکن است به جنگهای چریکی مداوم منجر شده و سبب ممانعت لشکرها از انجام وظیفه اصلی خود که گسترش و حفظ مرزهای امپراتوری است، گردد و نیز به زیان توسعه تجارت می باشد. بنابراین لازم بود که مردم بومی را با دادن امتیازاتی به نظام امپراتوری جذب کنند. کولینگوود می گوید که این امر با برابر دانستن رومی شدن با شهری شدن انجام شد. مراکز قبایل که مجتمع دهکده های ناهنجاری بیش نبودند، به شهرهای رومی با موقعیتهای مختلفی بدل شدند. از رهبران قبایل که هریک رغبتی متفاوت داشتند بمنظور بهره گیری از فرهنگ شهری و شرکت در آینده تجاری روم دعوت شد. شهرهای دیگری نیز برای مقاصد اقتصادی و سیاسی بنیانگذاری شدند، جمعیت این شهرها را سپاهان بازنشسته و یا مهاجران شهر روم و سایر شهرهای قدیمی تر تشکیل می دادند. مهمترین شهرهای امپراتوری توسط شبکه بی نظیر جاده های اصلی که ارتباطات استراتژیک نظامی و اقتصادی را تسهیل می نمود و به هم مرتبط بودند. شهرهای کم اهمیت تر توسط جاده های فرعی به این سیستم مرتبط شده بودند. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387)
سه گروه اصلی شهرهای امپراتوری روم عبارت بودند از: کلنیا colonioaاسکانهای نوبنیاد و یا شهرهای بومی که با روم متح شده و از موقعیت و مزایای کاملاً رومی بهره ور بودند، میونیسپاmunicipia – مراکز قبیله ای مهم که موقعیتی رسمی بدان تقویض می شد اما ساکنین آنها تنها نیمه شهروند رومی محسوب می شدند و سیویتاتس civitates– مراکز تجاری و اداری قبایل محلی که به شکل رومی درآمده بودند. در پهنه امپراتوری مقام و موقعیت یک شهر لزوماً در وسعت آن متحلی نبود. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387)
لانچنانی می گوید که رم هفت بار و توسط هفت دیوار محصور گشته است، توسط اولین پادشاه، سپس سرویوس تولیوس، آرلیان، هونوریوس، لیوی چهارم، اوربن هشتم، بالاخره توسط دولت ایتالیا اولین حصارها بدون تپه پالاتین کشیده شد. دیوار دوم که منسوب به سرویس تولیوس هست در سال 550 . ق. م. ساخته شد. براساس گفته کارکوپینو دیوار ریپابلیک مربوط به دو قرن بعد بوده و طی سالهای 378 تا 352 ساخته شده و چنانکه تشریح شد از نیاز به سیستم دفاعی به تدریج کاسته شده و تا 650 سال بعد به سیستمی جدید نیازی نبود.
دیوار آرلین بین سالهای 272 تا 280 میلادی و در پاسخ به حمله بربرها در سال 271 میلادی ساخته شد. این دیوار که 2/1 11 مایل طول داشت، منطقه ای به وسعت 3/1 5 مایل مربع را در خود جای داده و به فضائی به عرض 62 فوت نیازمند بود – 16 فوت برای جاده کمربندی داخلی، 13 فوت برای دیوار و 33 فوت برای حوزه استحفاظی خالی بیرونیف این دیوار در فواصل صدفوتی رومی ( 32 یارد ) دارای برجهای پیش آمده ای بود که پس از بازسازی این حصار توسط هونوریوس در سال 402 میلادی مجموعاً بالغ بر 381 برج می باشد. دیوار آرلین به دور تمامی شهر کشیده نشده بود بلکه به گفته لانچانی محدود گمرکی موجود – حصار گمرکی که شهر را از مناطق مجاور و خارج شهر جدا می نمود – را دنبال می کرد. یک ششم این حصار بویسله ویژگیهای طبیعی و عملیات سنگین مهندسی از جمله ایجاد دیوارهای مایل، توسعه شیب تپه، دیوار، اردوگاه پراتورین و طول آبرسانهای مارسیان و کلادیان ایجاد شده بود. در جاهائیکه این حصار نیاز به تقویت داشت، آرلین از منطقه ای به وسعت 80 آکر که در مالکیت خصوصی بود سلب مالکیت نمود و این منطقه را که شامل تعدادزیادی از خانه، دیوار باغات و مقایر بود یا تخریب نمود و یا با تجهیزات دفاعی ترکیب نمود. حصارهای بعدی رم تا قرن نوزدهم همگی از خطوط اصلی دیوار آرلین پیروی می کنند. (تاریخ شکل شهر ج موریس1387)
برج وباروها در ابتدا دارای برج نبودند و در آن هایی که برج داشتند نیز، برج ها کوچک بود. البته از قرن سوم قبل از میلاد برای تقویت باروها و ایجاد محلی برای فلاخن ها با الهام از مهندسی رزمی یونانی برج ها بزرگتر شدند. در دوره امپراطوری شکل مربع برج ها به تدریج به نیم دایره شد و بسته به شرایط توپوگرافیک و نیاز، فاصله بین برج ها را تعیین می کردند. در واقع در این دوره هنوز فاصله یکسانی میان برج ها وجود نداشت ولی بعدها فاصله میان آنها یکسان در نظر گرفته شد. به عنوان مثال فاصله برج ها به حدود 60/29 متر ( یا صدفوت رومی ) منحصر شد. نوع ساخت این بارو نیز از یونانی ها الگوبرداری شده بود. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)
تیمگاددر سال 100 میلادی توسط امپراتور تراجان و بمنظور اسکان بازنشستگان لشکر سوم که در قلعه نظامی مجاور، لمیایسیس اردوزده بودند، ساخته شد. شهر ابتدا تقریباً مربع شکل و یا اضلاعی بطول تقریبی 380 یارد و مساخت تقریبی 30 آکر ساخته شد ( شکل 21-3 ). پس از آن مناطقی بخصوص در جهت غربی شهر بدان افزوده شد. شهر دارای بافت شطرنجی غیر قابل انعطافی بوده و یازده خیابان متقاطع در دو جهت مختلف بلوکهای مربع شکلی بنام اینوسلا به ابعاد 23×23یارد به وجود آورده بودند. در بدو امر شهر دارای 4 دروازه بوده است که تا کنون تنها سه دروازه آن بازسازی شده است.هم فورم با ابعاد 160 در 145 فوت و هم تأثیر چند اینسولا را اشغال نموده و سایر ساختمانهای عمومی هریک، تنها یک اینسولا insulae را اشغال می کردند. خیابانهای اصلی تعریض شده و در طرفین آنها ستونهائی وجود داشت و بخوبی مفروش ده و آبهای سطحی آنها جمع آوری می گردید. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387)
شهرهای قرون وسطای اروپا ( قرن 11 الی 15 ) براساس منشاء پیدایش آنها به پنج گروه کلی دسته بندی می شوند. سه گروه از این پنج گروه شهرهائی هستند که بطور طبیعی رشد کرده اند:
1- شهرهای رومی مبداء – هم آنن دسته از این شهرهاست که موقعیت شهری خود را علی رغم کاهش وسعت طی قرون وسطی حفظ نمودند، و هم آن دسته از شهرها که پس از سقوط امپراتوری متروک شده، اما دوباره در مکان قدیمی حیاتی تازه یافتند.
2- باروهایی که نخست به عنوان پایگاههای نظامی بنا شده و سپس عملکردی تجاری یافتند.
شهرهای تجاری که مهم ترین نقش را ایجاد و توسعه ی فرهنگ شهری و شهروندی ایجاد نموده اند، از نظر تعداد نیز بیشترین نوع شهرهای اروپا ( به ویژه اروپای مرکزی ) را تشکیل داده اند. این اجتماعات مستقل قرون وسطایی از لحاظ تشکیلاتی شباهت زیادی با دولتشهر یونانی داشتند.
3- شهرهائی که در اثر رشد طبیعی روستاها بوجود آمدند. سایر گروهها، نوشهرهائی هستند که در یک برهه خاص زمانی بصورتی رسمی احداث شده اند. این نوشهرها گاه طبق طرح از پیش تعیین شده ای شکل یافته اند و گاه نیز بدون طرح پیشین بنا شده اند.
4- باستیدهاbastides) (که در فرانسه، انگلیس و ولز هستند.
5- شهرهای احداثی که بطور کلی در سرتاسر اروپا پراکنده هستند. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387)
در قرن دهم و یازدهم میلادی ثبات سیاسی و احیاء روابط تجاری، حیاتی مجدد به بسیاری از شهرهای رومی بخشید، و پادگانهای نظامی به شهرهای تجاری تبدیل شدند و بدین ترتیب سیر تاریخی تحول روستا به شهر آغاز بدن گرفت. هرچند در قرون وسطی نوشهرهایی در اروپا ایجاد شدند اما ایجاد این نوشهرها در آغاز و پایان این دوره کمتر بود. درحالیکه در طول قرن سیزدهم این حرکت از شدت بیشتری برخوردار بوده است.هرچند که در قرون وسطی نیز همچون سایر دوره های تاریخی، اختلافی دوبعدی میان شهرهای بارشد طبیعی و شهرهای طراحی شده وجود داشت، اما دیگر تکیک شهرها به دو گروه مطلق فوق تنها براساس نقشه آنها امری محال بود. بافت شبکه دسترسی اکثر شهرهای بازسازی شده رومی و بسیاری از شهرهای رومی که در دوران سیاه به حیات خود ادامه دادند، به یک اندازه تحت تأثیر هر دو عامل طرح شطرنجی نخستین و فرایند رشد طبیعی قرار گرفته بودند. همچنین بسیاری از نوشهرهای قرون وسطی که براساس طرح قبلی شکل گرفته بودند دچار تحولات و توسعه ای غیر قابل کنترل شدند. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387)
گونه بندی شهرهای قرون وسطایی از دیدگاه پاکزاد
در مجموع می توان انواع شهرهای قرون وسطایی را به ترتیب زیر گونه بندی نمود.
1- شهرهای رومی سایق
2- شهرهای به اصطلاح اسقف نشین و یا حکومتی.
3- باستیدها یا شهرهایی که در کنار قلعه های نظامی برای سرکوب اهالی بومی ( مثلاً در ویلز و نورماندی ) ایجاد می شد.
4- شهرهای مهاجر نشین که شوالیه های توتونی در اروپای شرقی ایجاد کردند.
5- شهرهای تجاری.
در توضیح این شهرها می توان گفت:
1- شهرهای رومی سابق که تجدید حیات شده اند.
2- ساخت قلعه حکومتی و حتی قبل از آن بسیاری از اماکن مذهبی مسیحیت که در دوران رومی ها ساخته شده بودند، انواد دیگری از آبایدی را به وجود آورده بودند که به مرور زمان تبدیل به شهر شدند:
الف- شهرهای به اصلاح اسقف نشین.
ب- شهرهایی که در کنار قلعه یا کاخ های حکومتی شکل گرگفته بودند.
در قرن یازدهم که تشکیلات کلیسای کاتولیک به یک فئودال بزرگ در سطح اروپا تبدیل شده بود، نیازهای اداری – مذهبی کلیسا، احداث کلیسای جامع، ساختمان تعمیدگاه، دیر یا صومعه، کاخی برای اسقف، بیمارستان، برج ناقوس مجزا و گورستان نیز در شهر ایجاد شده، دیگر عناصر شهری و منظر شهری را تحت تأثیر شدید خود قرار داد.
تا قرن یازدهم میلادی اسقف ها مهمترین و اثر گذارترین حامی و رهبر شهر بودند. ولی از قرن یازدهم به بعد، با اعتماد به نفس روز افزونی که شهروندان شهرهای اروپایی پیدا نمودند، تضادی میان منافع شهروندان با تشکیلات کلیسا ایجاد شد که بتدریج باعث تبدیل شدن برخی از این شهرهای اسقف نشین به شهرهای تجاری گردید.
ب: نوع دیگر از نقطه بندی شهرهای اروپایی، قلعه های حکومتی ای بود که توسط دولت مرکزی ( شاه ) در مقابل تشکیلات کلیسایی با فئودال های محلی احداث شده بودند. البته برخی از شهرهای اسقف نشین نیز به خاطر قدرت یافتن حکومت های پادشاهی نیز به قلعه های شاهی تغییر شکل یافتند. شهرهای راونا، پاویا، تورین، در ایتالیا و کلن دوران سلسله های مرووینگین / کارولنژی در آلمان نمونه ای از تغییر و تبدیل شهرهای اسقف نشین به شهرهای حکومتی / درباره قرون اولیه بودند.
وجود قلعه در دوران ناامنی شدید قرون وسطایی موهبتی بزرگ برای شهرنشینی و اسکان به حساب می آمد. به همین علت برخی از پیله وران ( تجار دوره گرد ) و پیشه وران در اطراف قلعه جمع شده و شروع به زندگی نمودند. البته با گذشت زمان، قلعه محدودیت های فراوانی برای گسترش شهر و شهروندی ایجاد نمود و احساس امنیت اولیه را به ضد خود تبدیل نمود. بنابراین در بسیاری نقاط شهرنشینان مجبور به جابجایی محل اسکان خود شدند. بسیاری از شهرهای قلعه ای اروپا نتوانستند به عمر خود ادامه دهند و تا قرن یازده میلادی تعداد بسیاری از آنها متروک گردیدند. تنها در مواردی که ساکنین قلعه شهروندان نقشی مکمل هم بازی می کردند، پیوستگی قضایی شهر ادامه یافت.
شکل شهرهای هم جوار قلعه متأثر از دو گونه قلعه بود:
الف – قلعه در قله ی تپه یا خط الرأس تپه ها قرار داشت که در این حالت شهرها در دامنه تپه قرار می گرفتند.
ب – قلعه توسط مرداب، رودخانه یا دریاچه محصور شده و شهر یا به صورت هم سطح یا با ایجاد تپه ای مصنوعی کمی بالاتر ساخته شده است.
بدیهی است که در هر دو مورد شهر نمی بایستی محدودیتی برای دفاع ایجاد نماید، مثلاً قلعه نیازمند دید کافی به اطراف، امکان پرتاب تیر و آزادی عمل در دفاع و ضد حمله بود. به همین خاطر قلعه ها اکثراً در کنار شهر و به صورت استحکاماتی منزوی یا به صورت دژی که بعدها در باروی شهر ادغام می گردید ساخته می شدند. رابطه بین این استحکامات و شهر از یک سو باعث تقویت یکدیگر شده ولی از دیگر سو وابستگی به یکدیگر را نیز به وجود می آورد.
در شهرهای همجوار قلعه عنصر مسلط بر فضا و سیلوئت شهر بود. در دوران قرون وسطی بسیاری از شهرهای مجاور قلعه ساکنین خود را از دست دادند. و تنها در جاهایی به زندگی خود ادامه دادند که تغییرات ناشی از شرایط جدید ضعیف تر از آن بود که شالوده ی آنها را به هم ریزد شهر کرکسان در فرانسه نمونه ای از اینگونه شهرهاست. (Mueller, 1992, B.2: 332).
3- باستیدها: نوع دیگری از شهرها که در زمان اشغال ولز توسط انگلیسی ها از یک سو و از دیگر سو در شمال غربی فرانسه و در اثر جنگ های صد ساله میان فرانسه و انگلستان به منصه ظهور رسید، باستیدها یا پادگان های نظامی ( شبیه به کاستراهای رومی ) بودند که توسط داوطلبان یا اعوان و انصار پادشاه برای محافظت از منطقه احداث می شد. سه اصل اساسی که طراحی همه ی باستیدها براساس آن استوار بوده عبارت بودند از:
اول، این شهرها براساس فرم های از پیش طراحی شده شکل می گرفتند،
دوم سیستم شطرنجی تقسیم اراضی اساس یافت آنها را تشکیل می داد.
سوم آنکه انگیزه ی اصلی برای سکونت در یک باستید، واگذاری یک قطعه زمین مسکونی در داخل شهر و یک قطعه زمین مزروعی در خارج شهر و سایر امتیازات اقتصادی بوده است – حداکثر قریب به اتفاق باستیدها توسط حکام مرکزی و به منظور اعمال حاکمیت برمناطق فتنه خیز و یا گسترش حدود حاکمیت خود بنا شده است مانند کینگستن – اپول هول Kingston upon hull، فلینتflint، ردلانredlin و ابری توبس (ج موریس، 1368 : 131 ).
4- مهاجرنشین های توتونی. این شهرهای مهاجر نشین آلمانی ( ولی در واقع توتونی ) با تشویق شاهان لهستانی و بوهمی ( چک و اسکواکی امروزین ) برای رشد صنعت و تجارت در آن مناطق عقب افتاده یا خالی از سکنه احداث شدند. از آنجا که پادشاهان لهستانی به این مهاجرنشین ها اجازه ی رشد سریع نمی دادند، در ابتدا، کشاورزان و سرف های لهستانی اجازه ی ورود به این مجموعه را نداشتند و در صورت لزوم مهاجر نشینی جدیدی احداث می شد. بدین ترتیب ده ها شهر مهاجرنشین در مناطق لهستان و چک و اسلواکی بوجود آمد (Braunfels, 1979: 245- 46).
این گونه از مهاجرنشین ها دارای شبکه ای شطرنجی و بلوک ها و قطعات نسبتاً یکسان بودند. یکی از نمونه های اینگونه مهاجر نشینی شهر کراکاو در لهستان می باشد.
5- شهرهای تجاری: علاوه بر انواع شهرهای فوق، نوع دیگری از شهر نیز در اروپا شروع به شکل گیری نمود که این شهرهای تجاری می نامند.
شهرهای تجاری که مهم ترین نقش را ایجاد و توسعه ی فرهنگ شهری و شهروندی ایجاد نموده اند، از نظر تعداد نیز بیشترین نوع شهرهای اروپا ( به ویژه اروپای مرکزی ) را تشکیل داده اند. این اجتماعات مستقل قرون وسطایی از لحاظ تشکیلاتی شباهت زیادی با دولتشهر یونانی داشتند. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)
از میان بزرگترین ده شهر انگلیس که از آمار مالیات سرانه سال 1377 بدست آمده، تنها بستن از یک سیستم کامل دفاعی بی بهره بوده که در این یک مورد نیز خندقی پیرامون شهر وجود داشته است. از میان 40 شهر بزرگ انگلیس تنها سه شهر فاقد تدابیر دفاعی پوده اند. حصار شهر تنها هنگامی مورد نیاز بو که سرمایه موجود در اسکانی شهری محتاج به حراست باشد. تفاوت عمده بین سیستم دفاعی شهرهای انگلیس و شهرهای اروپا وجود دارد. در قرن چهاردهم میلادی به علت صلح و آرامش حاکم برجزیره از اهمیت حصار دفاعی شهرهای انگلیس به شدت کاسته شد. در نتیجه، از آن پس حصار تنها به عنوان مانعی برای اخذ کمرکات محسوب می شد و با اخذ حقوق گمرکی از کلیه کالاهائی که از دروازه های شهر می گذشتند. منافع تجاری شهروندان حفظ می شد نرویچ نمونه ای از این کاهش اهمیت نظامی است. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387)
اما در قاره اروپا حصار علاوه برآنکه به عنوان حصار گمرکی مورد استفاده بود، همچنان عملکرد اصلی نظامی خود را حفظ نمود.حصار شهر در دوره رنسانس بسیار پیچیده شده و مخارج هنگفتی را در برداشت تا حدی که حصار شهر بصورت مهمترین عامل تعیین کننده فرم شهری در آمد.شیوه دفاعی ایجاد حصاری پیرامون شهر، نسبت به شیوه احداث یک قلعه، نه تنها از قدمت بیشتری برخوردار است، بلکه عمومیت بیشتری نیز دارد. در حالیکه قلعه منفرد نمای برای مبارزه بوده، حصار پیرامون شهر، حقوق شهروندان و منافع گروهی آنها را یاد آور می شد، و بدین ترتیب شهروندان سهم خود در دفاع را امتیازی در حد وظیفه دانسته و شهرهای بازبا اشتیاق تمام تقاضای ایجاد حصار نموده و به گرمی از حق حفاظت خود به وسیله حصار استقبال می کردند. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387)
شهرهای با رشد طبیعیبطور کلی می توان گفت که سازندگان شهرهای قرون وسطی پیش – فرض خاص در مورد فرم و کلیت شهر نداشته اند. علی رغم آنکه در آغاز سده های میانه شهرها نادر و پراکنده بودند این واقعیت همچنان پا برجاست که تمامی اسکانهائی که بعداً به شهر تبدیل شدند و در سده های یازده و دوازده شکل گرفتند. این اسکانها یا آثار باقیمانده از شهرهای رومی بودند که حیاتی مجدد می یافتند و یا قلعه هائی بودند که در قرن نهم بصورت پایگاههای محصوری ساخته شده و بعدها عملکرد تجاری نیز یافتند و یا دوباره اسکانهائی روستائی براساس اقتصادی کشاورزی بودند که از امکانات جغرافیائی محل بهره برداری و از روستا به شهر مبدل شدند. این شهرها، شهرهای با رشد ارگانیک اروپا می باشند که جز در بعضی نقاط که شهرهای طراحی شده از اکثریتی برخوردار است، اکثریت قریب به اتفاق شهرهای قرون وسطای اروپا را بخصوص در اروپای مرکزی و در شرق الب تشکیل می دهندو
شهر قرون وسطی نتیجه ارتباط میان شش جنبه می باشد: ساخت اقتصادی ( صنایع دستی، تجارت )، ساخت اجتماعی ( صنعت گران، بازرگانان، روحانیون، اشراف )، ساخت کالبدی ( طرح شهر، ساختمانهای عمومی، حصار ها)، موقعیت قانونی ( قانون اساسی ، دستگاههای حقوقی، محلات )، موقعیت جغرافیائی ( اراضی، آبراهها، پل، ایستگاهها، محله های بارگیری ) و حیات سیاسی.
مهم ترین عوامل تعیین کننده فرم شهرهای ارگانیک در انگلیس و بطور کلی در سرتاسر اروپا، محدوده های مالکیت و راههای ارتباطی بوده است. این دو عامل مصنوع به همراه محدودیتهای طبیعی عوارض زمین عملاً فرم شهرهای ارگانیک را تعیین کرده اند. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387)
نوشهرهاآن دسته از شهرهای قرون وسطی که در لحظه ای از زمان با موقعیت کاملاً شهری پا به عرصه وجود گذارده اند خود به دو دسته تقسیم می شوند. تعیین شده ساخته می شدند و دوم انواع شهرهای نوبنیاد که تنها بخش کوچکی از آنها براساس طراحی قبلی بنا می شدند. متأسفانه لغت باستید توسط مورخین شهری چندی بطور عام برای همه نوشهرهای قرون وسطی بکار رفته است. چنین استفاده ناصحیحی از لغتی معتبر و با ارزش یا سبب القای این فکر می شود که تمامی نوشهرهای قرون وسطایی در تمامی کشورهای اروپائی « باستید » بوده اند و یا سبب ایجاد این شبه می شود که تنها نوشهرهای قرون وسطی آن تعداد محدود باسیتد در چند کشور خاص هستند. پروفسور برسفورد در کتاب « نوشهرهای قرون وسطی » از لغت باستید برای شهرهای فرانسه و نوشهرها و یا شهرهای نوبنیاد در انگلیس و ولز استفاده می کند.یک تعریف مناسب تر برای « باستید » آن است که تمامی نوشهرهائی که در قرن سیزدهم در فرانسه و بخصوص در قسمت جنوب غربی آن توسط فرانسویان بطور کلی توسط ادوارد اول بطور اخص بنا شده و همچنین شهرهائی که ادوارد اول در انگلیس و ولزبنا نموده است « باستید » نامیده شود.شهر نوبنیاد به تمامی نوشهرهای دیگر قرون وسطی چه با طرحی از پیش تعیین شده باشند و یا نباشند و یا نباشند اطلاق میشود. (تاریخ شکل شهر ج موریس 1389)
هرچند در باستیدهای فرانسه، انگلیس و ولز ویژگیهای مشترک بسیار یم توان یافت، اما با این همه تفاوتهای مهم چندی در فرم و عملکرد این باستیدها وجود دارد که سبب تمایز ویژگیهای ملی هریک می شود. سه اصل اساسی که طراحی همه باستیدها براساس آن استوار بوده عبارتند بودند از: نخست، نوشهرها براساس فرمهای از پیش طراحی شده شکل می گرفتند، دوم سیستم شطرنجی تقسیم اراضی اساس یافت آنها را تشکیل می داد، و بالاخره آنکه انگیزه اصلی برای سکونت در یک باستید، واگذاری یک قطعه زمین مسکونی در داخل شهر و یک قطعه زمین مزروعی در خارج از شهر و سایر امتیازات اقتصادی بوده است.با اینهمه این اصول می بایستی تعریف شود. همه باستیدها در محلهای جدید ساخته نشده اند بلکه بسیاری از آنها در محل روستاهای موجود با طرح توسعه ای از پیش تعیین شده ایجاد شند. هرچند براساس تعریف، شبکه شطرنجی خیابان و قطعات مستطیل شکل مسکونی در تمامی باستیدها می بایستی وجود داشته باشد، با اینهمه نقشه ای استاندارد وجود نداشته و در موارد بسیاری شبکه شطرنجی تغییر شکل داده و یا تنها در بخشی از شهر مورد استفاده قرار گرفته است. استفاده از شبکه شطرنجی در اینجا نیز، چون نمونه هایی بسیار دیگری در طول تاریخ تنها به علت سهولت کار و به عنوان سریعترین و مناسب ترین شیوه و پیاده نمودن شهر در مکانی جدید بکار رفته است. واگذاری زمینهای مزروعی خارج از شهر از آن جهت که باستیدها نیز چون همه شهرهای اوایل قرون وسطی اساساً جوامعی کشاورزی بودند امری اساسی و لازم بود و تنها بخش کوچکی از جمعیت این شهرها بصورت تخصصی به حرف غیر کشاورزی اشتغال داشتند.اکثریت قریب به اتفاق باستیدها توسط حکام مرکزی و بمنظور اعمال حاکمیت برمناطق فتنه خیز و یا گسترش حدود حاکمیت خود بنا شده است. معمولاً حکام مرکزی مخارج ساختن حصار شهر را برعهده داشته و از بدو امر در اکثر باستیدها حضور داشته و نحوه اجرای بافت شهر را تحت نظارت خود می نمودند، آنها در مقابل کسب مقام ارزشمند یک شهروند آزاد و امتیازات دیگر، به خدمت نیمه وقت ارتش در می آمدند.علاوه براهمیت باستیدها به عنوان یک پادگان نظامی محصور باستیدهای فرانسه همچنین منبع اصلی تولیدات کشاورزی و مرکز تجاری و بازار محلی محسوب می شدند و از طرف دیگر باستیدهای ولز به عنوان پایگاه های تسخیر ناپذیر نظامی عمل نموده و عملکرد تجاری آنها در درجه دوم اهمیت قرار داشت، هرچند باستیدهای فرانسه و دونمونه انگلیسی، وینچلی و کینگستون – آپون – هول در عین حالیکه عملکردی نظامی داشتند، بدون بنای هیچ قلعهای در درون شهر بناشده بودند(تاریخ شکل شهر ج موریس 1389)
اصول کلی چندی رد طراحی باستیدهای فرانسه رعایت می شد که ازجهاتی چند، وجه تمایز این باستیدها با مشابه ولزی خود بودند. تا حد ممکن، یک منطقه مربع به مستطیل شکل که بوسیله یک حصار دفاعی محصور شده بود، به قطعات مسکونی منظم و یک اندازه ای تقسیم می شد. هرچند که این شیوه معمول طراحی بود، باستیدهایی به همه گونه شکلهای عجیب و غریب دیده می شد، برای مثال شهر سووتره دگوینه تقریباً شبیه یک گلابی بود. بدون استثناء همه باستیدها بوسیله حصار خندقی حفاظت می شدند، اما برخلاف شیوه معمول درولز، تنها در موارد اندکی قلعه ای در درون شهر به چشم می خورد. معمولاً مؤسس شهر تنها زمین لازم را فراهم آورده و سیستم دفاعی آنرا بنا می نمود و ساکنین شهر خود به صورت انفرادی مسئول بنای مسکن خود و بصورت جمعی مسئول بنای دو ساختمان اصلی و عمومی شهر یعنی، عمارت شهرداری و کلیسا بودند. معمولاً عمارت شهرداری بصورت ساختمان دو طبقه ای بنا می شد که طبقه همکف آن بصورت بازاری عمل می نمود. این عمارت معمولاً در میدان اصلی شهر و در محل تلاقی خیابانهای اصلی شهرک به دروازه های ورودی ختم می شد، قرار داشت. در اطراف میدان اصلی شهر، خیابانها در زیر طاقی که برروی طبقات همکف زده شده بود قرار داشتند. کلیسا که معمولاً آنقد رمستحکم بنا می شد تا به عنوان یک دژ درونی در مواقع اضطراری عمل نماید، در کنار یک میدان مجزا اما مجاور میدان اصلی شهر واقع شده بود. (تاریخ شکل شهر ج موریس 1389)
تنها دو باستید در انگلیس ساخته شدند، وینچلسی و کینگستون اپون – هول. هر دوی این شهرها جانشین بندری بوده و سرنوشت آینده آنها تفاوت جالبی را به نمایش گذارده است. با از میان رفتن علت وجودی وینچلسی این شهر از میان برداشته شد، در حالیکه شهر هول با موفقیت همراه بوده و حتی امروز نیز چنین بنظر می رسد که به عنوان بندری مهم در ساحل شرقی و مرکزی صنعتی، توسعه بیشتری برای آن رقم زده شده است. شهرسالیزبری و با نئوساروم که حدود نیم قرن قبل از این دو شهر بنا شده اکنون جز، باستیدها محسوب نشده و شرح آن نیز به عنوان یک شهر نوبنیاد آمده است.
باستید های ولزهدف اولیه ایجاد این باستیدهایی که در ولز بنا شده، دارای قسمتی متصل به شهر بود که پایگاه یک گردان دائمی نظامی محسوب می شد. وجه تمایز این مورد بانمونه های فرانسوی آن در این است که در فرانسه عملکرد نظامی شهر به خدمت نظامی نیمه وقت شهروندان محدودمی شدوبه تمامی باستیدهاموقعیت مدنی اعطاءشده و مسئولین قلعهها به مقام شهرداری شهر منصوب می شدند.بجز دو مورد استثنائی هر ده باستیدی که در ولزبنا شده بوددر نقاط مهم استراتژیکی در ساحل دریاقرار گرفته بودند و آبراهای قابل کشتیرانی و نقاط تردد کلیدی رودخانها راکنترل مینمودند(تاریخ شکل شهر ج موریس 1389)
برج و بارو و دروازه ها عناصر حاکم برحس و حال شهرهای قرون وسطایی بودند. تضاد موجود میان طبیعت بیکران و شهر محصور، بیش از هرچیز خود را در برج و باروی شهر به رخ می کشد. از آنجایی که شهروندان همواره مجبور به دفاع از شهر خود بودند، بخش مهمی از درآمد شهر را صرف احداث یا نگهداری و مرمت برج و باروهای شهر خود می کردند. استحکامات شهر به نوعی نشانه ای از قدرت مالی و استقلال شهروندان نیز محسوب می شد و تخریب باروها به معنای از دست رفتن آزادی شهر بود.البته باروی شهر محدوده ی زندگی شهروندی را نیز تعیین و محدود می کرد. با رشد سریع جمعیت کمبود جابه تراکم زیاد شهر می انجامید و شهرنشینان مجبور بودند تا بارویی بزرگتر گرد شهر خود احداث نمایند یا به بیرون شهر رخنه کرده و شهر محصور جدیدی را در حومه ی شهر ایجاد نمایند. شهر هیلدسهایم نمونه ی خوبی از راه حل دوم می باشد.در دوره اولیه قرون وسطی، ابتدا با احداث خاکریز و خندق و باروهای چوبین ساکنین از سکونتگاهشان محافظت می کردند. ولی نیاز به باروهای مستحکم، روش استفاده از مصالح سنگ و آجر را حتی زودتر در خانه سازی، در برج و باروی شهر به کرسی نشاند. در دوران میانی قرون وسطی که ما با بیشترین احداث شهرها روبرو هستیم، این فناوری نیز به اوج خود رسید. الگوی اصلی روش باروسازی در اروپای قرون وسطی، ملهم از روش ساخت دیوارهای قلعه ی فئودالی موجود است.مسیر باروها، یا از توپوگرافی محل تبعیت می کرد و یا در دشت های پست و هموار، سعی می شد فرمی انتخاب شود که قادر به محافظت از حداکثر مساحت زمین، یا حداقل طول بارو باشد. به همین خاطر شکل شبه دایره و مربع، رایج ترین اشکال باروکشی در دشت های هموار بود.ارتفاع و ضخامت بارو، بستگی به نوع مصالح مصرفی و قدرت مالی شهر داشت. مصالح مصرفی در جنوب اروپا غالباً سنگ لاشه بود، و در شمال و شرق اروپا از آجر استفاده می شد(تاریخ شهر ج پاکزاد1389)
نقش اصلی برج ها در رابطه در وهله ی اول موارد زیر بوده است.
1- تقویت سازه ای باروی شهر ( نقشی شبیه به پشت بندهای یاد شده ).
2- حفاظت از نقاط حساس، مانند دروازه ها، پل ها، بندرگاه ها، آسیاب ها، بندها و یا نقاط کورپیرامون شهر.
3- امکان دفاع بهتر از باروها. به خاطر جلوزدگی برج ها در دیواره ی بارو، تیراندازی به مهاجمین پای دیوار نیز امکان پذیر می شد.
4- امکان تیراندازی از سطحی بلندتر به دشمن، به همین خاطر از وسایل دفاعی متنوعی در روی سکوی بالایی برج استفاده می شد.
فرم اصلی پلان برج ها، مربع یا دایره بود، که بسته به شرایط به فرم های چندضلعی و نیم دایره نیز تبدیل شده اند. قسمت پائینی برج ها معمولاً با شکل مربع شروع شده و در طبقات بالاتر به چند ضلعی و سپس دایره تبدیل می شوند. در اواخر دوران قرون وسطی با تزئینات بیشتر و حجم پردازی های پیچیده تری نیز روبرو می شویم، در ساخت برج ها دقت زیادی می شد و با توسعه و تکمیل مستمر آن سعی می شد تا امکان تیراندازی و پرتاب توپ بهتری مهیا گردد. لازم به یادآوری است که تنها شهرهای بزرگ یا ثروتمند امکان بهبود و اصلاح یک مهندسی رزمی پیچیده را داشتند و شهرهای کوچکتر، با باروهای ساده تر بسنده می کردند. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)
دوره رنسانس
درتاریخ شهر نشینی با آغاز این حرکت در اوایل قرن پانزدهم در ایتالیا شروع و تا پایان قرن هیجدهم ادامه می یابد..شهر سازی رئسانس بتدریج از ایتالیا به سایر کشورهای اروپایی گسترش یافت و 75 سال طول کشید تا این سبک جدید به فرانسه راه یابد و 85 سال دیگر زمان لازم بود تا در انگلیس تثبیت شود. معماری رنسانس – منادی اصل شهر سازی آن – به محض اینکه نیروی محرکه سبک گونیک رو به زوال نهاده جانشین آن گردید. سبک معماری گوتیک که هیچگاه در ایتالیا پایه و اساس مستحکمی نیافت در قرن پانزدهم در انگلیس در اوج قدرت و شوکت بود، در حالیکه در همین ایام سبک معماری رنسانس در رم و فلورانس بشدت مرسوم شده بود.
بدین ترتیب رنسانس در ایتالیا بارور گردید و سپس از میان رفت. سبک رنسانس در آخرین مراحل زوال خود بخصوص در انگلیس در اثر حملات سهمگین و غیر قابل کنترل رشد شهر نشینی دوره انقلاب صنعتی نابود گردید.رنسانس از نظر لغوی به معنای تجدید حیات می باشد، احیای مجدد علاقه به صور مختلف هنر کلاسیک یونان و رم باستان و استفاده از آنها به عنوان الهام بخش نقاشی، مجسمه سازی، معماری و شهر سازی اروپایی. طرحهای ممتازلورنزوگیبرتی برای درهای جدید تعمیدگاه کاتدرال فلورانس در سال 1401 نخستین نشانه رنسانس در هنر پلاستیک است. نخستین اثر معماری به سبک رسانس نیز بیمارستان فوندلینگ به طراحی فیلیپوبرونلسکی است که در سال 1419 کار ساختن آن در فلورانس آغاز گردید. و بانوا درجنوا در سال 1470 نیز نخستین شهرسازی رنسانس نظم آگاهانه ساختمانها براساس طراحی از پیش تعیین شده محسوب می شود. (تاریخ شکل شهر ج موریس 1389).
رنسانس در تاریخ معماری به 4 بخش تقسیم می شود رنسانس نخستین(1420-1500 ) رنسانس پسین( 1600-1500 ) باروک (1750-1600 )وروکوکو یا نیو کلاسیک( 1900-1750)و همچنین دسته بندی شهرسازی رنسانس
شهرسازی رنسانس رامی توان به 5 دسته از هم بازشناخت.1 سیستم های حصار بندی2 باز زنده سازی بخشهایی از شهر با ایجاد فضاهای عمومی جدید و خیابانهای مربوطه؛3 بازسازی شهرهای موجود با ایجاد شبکه های جدید خیابانهای اصلی که به صورت جاده های منطقه ای نیز در خارج از شهر ادامه یافته و رشد بیشتر شهر را باعث می شد 4 الحاق مناطق جدید و وسیع مسکونی؛ طراحی و بنای معدودی نوشهر.شهرسازان رنسانس ابتدا از سه عنصر اصلی برای طراحی استفاده می نمودند. نخست، خیابان اصلی مستقیم، دوم مناطقی با شکبه شطرنجی، سوم فضاهای بسته.
فعالیتهای اصلی و مهم شهرسازی رنسانس :احیاء، بازسازی، گسترش و اجرای طرح جدید. (تاریخ شکل شهر ج موریس 1389)
فیلارته ( 1400 تا 1469 م ) و آلبرتی ( 1404 تا 1477 م ) را باید بنیان گذاران نظریه پردازی در شهر سازی رنسانس دانست. آن دو از پیشگامان ارائه ی طرح های آرمانی برای شهرزمان خود بودند و نهضتی را به حرکت در آوردند که 140 سال، یعنی تا سال 1570 م، ادامه یافت. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)اگر در قرون وسطی استحکامات یعنی برج و بارو فقط برای دفاع از شهر تصور می شد، ولی در رنسانس استحکامات هم جنبه ی تدافعی و هم جنبه ی تهاجمی داشت. به همین خاطر شکل محدوده ی شهرستاره ای پیشنهاد می شد. طرح های ستاره ای در واقع ایجاد نوعی ارتباط میان سنت شهر تک مرکزی قرون وسطی و تمایل شدید حاکم بر دوره ی رنسانس در ایجاد تمرکز بیشتر قدرت بود.
در طرح های آرمانی این دوره هسته ی مرکزی شهر اغلب اختصاص به زندگی شهری و سکونت افراد سرشناس شهری و تجار داشت، از این مرکز تعامل می بایست خیابان هایی منشعب می شدند و مرکز شهر را به نقاط دیگر شهر و در نهایت با بیرون شهر مرتبط می ساختند.صنعت گران و کارگاه ها در حد فاصل بین محله ی کشاورزان یا تجار قرار داشتند. در نهایت در قسمت بیرونی شهر قلعه ها و استحکامات قرار می گرفتند. این شیوه ی طراحی در اواسط قرن یازدهم پدیدار گشت و بیشتر نتیجه ی ذهنیات و تفکرات طراحانی چون مارتینی، فیلارته و آلبرتی بود.
آلبرتی در طرح های خود به این موضوع تکیه داشت که زندگی تجار و نجبا باید جدا از زندگی « مردم عامی و پست » باشد و نیز منطقه ی زندگی عوام باید تحت نظر طبقه حاکمه شهری باشد او حتی در طرح های خود منطقه مسکونی نجبا را با خیابان های دایره ای شکل که در پیرامون آن توپ هایی قرار داشتند از سایر قسمتهای شهر جدا می نمود.شهرسازان دوران رنسانس، در تئوریهای خود، ملهم از ویتروویوس معمار روم باستان ( قرن اول پیش از میلاد ) تصویری مفهومی از شهر ارائه می دادند. گام اول تقریباً همیشه با مکان یابی شهر شروع می شد. در این رابطه ارنست اگلی به نظریات آلبرتی اشاره کرده و می نویسد: « آلبرتی به عنوان واگذار شهرسازی رنسانس نیز با مکان یابی شهر شروع کرد. او آب و هوا، باد، مه، میزان تبخیر و کوران و شیب را معیارهای انتخاب می دانست و تأکید می کرد که می بایستی مکانی انتخاب گردد که عمر ساکنین موجود آن جا طولانی، حیوانات آن سالم و احجام بی جان آن ( درختان و صخره ها) شاداب می باشند. آلبرتی به سنت مکان یابی روم باستان اشاره کرده و مانند آن ها، تشریح و معاینه امعاء و احشای حیوانات محل را تجویز می نمود.»محل مناسب شهر برای آلبرتی موقعیتی « دوست داشتنی » با رودخانه یا دریاچه ای موجود بود. او معایب و مزایای کوه را برشمرده و هرگونه جهت گیری خانه ها را برای شهر مناسب نمی دانست. او اعتقاد داشت که وسعت شهر وابسته به موقعیت و شرایط محیطی است که در آن قرار می گیرد.(Egli, 1962, B.3: 18).
آلبرتی از خیابان های شهر با نام « خیابان های نظامی » یاد می کرد و درباره ی آن ها می نویسد: « این نوبع خیابان ها، تقریباً خاصبت های یک میدان را دارا می باشند. یعنی دارای عملکردی اجتماعی و برای استفاده ای جمعی هستند. فیلارته ( 1400 تا 1469 م ) و آلبرتی ( 1404 تا 1477 م ) را باید بنیان گذاران نظریه پردازی در شهر سازی رنسانس دانست. آن دو از پیشگامان ارائه ی طرح های آرمانی برای شهرزمان خود بودند و نهضتی را به حرکت در آوردند که 140 سال، یعنی تا سال 1570 م، ادامه یافت. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)
فیلارته هنرمند دیگری است که طرح های آرمانی خود را عرضه کرده است. او که کتاب خود را به حاکم و سیاست مدار حامی خود فرانچسکو اسفورتزا هدیه کرده است، از شهری صحبت می کند که قرار بوده و به نام آسفورزیندا بسازد. طرح او ستاره ای هشت پر می باشد که به قول او دو مربع با چرخشی کوچک از هم ایجاد شده است. در این طرح 16 خیابان شعاعی از مرکز شهر به باروها می رسند. در مرکز شهر میدان و ساختمان های عمومی قرار گرفته اند. خیابانی حلقوی با 16 میدانچه نیز خیابان های شعاعی را قطع می کنند. او شهر خود را با نام جزئیات شرح داده و با افتاخار می گوید که « هر جزء در جای مناسب قرار گرفته است»! فیلارته ( 1400 تا 1469 م ) و آلبرتی ( 1404 تا 1477 م ) را باید بنیان گذاران نظریه پردازی در شهر سازی رنسانس دانست. آن دو از پیشگامان ارائه ی طرح های آرمانی برای شهرزمان خود بودند و نهضتی را به حرکت در آوردند که 140 سال، یعنی تا سال 1570 م، ادامه یافت. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)
بلاتکلیفی حاکم در انتخاب یکی از شبکه ی شطرنجی و سازماندهی شعاعی شهر ناشی از تضادهای موجود بین طرح های ایده آل دوران رنسانس و تجربه ی قرون وسطایی آن ها ( بافت ارگانیک ) بود. طرح شعاعی ستاره ای ناشی از نظریه های مهندسی رزمی آن زمان و شبکه ی شطرنجی ناشی از نیاز مبرم در تفکیک سریع و نسبتاً عادلانه ی قطعات زمین برای ساخت و سازهای جدید مسکونی بود.
طرح های ستاره ای و استحکامات اطراف آن، هرچند از نظر نظامی پاسخگو بودند، ولی در شرایطی که شهرهای اروپایی به شدت در حال رشد بودند، محدودیتی شدید برای گسترش شهر به همراه می آورد.آمستردام یکی از تنها شهرهایی است که نیازهای رشد سریع و ایده آل های رنسانس توانستند آشتی قابل قبولی را به وجود آوردند ( ر.ک. آمستردام ).
شاید در عمل بتوان یکی از بزرگترین دستاوردهای شهرسازی رنسانس را در ترکیب الگوهای ایده آل با واقعیت های موجود دانست. آن ها در عمل مجبور شدند همه ی محدودیت های حقوقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را به عنوان واقعیت موجود پذیرفته، سعی در تغییر بافت شهر براساس الگوهای آرمانی خود نمایند. به همین خاطر فقط در مناطق الحاقی جدید نظم هندسی جایگزین شبکه ارگانیک گردید. آن ها بافت قدیم خود دشمنی نداشتند و به آن به مثابه موجودی ارزشمند می نگریستند. آن ها فقط در نقاطی که امکان پذیر بود، خیابان ها را راست و مستقیم کرده، میادین و ساختمان ها را با یکدیگر هماهنگ می کردند.نظم فضاهای رنسانس نخستین تمایل به توازنی درونی و سکون داشت. نتیجه ای این تفکر اساساً ایجاد فضاهای محصور و مراکز گرا بود. فیلارته ( 1400 تا 1469 م ) و آلبرتی ( 1404 تا 1477 م ) را باید بنیان گذاران نظریه پردازی در شهر سازی رنسانس دانست. آن دو از پیشگامان ارائه ی طرح های آرمانی برای شهرزمان خود بودند و نهضتی را به حرکت در آوردند که 140 سال، یعنی تا سال 1570 م، ادامه یافت. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)
در طی دوران رنسانس اصول طراحی چند نگرش کلی حاکم برشهرسازی را در تمامی کشورها تعیین می نمود:
نخست، توجه خاصی که به تقارن معطوف بود و ساخت عناصر یک پروژه ی شهرسازی را به منظور ایجاد ترکیبی متوازن، حول یک یا چند محور اصلی تعیین می نمود. حفظ تقارن گاه به حد مضحک و مسخره ای می رسید چنان که در پیمانزار دل پویولو در روم و میدان سن کارلوی تورین دو کلیسای مشابه در دو سوی خیابان اصلی بنا شد.
دومین، نکته طراحی، انسداد دید با قرار دادن دقیق ستون های یادبود و یا مجسمه های مشخص و مناسب در انتهای خیابان های طویل و مستقیم می باشد که از اهمیت خاصی برخوردار بود.
سوم، ترکیب ساختمان های منفرد به صورت یک واحد منسجم معماری که با تکرار یک طرح واحد برای نما انجام می شد.
چهارم، تئوری پرسپکتیو که یکی از وقایع مؤثر در تاریخ هنر است، سلاحی برنده بود و بیان هنری میبایست با آن تطبیق می یافت. فیلارته ( 1400 تا 1469 م ) و آلبرتی ( 1404 تا 1477 م ) را باید بنیان گذاران نظریه پردازی در شهر سازی رنسانس دانست. آن دو از پیشگامان ارائه ی طرح های آرمانی برای شهرزمان خود بودند و نهضتی را به حرکت در آوردند که 140 سال، یعنی تا سال 1570 م، ادامه یافت. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)
در یک جمع بندی خلاصه شهرسازی رنسانس می توان اقدامات عملی آن زمان را در پیچ موضوع خلاصه نمود:
- سیستم های حصاربندی ( میلان، بریندیسی، فرارا، لوچا، پارما، لینزا، مورنا در ایتالیا ).
- ایجاد کاخ ها و ویلاهای اشرافی ( اسفرتزا، گونزاگاس، استس، ویسکونتی و ویلافارنزه در ایتالیا ).
- باززنده سازی بخش هایی از شهر با ایجاد فضاهای عمومی جدید و خیابان های مربوطه ( سن مارکوی ونیز، سن آنونزیاتای فلورانس).
- طراحی و بنای تعداد محدودی نوشهر ( پالمانووا ).
- ساخت کلیساهای جدید. فیلارته ( 1400 تا 1469 م ) و آلبرتی ( 1404 تا 1477 م ) را باید بنیان گذاران نظریه پردازی در شهر سازی رنسانس دانست. آن دو از پیشگامان ارائه ی طرح های آرمانی برای شهرزمان خود بودند و نهضتی را به حرکت در آوردند که 140 سال، یعنی تا سال 1570 م، ادامه یافت. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)
سه عنصر اصلی شهرسازی رنسانس
خیابان اصلی مستقیم رنسانس
خیابان اصلی مستقیم به شکل جاده اصلی « که از وسیله ایجاد دسترسی صرف به بلوکهای ساختمانی از یک سو و امتداد شهری جاده های کشور از سوی دیگر رهانیده شده بود » از ابداعات رنسانس محسوب می شود.
فضای بسته رنسانس
درانگلیسی اسکویر برای فضاهای بسته بریتانیا و سایر کشورهای اروپایی به جز ایتالیا وفرانسه که به ترتیب از لغتهای پیاتزا و پلاس استفاده شده این مسله حل شده است فضای شهری رنسانس را بر اساس عملرد ترافیکی انها می توان به 3 گروه تقسیم نمود. نخست فضای تردد که جزیی از شبکه ارتباطی اصلی شهر بوده وهم بوسیله پیادها وهم ارابه های اسبی مورد استفاده قرار میگرفت.دوم فضای مسکونی اساسا برای تامین دسترسی محلی بوجود امده وعلاوه بر این فضای تفریحی لازم برای پیاده ها را فراهم می نموده است.سوم فضای پیاده که اصولا تردد وسایل نقلیه چرخدار در انها ممنوع بوده است.
شبکه شطرنجی رنسانس
شبکه شطرنجی قدیمی ترین تنظیم کننده فرم شهری در دوره رنسانس اروپا سه کاربرد مهم داشته است. اولین و در عین حال بیشترین کاربرد این عنصر به عنوان اساس و پایه مناطق مسکونی بوده که به شهرهای موجود افزوده می شده است. دوم، اساس طرح تعدادی نوشهر بوده است. سوم، به همراهی یک شبکه خیابان اصلی برای طرح کلی سایر نوشهرها بکار می رفته است. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387).
حصار شهرهایی که از اعصار قبل از رنسانس باقی مانده بودند در دوران رنسانس براساس قوانین جدید مهندسی رزمی شکلی جدید یافتند. حصاربندی دوران قرون وسطی از یک یا دو بارو با خندق تشکیل شده بود. از قرن پانزدهم به بعد نظریات متعدد و گوناگونی در زمینه ی مهندسی رزمی ارائه شد. اختراع توپ اساساً مسأله را تغییر داده بود. کاربرد توپ در نابودی قسطنطنیه به دست ترکان عثمانی، آغاز گر عصر جدیدی در تاریخ حصارهای نظامی از سال 1453 م شد.از این زمان به بعد ایجاد استحکامات مناسب و کافی مستلزم ایجاد فاصله ای افقی و فزاینده میان محدوده بیرون و حصار بود. فضای اضافی خود حصار بیشتر شد و مستلزم شبکه ای مرتبط از دژها و برآمدگیهای دیوار بود و حصارها فرم ستاره ای گرفت. نبرد به فاصله دورتری انتقال پیدا کرده بود. آن ها دریافته بودند که نیروی مخرب گلوله مربوط به زاویه ای است که به هدف برخورد می کند. بدین مناسبت سنگر بندیها را بسیار ضخیم و به صورت شیب دار می ساختند تا گلوله های دشمن کمانه کرده باعث تخریب کمتر شود. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)تاکنون مورخین شهری نقش حصارها را به عنوان یکی از عوامل تعیین کننده فرم شهری نادیده انگاشته شده اند. حصار دفاعی وین تنها عنصری بود که از نفوذ ترکان عثمانی به مناطق داخلی اروپای غربی در سال 1529 و بار دیگر در سال 1683 ممانعت بعمل آورد و حتی در سال 1914، حصار دفاعی شهر پاریس که قبلاً نیز در سال 1871 در برابر حملات پروسی ها مقاومت نموده بود، به منظور مقابله با حملات آلمان از مارن به حال آماده باش درآمد.یکی از علل مهم زندگی متراکم شهری در آپارتمان های نسبتاً مرتف در وین و پاریس و دیگر شهرهای کوچک و بزرگ اروپا همین نیاز به امکانات دفاعی مناسب در برابر حملات دشمن بوده است. هنگامیکه حلقه های پی در پی حصارها بی فایده شد، زمین آزاد گردید و امکان ایجاد بلوارهای کمربندی را فراهم ساخت. شهر قرن چهارده تا نیمه قرن نوزده قاره اروپا که در میان شبکه حصارها قرار داشت اصولاً در پاسخ به افزایش جمعیت چاره ای جز گسترش عمودی نداشت. در بریتانیا موضوع به صورتی دیگر بود، موقعیت جزیره ای بریتانیا و جونسبتا آرام داخلی رشد متداول افقی را امکان پذیر ساخته بود. علت حفظ حسارهای شهری در بعضی موارد در بریتانیا بیشتر حفظ منافع تجاری بوده است تا ملزومات نظامی ( در موارد بسیاری حصارها تا قرنهای پانزده و شانزده به همان شکل باقی می ماند. ) بدین ترتیب بریتانیهائیها فلسفه « نیم آکرزمین و یک گاو » را شعار خود ساختند. و زندگی شهری را به صورت شبه حومه ای و یک باغ حتی تا امروز نیز حفظ نمودند.
اگر دفاع از شهرهای اروپائی رنسانس و دوره های بعد یا مخارج کمتری همراه بود، گسترش محدوده، شهری بسیار عملی تر بوده و احتمالاً رشد شهر بیشتر ماهیتی افقی پیدا می کرد. هرچند با پیشرفتهای نظامی قرون چهاردم و پانزدهم این امر امکان پذیر نبود. عاملی که بیش از همه توازن میان مدافعان و مهاجمان را برهم زد تکمیل باروت و توپ بود.
اختراع توپ اساساً مسئله را تغییر داد. کاربرد توپ در نابودی شهر قسطنطنیه به دست ترکان عثمانی در سال 1453 آغاز گر عصر جدیدی در تاریخ حصارهای نظامی بود. پس از مقاومت هفتصد ساله در برابر نیروی اسلام حصار سه گانه شهر در برابر توپ غول آسائی فروریخت که قادر به پرتاب گلوله ای به وزن 800 پوند بود. از این زمان به بعد ایجاد استحکامات مناسب و کافی مستلزم ایجاد فاصله افقی و فزاینده میان محدوده شهر و حد بیرونی حصار بود. علاوه براین فضای اضافی خود حصارها پیچیده تر شده و مستلزم شبکه ای مرتبط از دژها و برآمدگیهای دیوار بودند. پس از آنکه این استحکامات دوبعدی، بعد سومی نیز یافت، گسترش آن مستلزم مخارج هنگفتی بوده و به همین دلیل تراکم بیشتری بر شهر تحمیل می شد. (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387).
بخشهای مختلف استحکامات نظامی در رنسانس
1- باستیان ( باستیون ). بخش پیش آمده ی یک خاکریز دفاعی یا بنای مستحکم دیگر که نوعاً یک پنج ضلعی نامنظم را شکل می دهد و در پی، به استحکامات اصلی متصل می شود.
2- پیشانی: هریک از دو ضلع خارجی تشکیل – دهنده ی زاویه بیرون نشسته ی یک باستیون.
3- شانه: زاویه بین پیشانی و جناح یک باستیون.
4- جناح: بخشی از یک باستیون که از یک بارو به سمت پیشانی امتداد می یابد.
5- تختگاه: سکوی فوقانی یا سطح افقی یک خاکریز دفاعی برای تعبیه جنگ افزارها.
6- مدخل پشتی: راهروی عقیبه یک باستیون یا بنای مستحکم مشابه.
7- بارو: دیوار محصور کننده برای اتصال دوباستیون یا برج به هم.
8- دروازه ی یورش: دروازه ای در استحکامات که تعداد زیادی از سربازان می توانند از طریق آن، محاصره را شکسته و به مهاجمان حمله کنند.
سنگر دو جناحه: استحکامات فرعی 7 شکل بیرون از خندق اصلی یک دژ که استحکامات ما بین دو باستیون را پوشش می دهد. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)
رنسانس وباروک و وسطی
در دوران رنسانس بیش از هر دوره دیگری در تاریخ شهری اصول طراحی فضاها و معماری پیرامون و در برگیرنده این فضاها پیوسته و مکمل هم بودند. این امر، هم در مورد مرحله نخستین رنسانس و هم در دوره باروک صادق است. در رنسانس اصول کلی تناسب که برنقشه ها و حجم سه بعدی و طراحی جزییات نمای بناها حاکم بود وساخت فضای شهری را هم در بر می گرفت . هاینریش ولفلین می نویسد « برخلاف هنر رنسانس که خواهان سکون و پایداری خاصی در همه وجوه بود، از آغاز هنر باروک حالت جهت دار خاص و مشخصی داشت ». ولفلین می افزاید که « که هنر رنسانس هنر آرامش و زیبائی است..... آثار این دوره همه در نهایت کمال هستند. اثری از منبع و اجبار، یا آشفتگی و ناآرامی در این کارها به چشم نمی خورد..... مطمئناً اگر این آرامش و رضایت برین را زیباترین بیان روح هنری آن عصر بدانیم راه اغراق پیش نگرفته ایم..... هدف باروک تأثیری دیگر است. باروک می خواهد با نیروی تأثیر مستقیم و خرد کننده خود ما را به تحرک وادارد. هدف آن بود که تأثیر این هنر تنها آن و زود گذر باشد، در حالیکه تأثیر رنسانس در عین آهستگی و آرامی، پایدارتر بوده و سبب می شود که شخص تمایل به درنگ ابدی در مقابل آن داشته باشد. در حالیکه این تأثیر گذاری هنر باروک بسیار نیرومند است، اما بسیار زود انسان را احساس پریشانی خاصی تنها می گذارد.
در دوره قرون وسطی شهر رشدی افقی داشته در حالیکه حصارها به صورت عمودی وسعت می یافتند. در عهد باروک شهر که محصور در حصار موجود بود بایستی پس از تکمیل شدن رشد افقی و پرشدن باغها و باغچه ها رشدی عمودی و ارتفاعی یابد. از این پس حصارها بودند که به صورت افقی رشد می گردند. چرا پس از تجربیاتی چند، مهندسین رزمی دریافته بودند که با سنگ و آجر نمی توان به آتش توپخانه مقابله ای نهفته است. به همین دلیل از این پس حصارها به چیزی بیش از برج و بارو و خندق تبدیل شدند. هرچند فاصله میان محدوده داخلی و خارجی در حصارهای نخستین دوره باروک 260 فوت بود اما این فاصله در دژوابان در نبوف بریزاخ به 702 فوت رسید. این محدوده قیر قابل استفاده و نه تنها اتلاف زمین ارزشمند بود بلکه مانعی در راه زمین بازبرای تنفس آزاد نیز محسوب می شدند (تاریخ شکل شهر جیمز موریس1387).
شهرسازی در دوره باروک
شهرسازی باروک، نیز مانند هنر و معماری آن کوششی است در تظاهر به شکوه. برای شناخت این انگیزه میبایستی به چند عامل توجه نمود:
- وجود حکومتهای مستبد و تسلط سیاسی نظامی اشراف برشهر. 1
- پیشرفت علوم، تکنیک و شیوع تفکرات فلسفی جدید. 2
انقلاب در هنرهای تجسمی که از دوره رنسانس تجسم فضایی را تغییرداد شد، آلمان پس از جنگهای داخلی و نهضت لوتری به سیصد دوکنشین تقسیم شد و دوکهای پروتستان در شمال و دوکهای کاتولیک در جنوب آن، سرمست از پیروزی بر رعایا و شهروندان میبایستی شکوه و جلال زندگی و حکومت خویش را نشان دهند. آنها نه فقط “حق مدنیت” بسیاری از شهرها را فسخ کردند، بلکه برای کنترل بهتر، کاخ خود را به شهر نقل مکان داده، مانند بختکی بر شهر استوار نمودند. ورود کاخ اربابی به شهر موضوعی نو بود، زیرا فئودالها، در قلعههای خود در میان املاک و مزارع زندگی میکردند.
در ایتالیا و جنوب اروپا مذهب کاتولیک توانسته بود، حاکمیت خود را با کمک تفتیش عقاید و سرکوب تفکرات پروتستان حفظ نماید. از طرفی دیگر مقر پاپ و مرکز کاتولیسیسم نیز در واتیکان برای همیشه به تثبیت رسیده بود. بخششها و مالیاتهای کلیسایی نیز به سوی آن سرازیر شده بود. بازسازی با شکوه شهر رم که در جنگهای قرون گذشته لطمات زیادی را به خود دیده بود، میبایستی اقتدار پاپ را القا کرده و مؤمنین کاتولیک را تحتتأثیر قرار دهد. کلیسا از دست دادن بخشی از پیراون خود و سرزمینهای شمال اروپا را ناچاراً پذیرفته، در فکر نجات خود و پیروانش در جهان کاتولیک بود.
اواخر قرن شانزده رم تبدیل به مرکز هنری اروپای باختری شد ولی مدتی طولانی دوام نیاورد. با تضعیف پاپ و دربار وی، مرکز هنری به فرانسه منتقل شد که در قرن هفدهم به قدرتمندترین حکومت استبدادی اروپا تبدیل شده بود. ظهور استبداد در این کشور هم بیدلیل نبود. مردم فرانسه، خسته از جنگهای مذهبی طولانی که به سود کاتولیسیسم تمام شده بود، کشتارهای فجیع و گسترده در جنگ، هرج و مرج و گرسنگی، در آرزوی حکومتی مقتدر بودند، تا به اوضاع کشور سر و سامانی دهد. بورژوازی نیز که همواره شکوفاییاش به هنگام استقرار صلح در کشور است، همواره آمادگی دارد که به “سیاست دست آهنین” رو کند، پشتیبانی مشتاقانه خود را نثار حکومت مطلقه کرد (هاوزر، 212:1361). دربار نیز این پشتیبانی را به طرق مختلف پاداش داد.
استبداد ولی به هیچوجه نظم کهن جامعه فئودالی را از میان نبرد. شاه هنوز احساس میکرد که به طبقه فئودال تعلق دارد. او خود را “اول نجیبزاده کشور” میدانست و میبایست حیثیت لطمه خورده اشرافیت را جبران نماید. مفاهیم کهن اخلاقی شوالیهگری میبایست احیا میگردید. قهرمانی و وفاداری، مدارا و تسلط بر نفس، بخشندگی و ادب ، فضیلتهایی شمرده شدند که میبایست تبلیغ میگردید. ولی منظور از قهرمانی و وفاداری، تبعیت بردهوار بود و ادب به طور معمول به معنای “رویداد بد را خویش تعبیر کردن” بود. بخشندگی برای آن بود که ارباب فراموش کند که کارش به گدایی کشیده است.
براساس رسم باروک، نجیبزاده نمیبایست احساسات خود را رو کند، او میبایست نشان دهد که محتاط، خونسرد و قوی است. او نباید خود را در حضور دیگران شل و رها کند، بویژه در مقابل بزرگتر او نباید راز خود را فاش کند و بکوشد که خوشایند باشد و لطف خود را به کاملترین وجه نشان دهد. این آداب و معاشرت دربار را همان اصولی هدایت میکند که بر پایه آنها، کاخهای سلطنتی ساخته و باغهایش آراسته شدهاند (هاوزر، 214:1361).
اگر تا سال 1661 هنوز آثاری از سبک شخصی یا غیردولتی وجود داشت، مصون نمیماند و حقوق، سازمان اداری، بازرگانی، دین، ادبیات و هنر همه از طرف دولت تنظیم میشد. خواست این بود که هنر مانند دولت باید دارای خصلتی متحدالشکل باشد و باید مانند حرکت سپاه تأثیر کمال صوری را القا کند، یعنی باید مانند یک فرمان روشن و مشخص باشد و نظیر زندگی هر رعیت در حکومت ، از قواعد مطلقی فرمان برد. هنرمند بیش از هر شهروند دیگری نباید به میل و هوس خویش رها شود. او باید به وسیله قانون و مقررات راهبری شود، تا در بیابان تحمیل خویش گمراه شود.
برای تضمین قواعد عام نیاز به ایجاد فرهنگستان و سوق دادن آن به سوی دولت بود. این فرهنگستانها از سال 1664م به بعد نه فقط توجیهگر اسطوره نوین پادشاهی و افزودن بر شکوه دربار شدند، بلکه با در دست داشتن کلیه امتیازاتی که یک هنرمند آرزوی دریافتشان را داشت و همه ابزار قدرت را که برای ترساندن وی لازم داشت، در اختیار گرفتند. انتصابات دولتی، اعطای عنوان، حق انحصاری در آموزش و پرورش هنری، اعطای جایزههای دولتی، تأمین مقرری، اجازه نمایش آثار و شرکت در مسابقهها، همگی تحت اختیار فرهنگستانها قرار میگیرد. در این زمان یک قانوننامه ارزشهای هنری ساخته شد که هرگز در گذشته با چنین وضوح و دقت و مطلقیت تنظیم نشده بود. علاوه بر انحصار آموزش و پرورش هنری، تولید هنری نیز توسط دولت سازماندهی میشد. کُلیر (وزیر لویی چهاردهم) معماران، نقشهکشهای آذینی، نقاشان، مجسمهسازان، گوبلنبافان، آبنوسکاران، ابریشمبافان و پارچهبافان، ریختهگران، برنز و زرگران، کاشیکاران و شیشه را دور هم گرد آورده در کارگاههای سلطنتی، و به دستور شاه به تولید آثار هنری گماشت. این محصولات را شاه یا به دربارهای خارجی و شخصیتهای برجسته خارجی هدیه داده یا صادر میکردند.
هر چند فرهنگستانگرایی نتوانست بیش از چند دهه تفوق خود را در فرانسه حفظ نماید، ولی الگویی شد برای بسیاری از دربارها و دوکها، بویژه دوکهای آلمانی تا از دستاوردهای آن شکوه خود را به معرض دید عموم گذارند.
ـ یکی از مهمترین دستاوردهای فرهنگی دوره باروک، یعنی علوم طبیعی جدید و فلسفه نو مبتنی بر علوم طبیعی، بر کل تولید هنری با تمام انشعابهای آن مؤثر بود. کوپرنیک ثابت کرده بود که زمین گرد خورشید میگردد. این کشف انقلابی در تفکر انسان آن دوران بوجود آورد. حاصل این نظریه نه تنها به معنی آن بود که جهان دیگر گرد زمین و آدمی نمیچرخد، بل بدان معنی نیز بود که جهان اصولاً مرکزی نداشته و تنها عبارت است از بینهایت اجزاء همگن و همارزش که وحدت آنها تنها در اعتبار عام قانون طبیعی متجلی است. انسان متوجه بیکرانگی جهان شده، آن را دارای وحدتی ذاتی دانست. این جهان دارای نظامی متعاون و متداوم تصور شد که بر اصلی یگانه سازمان یافته است. او با جذابیتی که ساعت، به عنوان یک دستگاه مکانیکی کارا و منسجم ایجاد کرده بود، جهان را ساعتی بینقص و کلی منسجم و زنده پنداشت که از قانون طبیعت پیروی میکند. بر اساس این برداشت مکانیکی از قوانین طبیعت، هیچ استثنایی مجاز نبود.
از آنجا که زمین دیگر مرکز کائنات، و انسان دیگر هدف و مقصود آفرینش نبوده و به عاملی ناچیز و کم اهمیت در جهان واقعی تبدیل شده بود، میبایست به کشف قانونمندیها پرداخته، ضرورتها را کشف نماید. تفکر جدید، نه فقط باعث گردید که “ضرورت” جایگزین تفکر قرون وسطایی “تقدیر”، به معنای آنکه سرنوشت وی در جایی دیگر و زمانی دیگر رقم خورده است، گردد، بلکه جهانبینی انسانمدارانه وی را بمثابه اشرف مخلوقات و مورد توجه خاص خداوند تغییر داده، سعی نمود تا به عنوان جزیی از جهان متداوم و بیپایان، رابطهاش را با دیگر اجزاء شناخته و براساس قانونمندیهای آن تنظیم کند. از این زمان “رابطه” بین اجزاء نیز به دلمشغولی دانشمند و هنرمند تبدیل گردید، از رابطه بین انسان و خدا، رابطه بین فرد و جامعه گرفته تا رابطه بین دو ساختمان یا فضای شهری مورد بحث قرار گرفت. انسان این عصر دیگر خداوند را خارج از نظام کیهانی جستجو نمیکرد. بلکه خداوند را حاضر در همه جا و همه چیز میدانست و تنها به نیروی خداوندی اعتقاد یافت که از درون مؤثر واقع میشود. او در واقع به یک همه خدایی رسیده بود. او به جای ترس از داور کائنات، “از نفحه مستمری که بر کیهان نافذ است شگفت زده بود” (پاسکال) هنر باروک، ملهم از سکوت ابدی فضاهای بیکران، سرشار از نشان دادن فضای بیپایان و وابستگی متقابل تمام هستی، در نقاشی، معماری و شهرسازی است. بولنوف معتقد است که در دوران باروک سرمستی از بینهایت به آخرین حد خود میرسد و حتی فضای داخلی در بینهایت احساس میشود، بدون اینکه به فضای داخلی بودن خود پایان بخشد (گروتر، 210 : ).
3ـ از اواخر قرن شانزدهم گرایش فرهنگی جدیدی در ایتالیا بوجود آمد که سعی نمود هنر عقلایی، رسمی و پیچیده رنسانس را تبدیل به هنری احساسی، عاطفی و قابل فهمتر برای عموم کند.
واتیکان در اواخر قرن شانزدهم، به علت خستگی مفرط مردم از تفتیش عقاید و جنگهای مذهبی و به عنوان آلترناتیوی در مقابل پروتستانتیسم، تفکر جهانگریزی را کنار گذارده و با زندگی دنیوی برخوردی مثبت میکند. کلیسا به تساهل و تسامح روی آورده و فقط نسبت به بدعتگذاران بیرحمانه برخورد میکند. دلبستگی به امور جهان را تشویق کرده، شادمانیهای زندگی را مجاز میشمارد. هنر مذهبی برای نخستین بار خود را به طور مطلق از هنر غیرمذهبی جدا مینماید. در هنر قرون وسطا و رنسانس صوری از هنر وجود داشت که به هدفهای دنیوی کمک میکردند، ولی در باروک این تفکیک بنیادی به سرانجام میرسد. دستگاه پاپ برای تبلیغ افکار کاتولیکی نیاز به یک “هنر خلقی“ داشت، هنری که میبایست در حین تبلیغ، مؤمنین را ارشاد کرده و منقلب سازد. ولی این هنر میبایستی برتر از سطح تودهها بوده و با زبانی سنجیده و فاخر با مخاطبین خود رابطه برقرار کند. به همین خاطر هنر کلیسا خصلتی رسمی به خود گرفته و شمایلنگاری آن تثبیت و دارای طرح و نقشه میشود.
در دوره رنسانس، “همگنی” تنها یک نوع انسجام منطقی میان اجزاء بود و در آن میشد پارههای متفاوت را به روشنی از یکدیگر باز شناخت. از آنجا که دوران باروک دوران اقتدار است و کوشش کلیسا نیزدر بازگرداندن هارمونی خود بود، در همه آفریدههایش میل به تمرکز و تبعیت مشاهده میگردد. در دوره باروک اجزاء استقلال نسبی خود را از دست داده، پاره منفرد دیگر “در خود” هیچ معنایی ندارد.
وحدت، دیگر مانند رنسانس نتیجه آفرینش هنری نیست، بلکه مقدم بر آن است. هنرمند باروک به موضوع با بینشی وحدتزا نزدیک شده، به دنبال ایجاد یک کلیت است. کلیت چنان با اهمیت میگردد که اجزا در خدمت و حتی در صورت نیاز قربانی کلیت میگردند. به عنوان مثال در جایی که معماران رنسانس طبقههای مجزا را به وسیله زهوارههای افقی تقسیم میکردند، هنرمند باروک با پیش کشیدن ستونها، و جرزهای چهارگوش به پیشنمای ساختمان ، سعی در وحدت بخشیدن به آن میکند و به همین ترتیب میکوشد اجزاء را تابع یک انگیزه اصلی کند و روی یک تأثیر عمده متمرکز کند.
1- در هنر رنسانس، اثر هنری “در خود” دارای ذات و معنایی خاص است. ولی در هنر باروک، جهان و اثر هنری نمودی ناب تلقی میگردد، که براساس خصلت بصری آن میبایست احساس و تجربه گردد. از آنجا که هر احساس بصری گذرا میباشد، هر شکل میبایستی دارای تحرکی زیباشناختی بوده، گویی میکوشد از خود رها شود، و هر خط میکوشد چشم آدمی را به فاصلههای دور و فضای بیکران هدایت کند. به همین خاطر شهرهایی چون ورسای (نیمه دوم قرن هفدهم) و کارلسروهه که تقریباً صد سال بعد از ورسای ساخته شده، کوچکترین شباهتی به شهر ستارهای شکل آرمانی رنسانس نداشته، قصر فرمانروا در بین شهر و زمینهای باز اطراف شهر قرار گرفته و در فضایی نامحدود حاکم است
ویژگیهای عناصر اصلی شهرهای باروک
ـ خیابان:
دردورهباروکخیابانبهعنوانعنصریهویتبخشمطرحمیشود.خیابانمهمتریننمادواصلیترین
حقیقتشهرباروکمحسوبمیگردد،زیراهمیشهامکانطراحییکشهرجدیدبهسبکباروکوجودنداشت،اماهویتیکشهرمیتوانستبااحداثچندخیابانجدیدویایکمحلهجدیدتغییریابد.در دوره باروک خیابان به عنوان عنصری هویت بخش مطرح می شود. خیابان مهم ترین نماد و اصلی ترین فضای شهر باروک محسوب می گردد. زیرا همیشه امکان طراحی یک شهر جدید به سبک باروک وجود نداشت، اما هویت یک شهر می توانست با احداث چند خیابان جدید و یا یک محله جدید تغییر یابد(تاریخ شهر ج پاکزاد1389)
لوئیسمامفوردمیگوید: “درایندورهعبوردرمسیریزیباازموضوعیکهحرکتبهسویآنانجاممیگیردمهمتراست”.
اهمیتبههندسه،ریاضیاتوپرسپکتیووتوجهبهخیابانهایمستقیمشعاعیبادیدبهفضایبینهایتدرایندورهمشهود
است. در رشد خطی شهر تردد وسایل نقلیه نقش حیاتی ایفا مینمود و به طورکلی اگر
هندسی نمودن طرح شهرکه ویژگی این دوره بشمار میرود، علاوه برآن که مبین مفهوم کلی
حیات بود، ترافیک و حمل ونقل را تسهیل نمیکرد، بیمفهوم مینمود. استفاده از
گاری و درشکه در شهرها از قرن 16م معمول گردید. یکی از عوامل این امرپیشرفتهای
تکنیکی بود که سبب تغییرچرخ توپر قدیمی به توخالی و چرخ پنجمی که حرکت را تسهیل مینمود
بود.ورود وسایل نقلیه چرخدار به شهر دچار همان مقاومتی شد که سه قرن بعد ورود خط
آهن دچار آن گردید. شهر قرون وسطایی نه به لحاظ اندازه و نه به لحاظ ترکیب، آمادگی
پذیرش چنین ترددی را نداشت. به همین خاطر در ابتدا با آن بطور جدی مخالفت میگردید.
به عنوان مثال در لندن چنین گفته میشد که اگر به ارابهها اجازه ورود به شهر داده
شود، امکان حفظ و نگهداری سنگفرش وجود نخواهد داشت. در فرانسه نیز پارلمان با این
امر مخالف میورزید، ولی بطورکلی جو جدید در جوامع ، ورود وسایل حمل ونقل چرخدار
را ایجاب میکرد.شتاب در حرکت، چیرگی برفضا و اشتیاق بیمارگونه برای رسیدن به
جایی، همگی تجلی میل و اشتیاق به قدرت بودند. این قدرت همان چیزی بود که سلاطین
مستبد این دوران سعی در تحمیل و نشان دادن آن به مردم داشتند. توجه به مناظر و
پرسپکتیو ، قبل از آنکه حصارها بعنوان یک عنصر شهرسازی فرو ریزند و از میان
برداشته شوند، منظرههای بسته را از میان برداشته و فاصله را به سوی افق افزود و
توجه را به سطوح دور شونده معطوف نمود. این مقدمه بصری برخیابانهای باشکوه باروک
بود. که نهایتاً از ستون یادبودی، طاقی و یا ساختمان منفرد برای پایان بخشیدن به
خطوط همگرای استفاده می شد. مسیر دید طولانی به فضایی به ظاهرنامحدود، خصایص بارز
طرحهای باروک بود که نخست توسط نقاشان ابداع گردید. در این جا “خود عمل عبور و
گذر” از موضوعی که حرکت به سوی آن انجام میگیرد مهمتر است.
- میدان :
دورانباروک،دورانبهقدرترسیدنمجدداشرافوفئودالهایاروپابودکهنتیجهآنازدسترفتنحقوقمدنیدرشهرهاشد.اشرافسرمستازپیروزیبررعایاوشهروندان بایستیشکوهوجلالزندگیخویشرابهجهانیاننشاندهند.تجدیدتمایلبهایجادبناهاو شهرهایباشکوهیکیازشیوههایاینتظاهربود.
میدان دوران باروک عملکرد خود را به مثابه محل تجمع و تعامل اجتماعی شهروندان از
دست داده، تبدیل به فضاهایی تشریفاتی شده، که حکومت اقتدار و شکوه خود را بوسیله
رژه و مشق نظامی و یا به عنوان فضای باز وسیع جهت جلوهگری مجسمههای یادبود
پادشاهان در میان آن به رخ میکشید. ساختمانهای اطراف میادین باروک یا کلاً از
ساختمانهای متحدالشکل و یکنواختی تشکیل میشد که وحدت و نظم میدان را تشدید مینمود
و یا به صورت ساختمانهای همشکل به مثابه حلقهای برای یک نگین (ساختمان مجلل) عمل
میکردند.
-باغ سازی :
دراوایلقرنشانزدهممیلادیعناصرسبکباغسازیازایتالیابهفرانسهبردهشد.
فرانسویانحیاط قصرهایبزرگخودراکهبوسیلهدیوارهایبلندپوشیدهشدهبود بهسبکباغهایایتالیاییطراحینمودند
(روحانی: 60(.
1.باغهابزرگتروترکیبدرختانمتنوعترگردید.درطرحها،ازایوانها،نردهها،پلهها،حوضهاومجسمههااستفادهشد،درختانازسبکمنظمومرتبیبرخوردارگردید.دراینسبک،دیوار هایسبز،ضخیم،بلندوراهروهابصورتسرپوشهایسبزوطویلو
2-
نردههایچوبیدردوطرفآنهاطراحیمیشدهاست (حکمتی:
42(.
باپیشرفتدورهرنسانسدرفرانسه (باروک(،فرانسویانسبکخاصیبرایتزیینباغهایخودیافتند.درقسمتیازقصر،که
3-
تابستانهااستفادهمیکردند،زیباترینباغچههارااحداثنموده،درختانودرختچههارابهاشکالمختلفهرسکردهونزدیکبهیکدیگرمیکاشتندوبهاینترتیبدیوارهایسبزبوجودمیآوردند.فرانسویانبرسطوحافقیعظیمبااشکالهندسیبسیارپیچیده
،گلکاریوچمنکاریکردهوراههایشنیاحداثمیکردند،اینباغچههارا «پارتر[2]»مینامیدند
پارترهاشاملقطعاتگلکاری،سبزیکاری،درختکاری،آبنماها،حوضخانهومحلاستراحتبودهاست.اشکالهندسیدرطراحی«گلکاری،چمنکاریراهروهایشنیواستفادهازدرختچههایکوتاهدائمی»بطورچشمگیریبکارگرفتهشد.درآغاز،طراحانکوششمیکردندکهخطوطیکهبرایانواعطرحهادرنظرگرفتهمیشوندکاملاًمنظموطرحهایهندسی«مربع،مستطیلوزاویهدار»بهنحویگویاومشخصنشاندادهشوند.ولیبتدریجاینخطوطدرطرحهاانحناهایییافتهوطرحهایسختیتزیینوزیباجایگزینآنهاشد
(حکمتی:44(.
.بطورکلیدراوایلدورهرنسانس،باغسازیدرفرانسهتعریفخاصیداشتهکهعبارتازمجموعهباغهایمختلفومتعدداستواینمجموعه،ازمعماریغیرقرینهبرخورداربودهاست.شایدبتوانگفتتاآندورهاصولاًباغهادرفرانسهازنکاتمحورسازیبدوروایدهاینگونهطرحها
ازایتالیابهفرانسهآمدهاست (حکمتی: 46(.
یکیازخواصمشترکبیشترباغهایفرانسه (باروک)درنظموترتیبآنهاست. باغ هایوسیعرابهقسمتهای
کوچکتریتقسیمکردهواینقسمتهاراباراههایشنیبهیکدیگرمربوطمیساختند.درباغهایبزرگ،یکقسمترابه
درختکاریوسبزیکاریوقسمتیرابهفوارههاوحوضهاوقسمتینیزبهمحلاستراحت اختصاص
داده میشد (روحانی: 65(.
ویژگیهایباغباروک
-باغهابزرگتروترکیبدرختانمتنوعترگردید.
-کاشتنزدیکبهمدرختانودرختچههاوایجاددیوارهایسبز.
-گلکاریوچمنکاریبررویسطوحافقیبااستفادهازاشکالهندسیومنظم.
-اشکالهندسیدرابتدامربع،مستطیل، دایرهومنظمبودهولیبعدها،خطوطانحنامییابد.
-ازخواصمشترکباغهایفرانسوینظموترتیبدرکاشتگیاهانمیباشد.
-تقسیمباغهایوسیعبهباغچههایکوچکومربوطساختنآنهابهیکدیگرباراههایشنی.
-قسمتیازباغبهدرختکاری،قسمتیبهسبزیکاری،قسمتیبهفضایاستراحت وقسمتینیزبهفوارههاومجسمههااختصاصمییابد.
شهرسازی باروک را در موارد زیر خلاصه کرد:
1- شهر باروک، شهری از پیش طراحی شده بود که از سه بخش عمده، کاخ، اراضی فئودال و مناطق مسکونی شهروندان تشکیل شده است.
2- شهر کلیتی بود که همه ی اجزا و عناصر آن در خدمت آن قرار گرفته بودند.
3- نظم هندسی می بایستی به یاری نظم اجتماعی شتافته، کنترل شهر و شهروندان را تسهیل نماید.
4- شهر میبایستی بیننده را مقهور سازد. به همین خاطر، اولاً بخش های مختلف شهر می بایست به وسیله ی خیابان های مستقیم به هم مرتبط شوند، دوماً با ایجاد نماهای با شکوه قصر، کلیساها، باغ ها و فواره ها برتأثیر گذاری آن افزوده شود، سوماً از عناصر یادمانی، مانند مجسمه برای تحلیل و تکریم پادشاهان و فئودال ها استفاده گردد.
5- محل استقرار کاخ طوری انتخاب می گردید که تسلط آن بر شهر تأمین گردد. شروع محورهای شعاعی از قصر به طرف شهر نه فقط حضور فرمانروا را با یک نگاه به شهروندان گوشزد نماید بلکه در مواقع شورش و آشوب، کنترل و دفع حمله به کاخ را ساده نماید.
6- کاخ دوران باروک برخلاف رنسانس به طرز چشمگیری برون گرا بود و در محور دید خیابان های اصلی قرار داشت.
7- اراضی بخش سلطنتی یا فئودالی ( باغ و شکار گاه ) اگر بزرگتر از خود شهر نبودند، حداقل بخش عمده ای از شهر را اشغال می کردند.
8- تصویر ایده آل از مسیر خیابان، یک محور صاف و مستقیم بود که دو نقطه نظر مهم را به یکدیگر پیوند می دهد. در ابتدا ( در رم ) دوکلیسا با فضای شهری و در دوران استبداد حکومتی دو بی نهایت، یعنی شاه و کاخ آن را، به طبیعت متصل می نمود.
9- بااستفاده از تقارن، در جداره ی فضاها و نمای ساختمان های عمومی بر شکوه و عظمت خیابان تأکید می گردید.
10- خانه های مسکونی شهر حتی الامکان متحد الشکل و نمای خارجی آن ها یکنواخت طراحی می گردید.
11- نظم حاکم برسازماندهی میان اجزاء دارای رابطه ای هندسی بود. نه فقط خیابان های شهر و باغ های آن زمان از نظر هندسی برخوردار بودند، بلکه حتی درختان و بوته ها به شکل مکعب، مخروط و یا هرم حرس می شدند. (تاریخ شهر ج پاکزاد1389)
تمدن ایران هخامنشیا ن ومادها
دور ۀ تولد و پیدایش شهرنشینی وشهرسازی از قرن نهم ق .م تا قرن چهارم ق .م است . این مقطع شش قرن به طول انجامیده و دورۀ حاکمیت سلسله های ماد و هخامنشی را دربرمی گیرد . شهر وشهرنشینی و شهرسازی در این دوره تحت تأثیرتبادلات فرهنگی و تعاملات اجتماعی با تمدنهای شهریِ مستقر در دشت بین النهرین، در سرزمین مادپایه گذاری و در سرزمین هخامنشی سازماندهی شدو، به این طریق، دستمایۀ پیدایش تمدن شهری دیگری را فراهم آورد اقوام آریایی مستقر در کوههای زاگرس و دشتهای آن در برخورد با اقوام ساکن در بینالنهرین با نوعی از سکونت یعنی شهرنشینی آشنا شدند. اینان از مرحله جوامع ساده روستایی به مرحله جامعه شهری رسیدند و تبلور کالبدی این گذر، ایجاد « شهر ـ قدرت » هگمتانه بود. آریاییها ، مظاهر تمدن را از ساکنان بینالنهرین آموختند و شباهت هگمتانه به شهرهای اور، بابل و نینوا به همین دلیل بود اما هگمتانه علیرغم این شباهت تفاوتهایی با آنها داشت. این شهر فقط شهر ـ معبد بینالنهرین نبود و به یکجا هم شهر ـ معبد و هم شهر ـ قدرت محسوب می شد و محل تجمع سه جامعه ایلی ، روستایی و عشایری به شمار می رفت ، در حالی که چنین تجمعی در بینالنهرین دیده نشده است.شار مادی در این دوره عبارت بود از قلعههای محکم و استوار بر فراز تپه و یا یک نقطه سوقالجیشی که نقاط زیستی کوچک و بزرگ در دامنهاش پراکنده بودند. در این دوره ، شهر، نقاط زیستی و بازار (که در مرحله جنینی خود قرار داشت) در خارج از قلعه واقع بودند، و به طور کلی میتوان گفت که شهر هنوز فراگیر نشده و به مفهوم گسترده آن وجود نداشت.
. تمدن شهریِ منشأ گرفته ازبین النهرین، در مراحل آغازین شکل گیری خود، باساخت شبه شهر اکباتان (هگمتانه، هگمدانه، همدان )پایتخت ماد، در فضا متجلی می شود و، با احداث شبکه ای از شهرها نظیر شوش، ا ستخر، پاسارگاد وتخت جمشید، در دورۀ هخامنشی به شکلی گسترده ترو بالنده تر در فضا تعیّن می یابد . تفکر برنامه ریز ی شهری دورۀ ماد، که به طور چشمگیری در ساخت هگمتانه نمایان است، تفکری دفاعی نظامی است که اثرات خود را در مکانیابی شهر و در چهرۀ کالبدی آن آشکار می سازد . پیدایش شهرهای نظامی و قلعه ای،که در گونه شناسی شهرهای ایران باستان جایگاه ویژه ای دارند، پیامد مستقیم این تفکر بوده استشهر، در وهلۀ نخست، قلعه ای محکم و قوی بر فرازتپه یا نقطه ای سوق الجیشی بوده و توسعۀ آن، به شدت، متأثر از استراتژی تدافعی و نظامی بوده است .پیوند خوردن شهرسازی دورۀ ماد با این استراتژی هم به دلیل تأثیرگذاری عامل غار ت دفاع، به عنوان یکی از مهمترین الزامات زمان، و هم تأثیرگذاری جهان بینی شهرهای اسلاف آن یعنی شهر دولتها وشهر تپه های بین النهرین بود. که مجموعاً برمکانیابی،عملکرد و ساختار کالبدی شهر مادی اثرات خود رابر جای گذاشته اند به همین دلیل، در شهرسازی دورۀ ماد، عنصری که نقش کلیدی داشته و به دقت طراحی و برنامه ریزی می شده دژ حکومتی شهر، یعنی قلعه و استحکامات دفاعی و تقسیمات داخلی آن،بوده است . سایر عناصر شهری نظیر باز ار، محلّات شهری، شارستان در سازمان فضایی شهر جایگاهبرجسته و صورت تکامل یافته ای نداشته و در واقع درمراحل آغازین خود به سر می برده اند این تفکر شهرسازی، زمانی که در حرکت تاریخی خود به دورۀ هخامنشی می رسد، متناسب بامقتضیات زمان متحول می شود و سازمان دیگری رادر فضا به وجود می آورد : شهر نظامی قلعه ای ماد مبیین راهبردهای جای خود را به شهر نظامی بازرگانی و(بازرگانی کشاورزی پارسی (هخامنشی می دهد ؛شهرسازی از انحصار تفکر دفاعی نظامی رهایی می یابد و، متناسب با تفکرات شهرسازی هخامنشی،فضای شهری و منطقه ای را سازماندهی می کند؛ درسایه امپراطوری متمرکز، مقتدر و پهناور هخامنشی،که امنیت را در جاده های ارتباطی و راههای بازرگانی و تجاری برقرار می کرده، شبکه ای از شهرها باعملکردهای متنوع تولیدی، اداری، نظامی دفاعی وتجاری شکل می گیرد سبک پارسی در دوران هخامنشی به اوج خود رسید. حکومت هخامنشی پس از فتح بابل، با شهرهای پر رونق بینالنهرین مواجه گشت و روابط تجاری خود را با اقصی نقاط جهان برقرار کرد. در این دوران روابط « کالا با کالا» جای خود را به روابط « کالا ـ پول ـ کالا » و سپس « پول ـ کالاـ پول » داد و برای نخستین بار، شار پارسی، مرکزی برای استقرار چنین رابطهای شد. شار نظامی ـ کشاورزی دوران ماد جای خود را به شار نظامی ـ بازرگانی پارسی در مرزها، و شار بازرگانی ـ کشاورزی در سرزمینهای میانی واگذاشت. در این دوره است که « بازار » در شهر متولد شد و « جامعه شهری » به معنای اخص کلمه معنا یافت. شار پارسی در این دوره ، علاوه بر « شهر ـ معبد » ، « شهرـ بازار » نیز بود. . ضرورت ساماندهی چنین مجموعه ای از شهرهاست که دولت هخامنشی را به برنامه ریزی فضایی در سطوح خرد و کلان وادارمی کند از آن پس، عنصر بازار در کالبد شهر جایگاه مشخصی برای خود پیدا می کند و عملکرد آن نقش به سزایی درحیات اقتصادی شهر ایفا می کند وسعت آثار و نمادهای فضایی منظم وبرنامه ریزی شده ای که از دورۀ هخامنشی برجایمانده سبب تقویت این فرضیه شده که احتمالاً طراحی و برنامه ریزی شهری از آن پس به طورسازمان یافته در شهرسازی کشور معمول و متد اول شده است.
تپه 25 هکتاری هگمتانه، شهر دارای حصاری خشتی به عرض 9 متر و با ارتفاع تقریبی 10 متر است. حصار از بیرون دارای جزر و نمای بسیار زیبا که طو لو عرض آن بین 1× 2-3 متر است. بدنه خارجی حصار با گچ اندود شده است ولی بخش داخلی حصار ساده است. در فاصلة نیم متری حصار و در قسمت داخل شهر، جوی آبی با آجر احداث شده است. شهر دارای معابر متعددی است به عرض 5/3 متر که موازی هم هستند و در جهت شمال غربی – جنوب شرقی احداث شده است. هفت معبر شناسایی شده است. معابر شهر در فاصله 35 متری قرار دارند و ابنیه در دو ردیف در حد فاصل آنها ایجاد گردیده است. (خانه شهر سازان ایران ع یالپانیان1386 )
شهر های دوران ماد دارای ویژگیهای زیر بوده اند :
1. راست گوشه
2. دارای خانه های یکسان و یک شکل
3. دارای کوچه های یک اندازه دارای هفت حصار رنگین (نشانگر شهر زرین اسطوره های ایرانی) که رنگ طلایی، محل سکونت دیاکو را از سایرین جدا می ساخته است(خانه شهر سازان ایران ع یالپانیان1386 )
در مقیاسی کلان،تقسیم سرزمین و قلمرو امپراطوری به کشور، طایفه،ده و خانه را تعقیب می کند و، علاوه بر آن،برنامه هایی نیز در سطح محلی به منظور ساماندهی شهری اجرا می شود . در قالب این برنامه ها، که شهرمکان اصلی آن است، علاوه بر تقسیماتی که بدنۀاجتماعی شهر را طبقه بندی می کند، تقسیماتی هم درسازمان فضایی شهر اعمال می شود که صورت مشخصی در کالبد آن پیدا می کند . تقسیم و تخصیص فضایی کالبدی شهر به سه بخش دژ حکومتی، شارمیانی و شار بیرونی، که اساس تقسیمات فضایی شهر درسراسر دورۀ باستان است، برای اولین بار در سازمان فضایی شهر هخامنشی به وضوح نمایان می شود .
.
shahr13.blogfa.com
سازمان فضایی شهر هخامنشی
1- دژ حکومتی : مجموعه ای مرکب ا زحامها، معابد، دیوانها، تأسیسات نظامی و اداری، ذخائر و انبارهای آذوقه. این دژ در با اهمیت ترین نقطه سوق الجیشی شهر قرار گرفته و با دیوارهای سنگین محافظت می گردد، در صورت نبود عوارض طبیعی، صفه های مصنوعی برای استقرار چنین دژی برپا می گردد. دژ، مظهر دولت پارسی، مظهر قدرت، و مظهر وحدت و یگانگی است. هر یک از عناصر متتشکله بنابر اهمیت خود با دیواری جدا می گشته است.
2- شارمیانی : مجموعه ای مرکب از محلات خاص برای استقرار طبقات ممتازه با خانه هائی کم و بیش متشابه. بازاری در میان و همه محصور در دیواری سنگین با دروازه هائی برای ورود و خروج به شار میانی.
شار بیرونی : مجموعه ای است مرکب از محلات و خانه ها، بازارها، باغات و مزارع پراکنده در سطحی وسیع. این مجموعه معمولاً به وسیله حصارهای طبیعی، کوه، تپه، رودخانه، جنگل و ... از فضای بیرون از خود جدا می گشته است. شار بیرونی محل استقرار اکثریت جامعة شهری آن روزگاران بوده است که به علت در دست نبودن اطلاعات دقیق نمی توان حکمی قطعی از چگونگی سکنی گزینی و سازمان فضائی این جامعه به دست داد. ولی این نیز دور از ذهن نیست – شواهدی کم و بیش گواه بر آن هستند – که استفاده از آجر و خشت و گل رایج بوده و شاید فضائی شبیه به روستاهای کنونی یعنی روستاهای نسبتاً بزرگ قابل تصور باشد. (ازشارتاشهر م حبیبی 1384)
«پارسیان شهرهای محل اقامت خود را از روی نقشه ای بنا می کردند که به توسط مذهب (مؤبدان) تقدیس شده بود و سنت های اجدادی به آنها آموخته بود و از آن نقشه به هیچ وجه تجاوز نمی کردند. شهر مربعی بود به سول یک میدان که اسب به میل خود و به یک نفس بدود (حدود 700×700 متر) در وسط آن آتش را به منزله حافظ حقیقی مکان می افروختند و در کنار آن حوض یا آبگیری به نسبت جمعیتی که در آنجا سکنی می گزیدند، حفر می کردند و آب انبار می ساختند، پس از اتمام ساختمان آتشکده و آب انبار، به بنای خانه مشغول شده و سپس به ایجاد باغ و بستان می پرداختند. (ازشارتاشهر م حبیبی 1384)
تخت جمشید : این مجموعة ساختمانی در شهر مرودشت و در 45 کیلومتری شهر شیراز واقع شده است. بر کوهی خشن بنام کوه رحمت تکیه داده و مشرف است بر دشت پهناور و حاصلخیزی که اطراف آن را کوهها حلقه وار فرا گرفته اند
* با توجه به اسناد و مدارک موجود، طرح ساختمانی این بنا احتمالاً به دستور داریوش ومعمارانش ترتیب داده شده و بی گمان نقشه کلی تخت جمشید از پیش طرح ریزی شده است. سیستم کانال کشی و آبرسانی و مجاری فاضلاب که در سطوح مختلف متناسب با کاربرد دقیق آنها قبلاً در سنگ کوه کنده شده، دلیلی است بر این مدعا. صفه ای گسترده و وسیع به ابعاد 457×274 متر که بخشی از کوه را تسطیح نموده و قسمتهای ناصاف آن، همواره، و کوههای آن پر شده اند. اطرا فاین صفه را برج و بارویی از تخته سنگهای بزرگ که هم پشت بند صفه است و هم جنبة دفاعی داشته، فرا گرفته است. بلندی این دیوار به تفاوت از حدود 12 تا 18 متر است. ابعاد سنگهایی که در این دیوار طویل بکار رفته، گاهی به 15 متر و وزن 30 تن می رسد. این سنگها را بدون ملات بر روی هم سوار کرده و با بستهای آهنین به هم پیوند داده اند. اتصال سنگ چنان با مهارت انجام گرفته که در پاره ای موارد، درز میان آنها دیده نمی شود. بر روی این دیوار سنگی، دیواری دیگر از خشت خام وجود داشته که لااقل قسمتی از آنرا با کاشیهای رنگین (قهوه ای، زرد و سبز آبی) مانند آنچه در شوش به کار رفته بود، نماسازی کرده بودند.(خانه شهر سازان ایران ع یالپانیان1386 )
shahr13.blogfa.com
شهر پارسی – هلنی
دورۀ تلفیق وترکیب دو فرهنگ شهرنشینی و شهرسازی ایرانی و یونانی و بنیانگذاری شهرهای خودفرمان به سبک دولت شهرهای یونانی بر پیکرۀ ملی ایران است . این مرحله با حمله اسکندرمقدونی در قرن سوم ق .م آغاز شده و با دورۀ کوتاه حاکمیت سلوکیان در ایران منطبق است . در این دوره، سیاست شهرسازی مادها و هخامنشیان، یعنی سبک پارسی در شهرسازی، که از سرزمین بین النهرین مایه گرفته و در سرزمین ماد بومی شده و در دولت هخامنشی تکامل یافته بود، مورد تهاجم شیوۀ شهرسازی یونانی قرار گرفت و وحدت ویکپارچگی خود را تا حدودی از دست داد . به همین دلیل،شکل گیری کالبدی فضایی شهر دستخوش تغییر شد و نمادهای دیگری را به نمایش گذاشت .
محورهای برنامه ریزی شهری،سیاست شهرسازی و ساختارهای فضایی آن در دورۀ سلوکیان را می توان در موارد زیر مورد بررسی قرار داد :
1: از فعالیتهای شهرسازی سلوکیان احداث شهرها و شهرکهای نوبنیاد به سبک شهرسازی یونانی و با استفاده از شبکۀ شطرنجی هیپوداموس بوده که غالباً به منظور تحکیم قدرت و حفاظت از قلمروحکومتی سلوکیان احداث می شده اند . این گونه مراکزهایی نظامی بودند که بیشتر ساکنان کُلُنی شهری اغلب آن را سپاهیان تشکیل می دادند؛ به همین دلیل، ازامتیازات متعددی از جمله خودمختاری برخوردار بودندو در امتداد راههای مهم سوق الجیشی و بازرگانیمکانیابی می شدند . با اینکه ایران و بین النهرین، به نسبت کشورهای آسیای صغیر، هم دیرتر و هم کمتربا توسعه طلبی یونانیان مواجه بودند، در منابع تاریخی به احداث تعداد زیادی شهر و شهرک نوبنیا توسط یونانیان اشاره شده است . برخی منابع احداث هفتادشهر را به اسکندر و سلوکیان نسبت می دهند.
شهر صددروازه برجسته ترین عناصر شهرسازی یونانی را درساختار خود دارد . ساخت شهر کرهه (در نزدیکی اراک امروزی) و تعدادی شهر موسوم به اسکندریه درنواحی مختلف از جمله اقدامات شهرسازی این دوره به شمار می رود . این جریان شهرسازی دامنۀمحدودی داشته، اما دو پیامد در عرصۀ شهرنشینی وشهرسازی ایران به همراه داشته است:
الف) ازنظر اجتماعی، به کُلُنی شدن شهرنشینی در ایران منجر شد، که حاصل اسکان مهاجران یونانی در شهرهای تازه احداث بود.
ب) از نظر شهرسازی، هلنی یا هلنیستی شدن شیوۀ شهرسازی را به دنبال داشت . مشخصات اساسی این شیوه، ادارۀ شهرها به صورت دولت شهرهای خودفرمان و طراحی شبکۀ معابر شهر بر اساس نقشۀشطرنجی هیپوداموس است.
2 یکی دیگر از اقدامات شهرسازی سلوکیان بازسازی بسیاری از مراکز شهری و روستا شهرهای کهن ایران با استفاده از شیوۀ شهرسازی یونانی است .اسکندر و جانشینان وی(سلوکیان)، در بیشتر موارد، به مرمت و بازسازی شهرها و مراکز سکونتگاهی کهن پرداختند و آنها را متناسب با خواسته های خود تغییردادند. در این راستا، نواحی حاصلخیزی نظیرکرمانشاه، بروجرد و همدان مورد توجه آنان قرارگرفت و در شهرها و مراکزی ما نند کنگاور، نهاوند و دینور تغییراتی ایجاد شد و تأسیسات یونانی بر پاگردید؛ هگمتانه مجدداً بازسازی شد ، شهرهای شوش و فسا نیز دستخوش تغییراتی شدند (6 :136 تقوی نژاد دیلمی)
. یکی از مهمترین عناصری که دراین گونه شهرها، به تبعیت از شهرسازی یونانی، برپاشده عنصر میدان به عنوان یک فضای اجتماعی وعمومی بوده که به عناصر سازمان کالبدی شهرهاافزوده شده است در دورۀ سلوکی، که کمتر از یک قرن به طول انجامید، شهر وشهرسازی به طور کلی به رشد خود ادامه داد ولی دورۀ گذار از سبکی بومی و ایرانی به شیوه ای ترکیبی، موسوم به پارسی هلنی، را تجربه کرد و آثار و شواهد آن را در سازمان فضایی و شکل گیری کالبدی شهر در نقاط مختلفی از کشور نمایان ساخت
رویکردی به احیای ارزشهای گذشته در شهر سازی اسماعیل علی اکبری معاصر پیک نور سال 2 ) (sidشماره 2
شهر پارسی هلنی در مکانی استقرار می یافته است که :
یکم : در جوار و یا در نزدیکی راههای ارتباطی و جاده های اصلی قرار داشته باشد.
دوم : د رکنار قلعه نظامی و یا شهر قدیمی مستقر در منطقه ای مملو از روستاهای پیرامونی باشد
سوم : از دیدگاه سوق الجیشی قابل تأمین باشد.
بنابراین «شهر پارسی - هلنی» در بدو تولید خویش، شهری نظامی است، شهری است که بر مبنای شهر – دولت یونانی شکل می گیرد، مردمانی که در آن مستقر هستند یا یونانی هستند و یا بومی یانی که در حلقه اجتماعی طرفدار دولت سلوکی قرار می گرفتند. «شهر پارسی - هلنی» بر آن بود که چون شهر – دولت یونانی، خودمختاری خود را با ایجاد مجمع خلق، شورا، مأموران انتخابی، مدرسه، معبد، میدانهای ورزشی و ... اعلام کند. خودمختاری که کم و بیش از طرف دولت سلوکی پذیرفته می شود با این استثناء که در حقوق بین شهر و دولت، کلام نهائی از آن دولت سلوکی است، و بدین ترتیب «شهر پارسی - هلنی» امتزاجی می شود از «شهر - دولت» و «شهر - قدرت». (ازشار تاشهر م حبیبی 1384)
اصول و قواعدی که برای ایجاد نوشهرها به کار گرفته می شود عمدتاً همانی است که در عهد کلاسیک از سوی هیپوداموس به کار گرفته شده بود. مقیساس انسانی مبنای طراحی معابر و منازل قرار می گیرد. شبکه معابر کاملاً به گونه ای شطرنجی طراحی می شود، منازل بر مبنای گونه های متفاوت مسکن در یونان مورد طراحی واقع می شوند. و، برای نخستین بار مفهوم میدان در شهر رنگ می گیرد. این میدان چون اصل خویش – آگورا – مرکز مبادلات فرهنگی، تجاری و اداری می شود کلیة ساختمانها و بناهای اصلی «شهر پارسی - هلنی» در اطراف این میدان واقع می شود. (ازشار تاشهر م حبیبی 1384)
اشکانی :
دورۀ شکوفایی شهرنشینی و شهرسازی و تعمیم و گسترش آن در سطح سرزمین است . این دوره، که از قرن سوم ق .م تا قرن هفتم میلادی بهطول انجامید و مصادف با دورۀ فرمانروایی پارتیان اشکانیان و ساسانیان در ایران بود، آخرین مرحله درتاریخ شهرنشینی و شهرس ازی ایران باستان به شمارمی رود. این دوره با پیدایش سبک پارتی درشهرسازی همراه بود و با حملۀ مسلمانان در قرن اول هجری به پایان رسید.
شهر در این دوره به عنصری کلیدی درسازماندهی فضای ملی مبدل شد . تا آن زمان شهر وشهرسازی در مفهوم تک شهرهایی در فضا تجلی می یافت که غالباً مراکز پایتختی و نماد قدرت نمایی سلسله های حاکم بوده است؛ در حالی که شهرنشینی و شهرسازی از آن پس در مفهوم شبکۀ شهری درمقیاسی گسترده در فضا شکل می گیرد . شبکه ای ازشهرها که عملکردهای متنوعی داشته و آن رادرحوزۀ شهری به کار می گرفتند . تفکر شهرسازی وضوابط برنامه ریزی شهری دورۀ باستان در پویش تاریخی خود، با رسیدن به این مرحله، به اوج تکامل دست می یابد و هویت واقعی شهر باستانی ایران را،آن گونه که امروزه می شناسیم، تعریف و تثبیتمی کند.پارتیان که در تقسیم بندی مملکت برای ادارۀ آن بیشتر به شهرها توجه داشتند اصولاً نوعی خودمختاری داخلی به ایالات و شهرها می دادند (نهچیری، 1376(در مرکز اصلی حکومت خودهیرکانیا یعنی گرگان تعداد زیادی شهر از جمله آساک، دارا، تمبرکس، سیرنیکس و زادراکرتا را بااستفاده از اصول شهرسازی متداول خود بنا کردند،که تحقیقات باستان شناسی برای پیدا کردن آنها:تاکنون به نتیجۀ قابل قبولی نرسیده است (کیانی، 1365
جامعة ایلی همراه با جامعه روستایی و بخشی از جامعة شهری – بخشی که نه به منزلة شهروند بلکه به عنوان «خارجی» تلقی می شد- موفق می گردند تا دولت اشکانی را بر پهنة وسیعی از ایران آن روزگاران مستقر سازند. این دولت با رجوع به سازماندهی دولت هخامنشی، بسرعت سازمان دودمانی و عشیرتی خود را دگرگون کرده و به آن شکلی کاملاً دولتی می بخشد. این دولت با بهره گیری از تجربة دولت سلوکی موفق می گردد تا برای اولین و آخرین بار در تاریخ ایران نوعی دولت مرکزی مبتنی بر تفاهم دودمانهای متشکله را شکل بخشد. شکل شهرها از دوره سلوکیان و پارت ها به تدریج در پیروی از قواعد و روال هایی کمابیش معین، استوار شد. برخی از شهرها به شکل شطرنجی احداث شدند. اغلب این شهرها دارای دو راه اصلی متقاطع، و راه ها و کوچه هایی به موازات آنها بودند. برج و باروی دایره ای شکل را بر اطراف شهر جدید می کشد و برای نخستین بار در تاریخ، شهر دایره ای شکل را ایجاد می کند. (ازشار تاشهر م حبیبی 1384) این دولت در آنجا که نیز کانونی زیستی جدید و شاری تازه را برپا می دارد، شکل دایره ای را اختیار می کند. دلیل عمده و گاه تنها دلیل توجه پارتیان به شهرهای دایره ای شکل را مساله عدم امنیت کافی در سرزمین های تحت حکومت پارتیان و جنبه مناسب دفاعی این گونه شهرها دانسته اند این امر عدم امنیت دائمی ایرانِ عهد پارتی را آشکارمی سازدبرخی منابع تاریخی این فرم شهری را اقتباسی از اصول شهرسازی قدیم آسیای غر بی ویا برگرفته از طرح اردوگاههای نظامی آشور می دانندتکامل هنر قلعه سازی و احداث : (گیرشمن، 1372).
دو شهر نساء در ماوراءالنهر و فیروزآباد در فارس نمونه بارزی از شهرهای دایره ای شکل این روزگاران هستند.
رویکردی به احیای ارزشهای گذشته در شهر سازی اسماعیل علی اکبری معاصر پیک نور سال2 شماره2
سازماندهی کالبدی – فضائی درون شار کم و بیش همانی است که در شار پارسی وجود می داشت، بدین معنی که:
1- دژ حکومتی ، مظهر دولت اشکانی و نشانة مهمّ «شهر - قدرت» پارتی، مرکب از کاخها، معابد، دیوانها، تأسیسات نظامی، اداری و خزائن و انبارهای آذوقه و اسلحه است. دژ مظهر وحدت ، یگانگی و تفاهم اجتماعی دودمانی و سه جامعة ایلی، روستایی و شهری) نیز می باشد و مانند همیشه، مهمترین نقطه سوق الجیشی را به خود اختصاص می دهد.
2- شار میانی ، مجموعه ای مرکب از محلات متفاوت ، بازار و میدان، به یاد مانده از شهر پارسی – هلنی، با خانه های با معماری خاص است. دو اتاق در طرفین ، یک اتاق کوچک در میان با ایوانی سرپوشیده در مقابل آن که دسترسی به سه فضا از آن صورت می گیرد و همه در حصاری گرد محصور گشته اند.
3- شار بیرونی، مجموعه ای بس گسترده مرکب از محلات، بازار، باغ و مزرعه، عمدتاً محصور شده به وسیله حصارهای طبیعی است، کوه و جنگل، رودخانه و ... شار بیرونی چون شار درونی «شهر پارسی» محل استقرار سه جامعة ایلی، روستایی و شهری است که در کنار شار میانی مقام گرفته اند.
4- * شهرهای الحضراء و لابانا در بین النهرین توسط اشکانیان احداث شد(ازشار تاشهر م حبیبی 1384).
shahr13.blogfa.com
دامنۀ فعالیت شهرسازی ساسانی در حدی بوده که امروزهاین باور را به وجود آورده که بیشتر شهرهای دورۀباستان یا در زمان ساسانیان به وجود آمدند و یا شهرهایی کهن از دوره های گذشته بودند احداث شهرهای بندری در دورۀ باستان را نیز بایستی به ساسانیان منسوب داشت . آنان تعدادی شهر با عملکرد بندری، از جمله ریشهر و سیراف در سواحل شمالی خلیج فارس، را به منظور توسعه تجارت دریایی احداث کردند. عامل اصلی توسعۀ شهر و شهرسازی در دورۀ ساسانی پیوند خوردن اقتصاد ملی با اقتصاد شهری است . شهرها کانون اصلی مبادلات تجاری بوده اند و به همین دلیل دستگاه حکومت وابستگی زیادی به اقتصاد شهری داشته است
شار پارسی در دولت هخامنشی، بر مبنای باورهای دینی و متأثر از مقوله جهان بینی ساخته می شود. شهر معمولاً به حصاری ختم می گردد که چهار دروازه به چهار سوی عالم داشته باشد
4 بخش (کوست) و براساس 4 جهت جغرافیایی تقسیم می شد :
1) خور آسان (خور آیان) : جایی که خورشید طلوع می کند (ولایات شرقی).
2) خور بران : جایی که خورشید به آنجا می رود (ولایات غربی).
3) باختر : شمال4
) نیمروز : جنوب
. که خود یادآور جهات اربعه و عناصر اربعه نیز می باشد «گاه شهر را چگونه رقم شطرنج می ساختند (هشت در هشت قطعه) و گاه مثال جانوران : شوش بر مثال باز و شوشتر بر مثال است». این بخش از شهر را بعدها شارستان نامیدند. (خانه شهر سازان ایران ع یالپانیان1386 )
در آخرین دوره از تاریخ شهرنشینی و شهرسازی باستان پارتی و ساسانی ضوابط شهرسازی وقانونمندیهای برنامه ریزی شهری در محورهای مختلفی، به منظورساماندهی فضای شهری، به خدمت گرفته می شود و به اوج تکامل خود دست می یابد
. ساختار فضایی کالبدی شهر به منزله تجلی گاه این ضوابط، با مشخصه های زیر،قابل تعریف و توصیف است:
1) فضای شهری در کلیّت خود با جدایی گزینیهای مشخصی از هم تفکیک می شود . حاصل اینجدایی گزینی، تخصیص و تقسیم سنتی بدنۀ کالبدی شهربه سه بخش دژ حکومتی، شار میانی و شار بیرونی است .زیربنای این تخصیص سنتی فضا را بایستی درجدایی گزینی طبقاتی شدید و انعطاف ناپذیری جستجوکرد که مراتب ساختار اجتماعی جامعه شهری را ازهم تفکیک می کند . در این دوره مفاهیم طبقاتی کهندژ هخامنشی مجدداً احیا می شود؛ ولی این بار درامتداد هرمِ سلسله آن، لایه بندی و توپوگرافی اجتماعی شدیدتری بروز می کند . رأس این هرم در دورۀ پارتی رااشرافیت دودمانی اشغال می کند . اما در عصر ساسانی، که عناصر شهری برای اولین و آخرین بار در تاریخ باستان حکومت را به دست می گیرند، شهر مکان استقرارطبقات ممتاز اجتماع می شود و رأس هرم اجتماعی آن راموبدان و مغان به خود اختصاص می دهند و طبقهدبیران و پزشکان در آن شکل می گیرد.
فضاهای سه گانه شهر، چه در شهرپارتی و چه در شهر ساسانی، دژ حکو متی برجسته ترین فضای شهری به شمار می روددو علت رامی توان برای اهمیت فضایی این بخش در ساختارکالبدی شهر جستجو کرد:
الف) دژ حکومتی در شهر باستانی ایران، به طورسنتی، جایی است که هیئت حاکمه در آن سکونت می کند، لذا عملکر د سیاسی و حکومتی دارد و با مدیریت قاهر خود سازمان شهری را کنترل، هدایت و رهبری می کند.
ب) در این دوره، شیوۀ کهن مدیریت شهری و نحوۀادارۀ شهرها، پس از یک دورۀ گذار و استحاله تاریخی،در عهد سلوکیان مجدداً در مفهوم سنتی و کهن خود احیامی شود. شیوۀ ادارۀ خود فرمانِ به جامانده از عهد سلوکی در دورۀ پارتی متزلزل می شود و در دورۀ ساسانی تقریباًاز میان می رود . از آن پس، شهر توسط دولت متمرکز ومقتدر مدیریت و اداره می شود . دژ حکومتی، در حقیقت،نماد فیزیکی و تبلور کالبدی حضور چنین دولتی درشهر است، که میزان تبلور فضایی کالبدی آن بادرجه اقتدار دولت پیوند نزدیکی را نشان می دهد . این پیوستگی را می توان در حضور کمرنگ تر دژ حکومتی دولتِ کم و بیش مقتدر اشکانی و، در مقابل،حضور پررنگ آن در دولت قاهر و مدیریت متمرکزساسانی مشاهده کرد .
3) یکی از مهمترین نمادهای فضایی شهر پارتی و شهرساسانی در چگونگی شکل گیری و مکانیابی کاربریهای شهری قابل بررسی است . کاخ شاهی،تأسیسات دفاعی، محله های شهری، بازار و آتشکده یا معبد، مجموعه عناصر عملکردی شهر را تشکیل می دهد .در مکانیابی این عناصر، ترکیبی از جدایی گزینیها وهمجواریهای فضایی به شرح زیر قابل تشخیصاست
الف) همجواری فضایی میان کاربری سیاسی حکومتی (کاخ شاهی ) و کاربری مذهبی (معبد) که دریگانگی و پیوند میان دین و دولت در شهر قابل تعریف است.
ب) جدایی گزینی میان کاربری سیاسی حکومتیو کاربری مسکونی که بیانگر جدایی و شکاف میان دولت و مردم است . شهر دورۀ ساسانی، به دلیل نظام طبقاتی شدید خود، بیشترین شکاف در این زمینه رانشان می دهد.
ج) لزوم همپیوندی میان کاربری تجار ی تولیدی و کاربری مسکونی، در همجواری فضایی میان عنصربازار و محله های مسکونی، تجلی می یابد.
د) کاربری دفاعی و مجموعۀ استحکامات مربوط به آن در شرایطی مطلوب با سایر کاربریهای شهری
پیوندخورده است . بهترین نمونۀ این گونه همپیوندی و همجواری را می توان در دژ حکومتی، میان کاخشاهی و تأسیسات دفاعی، مشاهده کرد.
4) در سازمان فضایی شهر، احداث تأسیسات زیربنایی نظیر پلها و معابر شهری، کانالهای آبرسانی، شبکه های دفع فاضلاب و سدّسازی مورد توجه قرارمی گیرد. بارزترین نمونۀ آن، که به دقت مورد مطالعه و کاوش قرار گرفته، تأسیسات آبرسانی و توزیع آب در محلات شهری نیشابور و معابر شهری بسیارپیشرفتۀ نیشابور و بیشاپور در دورۀ ساسانی است .تقوی نژاد دیلمی، 1366
شیوۀ شهرسازی متداول در زمان پارتیان وساسانیان به شیوه یا سبک پارتی در شهرسازی دورۀباستان ایران معروف است . به نظر می رسد که، در این شیوۀ شهرسا زی، آگاهانه ساختن و با طرح و نقشۀقبلی بنا کردن، یعنی شهرسازی برنامه ریزی شده، ازجایگاه برجسته ای در مجموعۀ فعالیتهای شهری برخوردار بوده است . شباهتهایی که میان طرح و نقشۀشهرهای ساسانی وجود دارد این ن کته را مورد تأییدقرار می دهد . نتایج بررسیهای باستا ن شناسی ومطالعات تاریخی این نقشه ها را به شکل مستطیل توصیف می کند که تقاطع محورهای اصلی درشبکه بندی داخلی آن، شکل صلیب را مجسم کرده.( .217 : 187 ؛ مشهدیزاده)
چهرة کالبدی شار پارتی در دولت ساسانی، کم و بیش توسط تاریخ نگاران دوران اولیه اسلامی ترسیم شده است. بافت کالبدی و سازمان فضائی این شار، الگوئی بود که در شهرهای دوران اولیه بعد از اسلام نیز مورد استفاده قرار گرفت. «شهرهای ایرانی عهد ساسانی بویژه شهرهایی که در دوران قباد ساخته شد با شهرهای ایرانی دورة اسلامی بسیار شبیه اند، در این شهرها کهن دژی با باورهای کنگره دار، بخش نظامی شهر را تشکیل می داد، قسمت اساسی شهر در شارستان بود بر گرداگرد کهن دژ، بازارها در درون دیوارهای شهرستان و گاهی در بیرون آن بودند که در دورة اسلامی، ریض خوانده می شد و گاه دیوا ردومی گرداگرد آن می کشیدند».
این توصیف از چهرة کالبدی و سازمان فضائی شار ساسانی نشان می دهد که در این مورد نیز دولت ساسانی خود را به ساخت و ساز کهن دولت هخامنشی رجوع داده است و با به هنگام کردن شار پارسی این دوران، شار خود را شکل بخشیده است، شار دورة ساسانی مکان استقرار چهار طبقه ممتازة اجتماعی است و چون شارهای بیش از خود هم «شهر - معبد». رویکردی به احیای ارزشهای گذشته در شهر سازی اسماعیل علی اکبری معاصر پیک نور سال2 شماره2
این شار ازدیدگاه ریخت شناسی شهرهای مرکب از فضاهای زیر است :
1- دژ حکومتی : (این دژ دوره اسلامی به کهن دژ یا قهندز معروف می گردد)، مجموعه ای است مرکب از کاخهای آتشگاه اصلی، دیوانها، سربازخانه ها، ذخائر، خزائن و انبارهای آذوقه. این دژ در بالاترین نقطه شهر و مهمترین نقطه سوق الجیشی ساخته شده و با دیوارهای سنگین محافظت می گردد. دژ مظهر قدرت دولت ساسانی است.
2- شار میانی : مجموعه ای مرکب از محلات خاص برای استقرار طبقات ممتازه است نزدیک بودن این طبقات اجتماعی به یکدیگر – چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی – سبب می گردد تا شباهت بسیاری بین خانة ساکنین شار میانی و کاخها به وجود آید. شیوة ساخت کاخ کسری که دارای یک ورودی مستقف، شاه نشین در میانه و اتاقهایی در اطرا فآن با حیاطی میانی است، الگوی غالب برای ساخت واحدهای مسکونی شار میانی می باشد. این بخش عملاً به وسیله دیواری سنگین با چهار دروازه به چهار سوی عالم محصور شده است و بخشی از بازار شهر را در خود دارد. شار میانی در دورة اسلامی به شارستان موصوف گردید.
3- شار بیرونی : مجموعه ای مرکب از محلات، خانه ها، بازارها، باغات و مزارع پراکنده در اطراف شار میانی است، آتشکده ها و بازار اصلی را می توان در این بخش از شهر جستجو کرد. شار بیرونی محل استقرار کلیه مردمانی است که در چهار طبقه ممتاز اجتماعی قرار نگرفته و بنابراین در دولت ساسانی نقشی ندارند. این بخش در فروپاشی دولت ساسانی به هنگام هجوم اعراب نقش اساسی باز کرده و در دوران بعد از اسلامی به ریض مشهور می گردد.
4- بازار : مرکزیت حکومت در دولت ساسانی، حضور همه جانبه دولت در بازرگانی، صنعت و حرف، نقش ایران آن روزگاران در بازرگانی بین المللی، روابط بازرگانی، چین، هند، حبشه، حجاز، رم شرقی و ... همه و همه در اقتصاد شهری شار در دولت ساسانی مؤثر می افتد. عنصر بازار در معنائی که اکنون از آن داریم کالبد پیدا می کند. بازار به عننان ستون فقرات شهر از دل شارستان (شار میانی) شروع می گردد و دامنه خود را به شار بیرونی (رض) می گستراند و در مسیر خود محلات را شکل می دهد. بازار قلب شهر می گردد و کالاها و مصنوعات گوناگون از همه جا بدانجا حمل می گردد. دروازه های شار بر روی کاروانهائی که ابریشم را از آسیای میانه و عاج را از هند و پشم را از نواحی دامداری می آورند، گشوده می گردد.
میدان : گسترده ای وسیع در جلوی دروازه های شارستان و در زیض ساخته می شوند. این میدان نه چون آگورای یونانی محل تظاهر دادوستد اقتصادی است و نه چون «فورم» رمی مظهر قدرت حکومت است. میدان مکانی است که بازارها بدان باز می شوند و تظاهرات اجتماعی – اقتصادی درهم می آمیزد. میدان محلی است برای اعلان فرمانهای دولت : بخشودگیها و عقوبتها. (ازشارتاشهر م حبیبی 1384)
shahr13.blogfa.com
در شهرهای ایران ، مهمترین عامل در برقراری حیات شهری، فضای اجتماعی و فرهنگی، مسجد است که ارتباط مردم را در شهر و محلات برقرار می کند
بازار در کنار راههای اصلی منشعب از دروازه های شهر پدید آمده و یکی از مساجد بزرگ شهر و یک میدان در کنار آن شکل یافته اند.
عناصر اصلی شهرهای اسلامی
1- حصار، 2- دروازه، 3- ارگ، 4- راهها ، 5- حاشیه شهر ، 6- شاهراهها (شارع عام) ، 7- مسجد، 8- سازمانهای اداری، 9- مدرسه، 10- بازار ، 11- کاروانسراها ، 12- محله مسکونی.
اوّل : شهرهای قدیمی : شهر از قبل وجود داشته است و با حال و هوای جهان بینی جدید خود را وفق می دهد. دروازه های خود را – چه به زور یا به رضا – بر روی دولت اسلامی گشودند. این شهرها بی آنکه متحمل دگرگونیهای عمدة کالبدی – فضائی گردند، با ایجاد عناصر جدید و جایگزینی آنها در عناصر کهن، چون مسجد جامع، یا جابجائی جامعه شهری، حال و هوای جهان بینی جدید را در خود دمیدند. این شهرها در پهنة ایران – دیوارهای «شارستان» را درنوردیدند و با گسترش خود در «ربض» (شهر بیرونی)، از سیاست گسترش خودبه خودی و خودرو تبعیت کردند. بازسازی «ربض» و یا به عبارتی روشن تر اهمیت بخشیدن به «ربض» به عنوان آن بخش از شهر که مردمان خارج از طبقات ممتازه اجتماعی می زیستند، مهمترین سیاستی است که دولت اسلامی در دوران متقدم از آن تبعیت می کند، اهمیت یافتن و گسترش سریع «ربض»، آبادان شدن آن و ضعیف شدن یا مهجور گردیدن «شارستان» (شهر درونی)، حکایت از بکارگیری چنین سیاستی دارد. بازسازی «ری» ، «اصفهان» ، «نیشابور» و ... در دوران متقدم اسلامی نشأت گرتفه از همین سیاست است.
دوّم : شهرهای نوبنیاد، این گروه از شهرها عمدتاً پایگاههای نظامی هستند که دولت اسلامی برای حفظ ارتباط سپاهیان خود با مبدأ حرکت آنها برپا می کند. این گونه شهرها، گاه برای از رونق انداختن شهرهای قدیمی نیز ساخته می شد. در هر دو صورت، شهر جدید در کنار شهر کهن با فاصله ای اندک از آن برپا می شد. مواردی بسیار دیده شده است که به سبب از رونق افتادن «شارستان» مردمان شهر به دور هسته جدید حکومتی گرد آمده و بدین ترتیب شهر دیگری برپا شده است. اشاره به وجود ویرانه های شارستان در جوار شهر که در نزد مورخین دورة متقدم اسلامی دیده می شود، ناشی از همین نکته است. بر این روال شاید بتوان به گونه ای شهرهای جدید را «طراحی شده» نامید، «بغداد» ، «کوفه» ، «نیشابور» ، «اصفهان» ، «ری» شاهدینی روشن بر این مدعا هستند، اگر بغداد کاملاً از «طراحی» برخوردار است و از داشتن نقشه و طرح مشخص برای آن سخن می رود، کوفه و نیشابور، اصفهان و ری و ... شهرهایی هستند که بر روالی «شهودی» پی افکنده شده اند
· . ترکیب شهر نوبنیاد و شهر قدیم : اصفهان نمونه بارز این نوع شهرهاست.
· مرزی : مانند کوفه ، (اولین شهر جدیدی که مسلمانان در خارج از حجاز می سازند) این شهرها عمدتاً برای حفظ ارتباط سپاهیان با مبدا ایجاد می شده است.
· شهرهای درونی : سربازان عرب پس از قتل و غارت در بیرون شهر مقام می یافتند و شهر جدید به این نحوه شکل می گرفته است. مانند نیشابور که از بین مر رود و بوستان عبدالله شهر نیشابور می شود.
· شهر قدرت : شهر آرمانی اسلامی مانند بغداد (مرکز عباسیان که به شکل دایروی ساخته می شود)، سامره (دوره عباسینان)، فاس (مرکز خلافت اویسی ها در قرن سوم هجری قمری) این شهرها عمدتاً با طرح از پیش اندیشیده شده ساخته می شوند.
شهرهایی که مردم دوره مقبره افراد مذهبی می ساختند مانند قم، کربلا و مشهد
اوّل : به میدان بزرگ شهر می رسیدند که در میانة آن کاخ خلیفه و مسجد جامع بنا گشته بود ... و در پیرامون آنها هیچ بنائی جز ساخمانها ینگاهبانی قرار نداشت... کهن دژ یا قهندز کهن اینچنین به روز می شود. دژی که محل استقرار دولت و دیوانها بود و معبدی در کنار خود می داشت و در بارو محصور شده بود، در نقشه بغداد به دارالاماره تبدیل می گردد.
دوّم : در اطراف میدان خانه های امرا و نزدیکان خلیفه و دیوانها قرار داشت... میان دروازه های بزرگ، کوی ها و دروازه های دیگر قرار داشت. شارستان (شهر درونی)، شهر خواص و شهر دولتمداران و دیوانیان که در محدودة بلافصل کهن دژ قرار می داشت و خود در درون دیوارها و دروازه ها محصور بود، تعبیر جدید خود را باز می یابد و در بغداد به شهر بزرگان و سرداران تخصیص می یابد.
سوم : ... هر بخشی را به عهده مهندسی وامی گذارد تا در آن محله ها برپا دارد ... ربض (شهر بیرونی) در دوران پیش از اسلام و دوران متقدم اسلامی مکانی است که دیگر مرمان از هر صنعت و حرفه، قبیله و قومی در آن مستقر هستند. ربض خود دارای کلیه نهادهای شهری، بازار و میدان و محله است. در بغداد، ربض نیز مورد طراحی واقع می شود و چون دو بخش دیگر شهر، کهن دژ و شارستان، سازمان فضائی – کالبدیی جدیدی می یابد، در عین آنکه اولین نطفه های محلات در ستیز را نیز تدارک می بیند. هرمحله و گذری در بغداد به قبیله، طایفه، اهل حرفه و یا مردم ناحیه ای ا زنواحی امپراطوری اسلامی اختصاص داشت.....
شهرهای قدیم کم و بیش به قلاع و محلات مسکونی اطراف آنها که شارستان نامیده می شد و دیواری آنها را احاطه می کرد، محدود شده بودند. گسترش زیاد حرف و صنایع، دادوستدها و بازارها، مخصوصاً در قرن سوم و چهارم هجری قمری (10 میلادی) در حکم انتقال جمعیت به حومة شهر یا ربض بود. امنیتی که در دورة سامانیان احساس می شد و از بین رفتن خطر حملة اقوام کافر بیابانگرد، موجب رشد و رونق مداوم «اطرا فشهر در خراسان و ماوراءالنهر گردید.»
در این تعریف از شهردر دولت سامانی، که همیة زمینه های ادبی و هنری در آن تحت سلطه سبک خراسان می باشد و از آن نیرو می گیرد، دیده می شود که سازمانی نو در حال تشکیل است. هم شهربه مراتب وسیع تر و متراکم تر از نموة کهن خویش گردیده است و هم شهرنه فقط بر اطرا ف هستة قدیمی خویش بلکه کاملاً در بیرون از آن – ربض گسترش یافته است. فرو ریختن دیوارهای شارستان و فراموش شدن آن، دقیقاً سر در فرو ریختن سلسله مراتب اجتماعی و نظام کاستی دارد، که در قبل نیز بدان اشارت رفت. این امر به پای گیری الگوئی جدید از شهرسازی می انجامد. دو راسته اصلی در جهات اربعه در میدانی مرکزی با یکدیگر تلاقی می کنند که در اطراف آن علاوه بر دیوانها ، جامع شهر نیز قرار می گیرد و دهانه راسته اصلی بازار بدان باز می شود، بازار در حرکت خویش به سوی دروازه های شهر، محلات متفاوت را می آفریند و در آنها ریشه می دواند. این الگوئی است که برای زمانی طولانی سازمان فضائی – کالبدی شهر را رقم می زند و حتی آن را تا قرن چهاردهم هجری قمری (بیستم میلادی) می کشاند. دیگر نکته در این سازمان فضائی – کالبدی آنست که شهر چون الگوی کهن خویش به دیوارهایش محدود نشده و منطقه ای پس گسترده را در خود می گیرد، هم شهر اصلی را دربر می گیرد و هم روستای نزدیک آن را. (ازشارتاشهر م حبیبی 1384)
shahr13.blogfa.com
آل بویه و سلجوقیان و خوارزمشاهیان قرن 4 تا 7:
آزادی مذهب، آزادی اندیشه، رجوع به مفاهیم برادری و برابری و ... نیروی محرکه سازماندهی فضائی – کالبدی شار این دوران می گردند به همین دلیل این دوره قرن چهارم هجری – به عنوان مرجع شهرسازی و تفکر شهری کشور یاد شود. کالبد شهر کماکان بر میدانی میانی (میدان کهنة اصفهان به عنوان مثال) پی افکنده شده است که در اطراف آن دیوانها، بازارها و جامع قرار دارند. نکته مهم در این دوران اینست که مجموعه محلات شهری بدون هیچ برتری قومی – مذهبی، نژادی و ... بر اطراف مجموعه مرکزی و بازار گسترده می شوند. امری که به عنوان یک استثناء چه در دوران قبل و چه در دوران بعد مطرح می گردد. همان گونه که سب رازی در ادبیات، معماری و سایر هنرها نیز استثنائی بر دوران قبل و بعد از خویش است.
اِشراف کامل دولت سلجوقی بر همة امور تولیدی و روابط ناشی از آن در سراسر کشور مدیون نظام پیشرفتة دیوانی است که در این دوره به اوج خود می رسد. هم عرض با این اشراف، دولت سلجوقی با اعلان مذهب رسمی شافعی، عملاً هر گونه آزادی مذهب را ممنوع کرده و با آن به مبارزه می پردازد، بستر عمدة این مبارزه تنها در زمینه های نظامی (در ارتباط با اسماعیلیه) و انتظامی (در ارتباط با دیگر مذاهب) محدود نشده بلکه دامنة خود را به اصلی ترین نهاد جامعه یعنی آموزش می کشاند. سه جامعة شهری، روستایی و ایلی، عملاً از اقتصادی جنگی و نظامی تبعیت کرده و به امر تولید در همة ابعاد صنعتی و کشاورزی می پردازند. دولت نه تنها در این مورد پرداختی نمی کند، بلکه در قبال حق واکذاری، منابع درآمدی مهمی را برای خود فراهم می آورد، خان نظامی به تبع حق واگذار شده ، در رأس همة امور تولیدی و بازرگانی قرار گرفته و در شهر سکنی می گزیند.شار بزرگ و گسترده دولت سلجوقی و سپس دولت خوارزمشاهی تولد می یابد. شاری که به تنهائی بلکه در درون یک سازمان شهری در مقیاس سرزمین معنا می شود.
این شار مکانی است که تیولداران و مقطعان – و به عبارتی روشن تر عمّال دولت – در آنجا سکنی گرفته و علاوه بر نظارت در امر تولید کشاورزی بر تولید صنعتی و امر بازرگانی نیز دست می اندازند. گستردگی امر بازرگانی و مبادله در این دوران به شار چهره ای کاملاً تجاری می بشخد، بازارهای گسترده وسیع این روزگاران که در متون تاریخی از آنها سخن می رود گواهی روشن بر این مدعا هستند. در حالی که دولت عباسی و سرزمینهای غربی خلاقت سرگرم ستیز و مبارزه با دوال فئودال اروپای غربی هستند. جنگهای صدساله، سرزمینهای شرقی تحت سلطه دولتهای سلجوقی و سپس خوارزمشاهی مکان پیدایش شارهای بزرگ و گسترده و شکوفائی امر تولید و مبادله است. مبادله ای که دامنه آن به سرزمینهای شرق دور نیز کشانیده می شود.
کالبد شهر در این روزگاران عبارت است از میدان اصلی و بزرگ (اغلب در میانة شهر) که در پیرامون آن کاخها، دیوانها، جامع و گاه بیمارستان قرار دارد. دهانه اصلی بازار به این میدان باز شده و شاخه های خود را در شهر می گستراند و بر گرداگرد این مجموعه است که محلات شهری بنابر موقعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خویش در کنار هم قرار می گیرند. هر محله تنها از طریق گذر اصلی مربوط به خود تغذیه می شود، گذری که معمولاً یک دهانه اش به بازار ختم می شود و دهانه دیگرش به دروازه ای ختم می گردد که بر روی جاده ها و مسیرهائی گشوده می شود که به سوی روستاها و مناطق روستایی هم فرقه، هم کیش، هم مذهب و ... محله راه می برد. مدارس و مساجد اصلی معمولاً درهای خود را بر روی بازار و یا گذرهای اصلی و عام می گشایند و از اینکه در عمق محلات واقع شوند، به دور می ماند. (ازشارتاشهر م حبیبی 1384)
shahr13.blogfa.com
* قرن 7 تا 11.مغول :
سازمان شهری گسترده و کارا بر مبنای وحدت اجتماعی کار در تمامی ابعاد آن و حمایت وسیع و گسترده دولت از چنین سازمانی به عنوان تنظیم کننده امر تولید، توزیع و مبادله، سبب می گردد تا رونق شهرگرایی، شهرنشینی از یکسوی و عمران و آبادانی از دیگر سوی، چنان مراحلی از تحول را پیدا کنند که خطوط آن علی رغم حمله ویرانگر مغول تا این روزگاران باقی ماند. یورش مغول در قرن هفتم هجری قمری (سیزدهم – چهاردهم میلادی) نقطه پایانی بر این تحول است. مغول بنیانهای سازمان شهری کشور را از هم می گسلد و شهرگرایی را نزدیک به یک قرن بی معنا می سازد. عامل «غارت - دفاع» انجام یافته بین یورشگران و مدافعین شهرها، عملاً به ویرانی کلیة شهرهای بزرگ و عمده ای چون، مرو، بخارا، سمرقند، نیشابور، ری و ... می انجامد.
در طول حکومت خانها و ایلخانان مغول و حتی پس از آن در زمان گورکانیان، نه با یک شبکه شهری بلکه با تک شهرهای متمرکز مواجه می گردیم. «تک شهرهایی» که فرمانروای مغول بر آنست تا در آن الگو و نمونه ای از جلال و شکوه خویش را به نمایش گذارد. تبریز اولین نمونه از این دسته شهرهاست که در زمان غازان خان گستردگی بیش از حد می یابد و مورد عمران و آبادانی واقع می شود.
نمونه از این گونه شهرسازی را می باید در سلطانیه جستجو کرد. این شهر به دستور سلطان محمد خدابنده و به شکل شطرنجی در دشت زنجان و در محل استقرار تابستانی خان مغول ساخته می شود. زمانی که شهرگرایی و شهرنشینی می رود که پایان دوره قرون وسطی در اروپا را اعلام داشته و تجدید حیاتی جدید را سبب شود، در خطة ایران شهر، شهرگرایی و شهرنشینی در حضیض کامل هستند. نبود دولت مقتدر با مفهومی که در دوران قبل از حملة مغول وجود می داشت، سبب می گردد تا حکومتهای محلی بزرگ و یا کوچکی شکل گیرند که همیشه از مفهوم دولت به معنای دقیق کلمه تهی بودند. بدین ترتیب به مدت طولانی مفهوم شبکه شهری بی معنا می گردد. گو اینکه تلاشهای شاهرخ تیموری و جانشینان او برای عمران و آبادانی شهرهایی چون ؛ مشهد، هرات، بخارا، سمرقند و ... در خراسان بزرگ و حکومتهای آق قویونلو در غرب (شهر «آمد» در منطقه دیار بکر) و قره قویونلو در شمال غرب (تبریز در زمان جهانشاه، حکومت آل مظفر در کرمان، شیراز و یزد) و ... همه و همه سبب گردیده اند تا شهرگرایی و شهرنشینی رشد آرام و مجدد خود را شروع کند و سبک آذری در هنر و ادبیات و معماری جای خود را بازیابد و امر تولید، توزیع و مبادله رونقی مجدد یابند. ولی این تلاشها هیچ گاه موفق نگردید که سازمان تولیدی کشور را به قبل از حمله مغول برسانند. شبکه های وسیع آبیاری و آبرسانی هیچ گاه تعمیر نشدند و کارایی نیافتند و غارت – دفاع از شهرها رخت برنبست. اقتصاد شهری که در قبل از حملة مغول بر مبنای اقتصاد جنگی و تهاجمی سازمان داده شده بود، د راین دوران بر مبنای دفاع محدود سازمان داده شده و بنابراین به انباشت سرمایه و کالا دست نمی یابد. (ازشارتاشهر م حبیبی 1384)
صفویه و ابداع مکتب اصفهان * قرن 11 تا 13
دولت صفوی از همان بدو تشکیل خود به ایجاد نیروی نظامی مستقل و تحت نظر دولت شخص سلطان می پردازد. امری که هم سیاست ارضی جدید را تضمین می کند و هم برای دفاع از سرحدات کشور در مقابل دولت عثمانی بدان نیاز می باشد. ایجاد نیروی نظامی مستقل از ایلات و عشیره ها و مسلح شدن این نیرو به سلاح گرم و تعلیم و تمرین نظامی، ضربه قطعی را بر پیکر سازمان نظامی ایلی وارد می کند و برای نخستین بار در تاریخ ایران بعد از اسلام، قلاع اهمیت و ارزش نظامی خود را به عنوان پایگاهی در مقابل و ستیز با دولت مرکزی ای دست می دهند. چون روزگاران ساسانی امنیت بازرگانی و مبادلات را نیروی نظامی برعهده می گیرد. امنیتی که بستری مناسب برای رشد تولید و بازرگانی داخلی و خارجی بوده و به شهرگرای یو شهرنشینی حیاتی مجدد می بخشد.دولت صفوی بنا به سنت ها یکهن، سازماندهی، راه اندازی و ایجاد تأسیسات و تجهیزات زیرساختی را عمدتاً برعهده می گیرد. بازسازی جاده های بین قاره ای ابریشم و ادویه، حفر شبکه های عظیم قنات و کاریز برای آبرسانی و آبیاری نقاط موردنظر، ساختن کاروانسراها و آب انبارهای بین جاده ای، ایجاد نقاط و کانونهای زیستی جدید عمدتاً بنا به دلایل سیاسی چون اصفهان و رشت و ...) در نقاط پراهمیت و یا در کناره های خلیخ فارس و دریای خزر و رودهای مهم کشور، همگی حکایت از این نقش دولت دارند. سرمایه گذاریهای عظیم دولت در امور و تأسیسات و تجهیزات زیرساختی سبب می گردد تا شهرگرایی و شهرنشینی رونقی دوچندان یابد و مفهوم شار و محلات در ستیز بار دیگر رخساره نماید و ابداعی مجدد بر آن صورت پذیرد. بدین ترتیب ساخت عناصر خدماتی و تأسیسات شهری به اوج خود می رسد. مجموعه های بیشماری در شهرها ساخته می گردند که تاکنون باقی مانده و به عنوان عناصر اصلی شهرسازی و شهرنشینی سنتی شناخته می شود.
اولین بازتاب این مفاهیم به هنگام حکومت شاه طهماسب و پایتخت شدن قزوین بروز می کند، مجموعه میدان و بازار و عالی قاپو و ... در قزوین نشانه ای روشن از این حرکت است که تا این روزگاران نیز باقی مانده است. آنچه در این دوران بر مفاهیم قبلی اضافه شده و به تعبیری روشن ابداع می گردد. پیدایش مفهوم «خیابان» در مقابل «بیابان» است که یا راه به میدان اصلی شهر می برد و یا اینکه به موازات آن کشیده می شود. این «خیابان» با توجه به شرایط اقلیمی در کناره های خود درختان بیشماری دارد که بنا به نوع قرارگیری در محیط بیرونی «چهارباغ» (در مورد قزوین) و یا چنارستان (در مورد تهران) و ... نام می گیرند. آنچه جای تأکید دارد اینست که همة این اقدامات نه «در دل شهر کهن» چون تبریز و قزوین بلکه در کنارة آن و در دل املاک خاصه انجام می گیدر و یا اینکه خود مبنای ایجاد شهری جدید می گردد چون تهران در زمان شاه طهماسب اوّل و یا شهر اشرف در زمان شاه عباس اوّل. در این تلفیق، دو روش طراحی اندامین (ارگانیک) و خردگرا (راسیونل) درهم آمیخته می گردند و در توافق، هماهنگی و همنوایی با یکدیگر مفهومی جدید از برنامه ریزی و طراحی فضائی را عرضه می دارند. در اصفهان، بی هیچ مداخله سنگینی در بافت کالبدی و سازمان فضائی کهن، راستای توسعه و گسترش تازة شهر به گونه ای منطقی و بخردانه تعریف می گردد. محور چهارباغ به عنوان لولائی خطی بین سازمان فضائی کهن و نو، با عبور از محور زاینده رود (به عنوان محوری طبیعی و اندامین) عملاً ترکیبی از طبیعی و مصنوع، اندامین و منطقی، نظم و بی نظمی و ... را عرضه می دارد.
برای اولین بار در سازماندهی شار ایرانی، مفهوم منطقه بندی شهری به کار گرفته شود. ایجاد مجموعه های شهری جدید در کنار شهرهای کهن به عنوان یک دستورالعمل در همه جا به کار گرفته می شود و مهر و نشان مکتب اصفهان را بر شهرهای موجود می نهد، مجموعه گنجعلی خان کرمان یکی از بارزترین نشانه های بکارگیری مکتب اصفهان در یک پایتخت ایالتی است. گو اینکه میدان و مجموعه اطراف آن از نظر مقیاس بمراتب کوچکتر از میدان نقش جهان و سازمان کالبدی اطراف آن می باشد، امّا از نظرگاه بکارگیری مفاهیم و تعریف فضائی آنها، دست کمی از میدان نقش جهان ندارد. مکتب اصفهان، آرمانهای خویش را تبلور کالبدی – فضائی می بخشد. از این پس، معماری نه در حد بناهای منفرد بلکه در حد مجموعه های شهری مطرح می گردد. معماری شهری و ایجاد و خلق فضای شهری هدف اصلی شهرسازی مکتب اصفهان است. مکتبی که این نرش در آن تولد یافته و به بار نشسته است.با توجه به وحدت اجتماعی کار، حضور مستقیم و همه جانبة دولت و همسانیهای اجتماعی – اقتصادی در پهنة شهرو روستا و سرانجام با تعریف شدن شهر در منطقه، در مکتب اصفهان شهر در محیط پیرامونی خویش مستحیل می گردد و از این رو در توافق کامل با طبیعت پیرامونی خویش قرار می گیرد، در توافق، همزیستی و وحدت چندسویه با روستاهای اطراف خود می باشد و برج و باروی شهر نه به عنوان یک عنصر متمایز کننده شهر از روستا بلکه به عنوان حصاری برای تعریف محدوده کالبدی شهر به کار گرفته می شود. در بسیاری از موارد روستاها نیز چنین حصاری را دارا هستند. در این مکتب، رونق و آبادانی شهر نه از طریق بازسازی شهر کهن بلکه از مسیر ایجاد مجموعه های شهری جدید د رکنار شه رکهن دنبال می شود، بنابراین مکتب اصفهان، شهر قدیم را مورد جراحی و نوسازی قرار نمی دهد، بلکه با ایجاد مجموعه هایی جدید و اعلام دیدگاههای جدید از طریق آنها، جرم دگرگونی و دگردیسی را در بافتهای کهن می پراکند. آنچه در این میان اهمیت دارد، بیان هماهنگ و هماوای فضاهای شهری است.(ازشارتاشهر م حبیبی 1384)
shahr13.blogfa.com
منابع
1.موریس جیمز.1387.تاریخ شکل شهر تا انقلاب صنعتی انتشارات دانشگاه علم و صنت
2.پاکزاد .جهانشاه.1389.تاریخ شکل شهر از اغاز تا انقلاب صنعتی.انتشارات ارمان شهر
3.حبیبی. سید محسن 1384.از شار تا شهر.انتشارات دانشگاه تهران
4.مشهدی زاده دهاقانی.ناصر.1387.برنامه ریزی شهری در ایران. انتشارات دانشگاه علم وصنعت
5.یالپانیان.علی.1386.تاریخ شهر خانه شهرسازان ایران . نشرخانه شهرسازان ایران
6.علی اکبری اسماعیل.رویکردی به احیای ارزشهای گذشته در شهر سازی معاصر پیک نور سال2 شماره2
http://shahr13.blogfa.com/post-35.aspx 7.سایت
http://mss89.blogfa.com/page/barook.aspx. 8 سایت